۳۰ دی ۱۴۰۳ ۲۰ رجب ۱۴۴۶ - ۱۲ : ۲۱
پاره تنم! از یک سو می بینم که سن من بالا می رود,که اجل به من نزدیک می شود,که کهولت رو به سوی من می آورد,و از دیگر سو می بینم که تو در معرض طوفان خواهش ها و هوس های دنیایی,که تو چنان زمینی آماده کشت,مهیای پذیرفتن حرف هایی,که تو , که دل تو آماده شنیدن نصیحت هاست.
جان پدر! من در درونم حرف هایی دارم,رازهایی دارم که می ترسم اگر در گفتنشان تعلل کنم,آن ها را به فراموشی بسپارم,بیم آن دارم که در انتقالشان به تو نقضی پدید آید,و آنچنان که جسمم فرتوت گشته و رو به ضعف نهاده,رای و نظرم نیز,و فکر و اندیشه ام هم ,رو به نقضان گذارد.
فرزندم! تو جوانی و قلبت آماده شنیدن حرف های من است,تو پاکی و روحت مهیای بلعیدن نصیحت های من است ,تو رهایی و ذهنت پذیرای پندهای من است ,که تو نه در دام کهولت افتاده ای,نه آلودگی گناه به دامانت نشسته و نه مشغله زندگی گریبانت را گرفته است.
منبع: خیمه
کدخبرنگار:211003