مهم این است که عیبِ مخفی یک مؤمن را برای کسانی که آن را نمیدانند، بگویید و آشکار کنید؛ بنابراین اگر مسأله مورد بحث، عیبی آشکار است، مثلا حرفی است که در جمع مردم گفته شده، دیگر غیبت نیست.
البته زمانی که از عیب آشکار به قصد عیبجویی سخن بگویی، از سر دشمنی یا برای تخریب و یا از روی حسادت و امثال اینها، ممکن است باز هم حکم غیبت را داشته باشد؛ پس اگر برای حل مشکل، آن را به کسی میگویی در حالی که تو نمیخواهی او را خراب کنی، بلکه میخواهی از راهی او را اصلاح کنی یا با گفتن به مسئول مربوطه میخواهی او راهی برای حل مسأله پیدا کند و عیب برطرف شود، مانعی ندارد.
اگر پدر و مادر غیبت کنند، بایستی آنها را از این کار نهی کرد و از مؤمن غایب دفاع کرد، البته با کمال ادب، اخلاق، اظهار کوچکی و تواضع در برابر والدین. دلگیر شدن آنها هم، چون به خاطر گناهی است که میکنند، مانعی برای فرزند ایجاد نمیکند. در هر صورت شما وظیفه مقابله با گناه و دفاع از مؤمن را برعهده دارید. حال اگر آنها به دفاع شما اعتنا نمیکنند و به غیبتشان ادامه میدهند، بایستی از مجلس آنها برخیزید. اما همه کارها را باید با فکر و محاسبه انجام دهید که دلگیری و ناراحتی بیجا به وجود نیاید.
وظیفه کسی که غیبت میشنود، این است
که غیبتکنندگان را از این کار بازدارد. مثلا بگوید:غیبت کردید! یا اینکه
غیبت کنید! اگر شما اینگونه در برابر آنها عمل کنید، وظیفه خودتان را عمل
کردهاید. اگر تا به حال به این وظیفه عمل کردهاید، به فتوای مراجعِ حاضر
حلالیت گرفتن واجب نیست؛ اما از نظر اخلاقی چنین کاری لازم است؛ پس شما به
آنها بگویید که غیبت نکنند و سپس رفته رفته مسائل شرعی مربوط به غیبت را
برای آنها توضیح دهید. خودتان هم این مسائل را از کتاب گناهان کبیره
آیتالله دستغیب بخوانید و یاد بگیرید.
منبع:کتاب رهنمای طریق نوشته استاد محمد علی جاودان