03 آذر 1400 19 ربیع الثانی 1443 - 42 : 16
کد خبر : ۱۰۵۳
تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۰
بازخوانی فراز سوم نامه سی و یکم نهج البلاغه؛
پاره تنم! از یک سو می بینم که سن من بالا می رود,که اجل به من نزدیک می شود,که کهولت رو به سوی من می آورد,و از دیگر سو می بینم که تو در معرض طوفان خواهش ها و هوس های دنیایی,که تو چنان زمینی آماده کشت,مهیای پذیرفتن حرف هایی,که تو , که دل تو آماده شنیدن نصیحت هاست.
عقیق: نامه مشهور امیرالمومنین به فرزندش امام حسن(ع) نامه سی و یکم نهج البلاغه است و شامل فرازهای ظریف و دقیقی است که وصایای امام اول شیعیان به فرزند ارشدش به حساب می آید. این نامه زمانی نوشته شد که در سال 38 هجرى امام از جنگ صفین باز مى گشت و به سرزمین «حاضرین» رسیده بود.
حضرت می فرمایند:« ...پسرم! هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت و توانایی رو به کاستی رفت,به نوشتن وصیت برای تو شتاب کردم ,و ارزش های اخلاقی را برای تو برشمردم پیش از آنکه اجل فرا رسد,و رازهای درونم را به تو منتقل نکرده باشم ,و در نظرم کاهشی پدید آید چنانچه در جسمم آمد و پیش از آنکه خواهش ها و دگرگونی های دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش و اطلاعات به تو مشکل گردد.زیرا قلب نوجوان چنان زمین کاشته نشده ,آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود.

پاره تنم! از یک سو می بینم که سن من بالا می رود,که اجل به من نزدیک می شود,که کهولت رو به سوی من می آورد,و از دیگر سو می بینم که تو در معرض طوفان خواهش ها و هوس های دنیایی,که تو چنان زمینی آماده کشت,مهیای پذیرفتن حرف هایی,که تو , که دل تو آماده شنیدن نصیحت هاست.

جان پدر! من در درونم حرف هایی دارم,رازهایی دارم که می ترسم اگر در گفتنشان تعلل کنم,آن ها را به فراموشی بسپارم,بیم آن دارم که در انتقالشان به تو نقضی پدید آید,و آنچنان که جسمم فرتوت گشته و رو به ضعف نهاده,رای و نظرم نیز,و فکر و اندیشه ام هم ,رو به نقضان گذارد.

فرزندم! تو جوانی و قلبت آماده شنیدن حرف های من است,تو پاکی و روحت مهیای بلعیدن نصیحت های من است ,تو رهایی و ذهنت پذیرای پندهای من است ,که تو نه در دام کهولت افتاده ای,نه آلودگی گناه به دامانت نشسته و نه مشغله زندگی گریبانت را گرفته است.


منبع: خیمه

کدخبرنگار:211003


گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: