عقیق:جواد حیدری، از کارشناسان عقاید و کلام در گفتوگویی در اصفهان، با توجه به ایام شهادت حضرت زهرا (س) شبهاتی در این زمینه در فضای مجازی منتشر شده که در پاسخ به این سوال که «چرا حضرت علی (ع) پس از شهادت حضرت زهرا (س) از جسارتکنندگان و قاتلین، انتقام نگرفتند؟» اظهار کرد:
قبل از بیان برخی از دلایل عدم انتقام، باید متذکر شوم، امام علی علیه السلام، معصوم بوده و هر فعل و تصمیم ایشان عین صواب و درستی است و باید در برابر هر گونه تصمیم از طرف امام معصوم تسلیم بود.
وی با بیان اینکه با در نظر گرفتن این مهم باید پاسخ داد: حضرت علی علیه السلام، یار و همراهی برای قیام یا انتقام نداشتند، روزی اشعث بن قیس گفت «یا علی! چرا شمشیر نکشیدی؟ علی (علیه السلام) به او فرمود: همه اهل بدر و پیش کسوتان مهاجر و انصار را به کمک خواستم ولی از آن همه مسلمان فقط چهار نفر پاسخ مثبت دادند سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر و از اهل بیت خودم هم کسی نداشتم که با آن بتوانم حقم را بگیرم چون حمزه در اُحد و برادرم جعفر هم در موته شهید شد و کسی برایم نماند مگر دو نفر عاجز و ناتوان، عباس و عقیل. به خاطر نبودن یار و یاور حقم را گرفتند.»بحارالانوار، ج ۲۹ ص ۴۶۵ ح ۵۵
این کارشناس دینی ابراز کرد: حضرت علی (ع) برای بقای دین مأمور به صبر بود، امام علی (علیه السلام) در پاسخ به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود «اگر میخواهی نام پدرت [رسول الله (ص)] همچنان باقی بر سر مأذنه بماند، باید صبر کنیم»، بر اساس روایتی دیگر، امام علی (علیه السلام) فرمود «به خدا قسم، اگر خطر نابودی دین و بازگشت کفر و پراکندگی مسلمانان در میان نبود، این گونه صبر نمیکردم» بحارالانوار، مجلسی، ج ۳۲، ص ۶۱
وی افزود: سومین دلیل را میتوان اینگونه گفت، طبق مصلحت سنجی که حضرت علی (ع) داشتند و سعی میکردند اوضاع جامعه اسلامی در آرامش حفظ کنند، با توجه به اتفاقات مهم سیاسی و ضد دینی که در آن برهه نظیر خطر مرتدین، ظهور پیامبران دروغین، خطر حمله رومیان و… به وجود آمده بود، حضرت علی علیه السلام مصلحت را در سکوت دیدند و دست به قیام نزدند.
حیدری در پایان اشارهای به فرازی از نهجالبلاغه درباره علت سکوت حضرت علی (ع) کرد و تاکید داشت: «من ردای خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن در پیچیدم و کنار رفتم، در حالی که در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها و بدون یاور به پا خیزم و حق خود و مردم را بگیرم و یا در این محیط پر خفقان و ظلمتی که پدید آوردهاند، صبر کنم؟ محیطی که پیران را فرسوده، جوانان را پیرو مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگی به رنج وا میدارد. عاقبت دیدم بردباری و صبر، به عقل و خرد، نزدیکتر است، لذا شکیبایی ورزیدم، ولی به کسی میماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد، با چشم خود میدیدم میراثم را به غارت میبرند».
منبع:حوزه