07 دی 1400 24 جمادی الاول 1443 - 09 : 15
کد خبر : ۱۰۰۹۵۹
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۳۹۷ - ۱۸:۰۰
سلسله سخنرانی‌های آیت‌الله میرباقری/
مدرس حوزه علمیه می‌گوید: شما [منافقین] عقل خودتان را از امام بیشتر می‌‏دانید؛ هر چه امیرالمومنین می‌‏گویند اول در ترازوی عقلتان می‌‏گذارید و اگر به عقل شما درست بود عمل می‌‏کنید؛ این که پیروی از امیرالمومنین نیست؛ پیرو خودت هستی.
عقیق:متن زیر سخنرانی شب دهم محرم جناب آیت الله سیدمحمدمهدی َمیرباقری؛ مدرس سطح خارج حوزه علمیه قم و رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که به تاریخ ۲۸ شهریورماه ۹۷ ایراد شده است. ایشان در ادامه بحث سوره مبارکه منافقون بیان می‌‌کنند منافقین و فاسقین با قطع رشته رحمت و محبت الهی که همانَ نبی اکرم و اهل بیت ایشان هستند و با پراکنده کردن تجمع حول حضرت در زمین افساد می‌­کنند. ایجاد شبهه های سنگین و فضای ظلمانی از دیگر فتنه های فاسقین و دشمنان حضرت است و ایستادگی در برابر این ظلمات و فتنه‌ها فقط کار معصوم است. وظیفه مومنین همراهی با امام است و الا در وادی جهنم اولیای طاغوت تا قیامت گرفتار خواهند شد.

مشروح سخنرانی آیت‌الله میرباقری به شرح زیر است:

فساد عالم با قطع رشته رحمت الهی و جایگزینی فاسقین

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و افضل سفرائه حبیب اله العالمین ابا القاسم محمد. و صلی الله علی اهل بیته المعصومین الهداه المهدیین سیما بقیه الله فی الارضین ارواحنا لتراب مقدمه لفداء واللعنه علی اعدائهم اجمعین. طرحی که جبهه منافقین و نفاق و کفار داخلی دنیای اسلام داشتند این بود که بساط لهو و تجارت به پا بکنند و مردم و مومنین و اطرافیان حضرت را در شرایط سخت و محاصره قرار بدهند تا آنها ‏را پراکنده کنند و به تعبیر نورانی قرآن انفضاض و شکستن جبهه حضرت حاصل بشود و برای اینکه این کار اتفاق بیافتد باید فضای امت را برگردانند. «لیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»(منافقون/۸) یعنی باید ارزش‌هایی که وجود مقدس نبی اکرم بر جامعه مومنین و مدینه مومنین حاکم کردند را برگردانند، به طوری که اینها تحقیر بشود ارزش‌ها و ضد ارزش شوند و صاحبان آنها ‏عزیز نباشند؛ و به عکس کسانی که در جبهه مقابل هستند عزیز بشوند و ذلیلانه جبهه حضرت را منزوی بکنند و جبهه حضرت ذلیل بشوند.

طرحشان این است ‏که آن ‏رشته اصلی و فروع آن ‏را که خدای متعال فرموده به آن ‏پیوند بخورید و همه تلاش‌تان این باشد که با آن رابطه برقرار کنید و نیز عهدهایی که در این زمینه از ما گرفته شده که ارتباط خود را با نبی اکرم و اهل بیت وثیق و این رشته رحمت الهی را جاری کنید تا تمام زندگی‌تان در پرتو این رشته رحمت و ولایت باشد؛ اما آنها این رشته را قطع می‌‏کنند و عهدها را زیرپا می‌‏گذارند. بنا بود بر مدار وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت راه بروند و تمام ارتباطات بر مدار اهل بیت باشد اما آن ‏رشته‌ها را قطع می‌‏کنند و خودشان محور می‌‏شوند و یک رشته‌ها و روابط دیگری برقرار می‌‏کنند و به تعبیر امروزی‌ها روابط و ارزش‌های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جدیدی بر جهان و جامعه حاکم می‌‏کنند و خودشان را اولیاء خدا و حامل کتاب و اسراسر می‌‏دانند در حالی که به تعبیر قرآن «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً»(جمعه/۵) حامل حقایق کتاب نیستند. می‌‏خواهند یک امتی با این مختصات درست کنند و این فسادی که در ارض به پا می‌‏کنند همین است.

«الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ»(بقره/۲۷) فاسقین آن ‏رشته را قطع می‌‏کنند یعنی کسانی که عهدالله  و قرارها را زیرپا می‌‏گذارند. بنا بود بر مدار حضرت حرکت بکنند و قول‌ها را که در موضوع توحید و نبوت و ولایت که ‏اینها را به هم پیوند می‌‏زند، داده بودند اما این قرارها را به هم می‌‏زنند و مثل ابلیس اگر صحبت از توحید می‌‏کنند توحید بدون این رشته است. این رشته یعنی امام را که خدای متعال فرموده بود به تمام زندگی‌تان گره بخورد و خواب و خوراک و روابط تان در ذیل امام باشد، قطع می‌‏کنند و خود را محور قرار می‌‏دهند و یک جمع دیگری می‌‏سازند که ارزشها تغییر می‌‏کند ‏و ‏عزیزها ذلیل می‌‏شوند و ذلیل‌ها عزیز می‌‏شوند؛ و به توهم و خیال آنها اینطوری فضای عالم را از دست حضرت پس می‌گیرندو برمی­‌گردانند.

«وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ»، فساد از اینجا شروع می‌‏شود. وقتی آن ‏عهدها زیر پا گذاشته شد و آن ‏رابطه‌هایی که خدای متعال فرمود برقرار کنید، ترک شد و یک روابط دیگری جای آن آمد، فساد به پا می‌‏شود. همان که قرآن فرمود «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس‏»(روم/۴۱) اینها طبیعت را هم آلوده می‌‏کنند چون طبیعت مسخر ما انسان هاست و وقتی ما فاسد شدیم آنجا هم فاسد می‌‏شود. وقتی مناسبات جامعه انسانی از مدار رسول الهی که رحمه للعالمین است و اهل بیتش که رشته رحمت الهی هستند، قطع می‌‏شود و بر مدار دیگران قرار می‌‏گیرد و خودشان را محور این روابط قرار می‌‏دهند، عالم به فساد کشیده می‌‏شود. باید این فساد دوباره اصلاح بشود.

خدای متعال یک بار عالم را اصلاح کرده و فرموده «لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»(اعراف/۵۶) که در روایت فرمودند «اصلاحها بمحمد و علی» و این دو بزرگوار را فرستاده و مدار اصلاح در عالم قرار گرفتند و فرمود که دوباره مدار عالم را برنگردانید؛ اما برمی­‌گردانند و طرحشان هم خیلی طرح سنگینی است. دشمن بساط لهو و تجارت و بازار مکاره درست می‌‏کند تا مردم به جای این که مشغول ذکر باشند مشغول بازار و داد و ستد شوند. یک جریان دیگر و ارزشها و فرهنگ دیگری می‌­آورند و فرهنگی را که حضرت آوردند گویا کنار می‌‏رود و منزوی می‌‏شود و یک فرهنگ دیگری می‌‏آید.

این جنگ اضلاع گسترده ای دارد: یک بخش آن جنگ سخت است و ‏یک بخش آن جنگ نرم و کار فرهنگی می‌‏کنند «لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ»(منافقون/۸)، یعنی جبهه حق را تحقیر می‌‏کنند و ارزش‌های دیگری را می‌‏آورند و کاری می‌‏کنند که مومنین ذلیل بشوند اما خدای متعال می‌‏فرماید که این شدنی نیست و شما نمی‏‌توانید مومن را ذلیل کنید. مومن هیچ وقت در مقابل تحقیر کفار ذلیل نمی‏شود و در مقابل طرح و تدبیر دشمنان، ‏مومن عزتش را از دست نمی‏دهد. خدای متعال می‌­فرماید که شما هیچ وقت عزت نخواهید داشت مومن هم هیچ وقت ذلیل نخواهد شد.

امیرالمومنین علیه السلام در باب ابلیس می‌‏فرمایند: «صَغَّرَهُ‏ اللَّهُ‏ بِتَکَبُّرِهِ‏ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِه‏»(۱) یعنی او تکبر کرد و خدای متعال او را کوچک و خوار کرد. او برای خودش شأن قائل بود؛ اما خدای متعال او را پایین آورد و وضیع و خوار کرد. ممکن است یک کسی بگوید که شیطان چطور خوار شده قرنهاست که یک بساطی دارد و جامعه وسیعی را با سرانگشتان خودش می‌‏چرخاند یک امت فاسدی درست کرده و دور خودش جمع کرده است؛ این تصغیر است؟! ولی اگر دقت شود فهمیده می‌‌شود که کسی که به آسمان چهارم رفته و همنشین و گاهی معلم بعضی ملائکه هم بوده کارش به جایی برسد که بنشیند و کمین کند تا یک آدمی را زمین گیر و جهنمی کند و به زمین بزند؛ از این پست تر هم می‌‏خواهد بشود؟ در ضمن اصل حقارتش در دوره ظهور و رجعت و قیامت و جهنم که دوران ایام الله است روشن می‌‏شود. «یوم هم بارزون»(غافر/۱۶) هنوز حقرت او درست آشکار نشده و وقتی پرده‌ها کنار رفت معلوم می‌‏شود چه کسی عزیز و چه کسی ذلیل است.

بنابراین نه مومن ذلیل می‌‏شود و نه آنها ‏عزیز می‌‏شوند؛ ولی نقشه خیلی پیچیده است. یک ابراهیم خلیل می‌‏خواهد که در مقابل این فرهنگی که درست کرده‌اند تحقیری که می‌‏کنند، انسان احساس حقارت نکند و در مقابل این تخویف و تهدیدی که می‌‏کنند انسان نترسد و در مقابل تطمیعی که می‌‏کنند انسان تطمیع نشود و در مقابل شبهه‌هایشان شبهه زده نشود؛ یک مجموعه کار گسترده است که به تفصیل در روایات و قرآن توضیح داده شده است. یک دستگاه و دانش و علم درست می‌‏کنند تا برای حرف‌هایشان پشتوانه علمی درست ‏کنند؛ حتی علم کلام درست می‌‏کنند.

ایجاد ظلمات و فضای شبهه در امت نبی اکرم

این توطئه و طرح که هم در سوره جمعه و ‏هم در سوره منافقون بیان شده، برای ‏ایجاد پراکندگی و انفضاض است؛ این لهو و تجارت و کار سنگینی که می‌‏کنند برای این است که فضای فرهنگی امت را تغیر بدهند و ارزشها را در امت جابجا کنند و معروف را منکر و منکر را معروف کنند و صاحبان معروف براساس توهم آنها ‏تحقیر و ذلیل و بلکه اذل بشوند. چون در یک جامعه‌ای هرکسی که از ارزش‌های جامعه دورتر است ذلیل‌تر است. لذا معصومین قله دوری از دستگاه شیطان هستند و در نگاه آنها ذلیل ترین می‌‏شوند. در درجه بعد دورترین آدمها از آن ‏ارزشها، مومنین هستند؛ یعنی وقتی فرهنگ یک جامعه ای را معکوس و وارونه کردید، نه این که ذلیل‌ها عزیز می‌‏شوند؛ بلکه اعز، اذل می‌‏شود یعنی آنهایی ‏که از همه عزیزتر بودند از همه ذلیل تر می‌‏شوند. در یک جامعه ای مدارج عزت براساس مدارج ارزشهای اجتماعی است. اگر شما ترازوی یک جامعه را تغییر دادید و وارونه وزن ‏کرد، سنگین‌ترها سبک‌ترین می‌‏شوند و عزیزترها اذل می‌‏شوند.

در مقابل این فضای سنگین چطور باید ایستاد و مگر امثال بنده می‌‏توانیم در مقابل این طوفان و گردباد مقاومت بکنیم؛ مگر می‌‏شود ایستاد و این فتنه را با پیچیدگی‌هایی که دارد از سر گذراند. به پا کردن این لهو و تجارت و تغییر فرهنگ اجتماعی و زیرپا گذاشتن عهدها و قطع کردن رشته‌ها یک طرح بزرگ است. در مقابل او چه باید کرد و تکیه گاه ما در این فتنه سنگین کجاست. «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار»(ابراهیم/۲۸) وقتی اینها جهنم به پا کردند چه کسی باید این شعله را آرام و خاموش کند تا ما بتوانیم از آن ‏عبور کنیم. وقتی عالم را ظلمات کردند، با ما این شعله خاموش می‌‏شود؟!

تعابیر نورانی قرآن و روایات این است که‏ «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى‏»(لیل/۱) حضرت فرمودند: «غَشِیَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی دَوْلَتِهِ الَّتِی جَرَتْ لَهُ عَلَیْه‏»(۲) یعنی بر ولایت امیرالمومنین پرده انداختند و عالم را در تاریکی بردند؛ چه کسی باید این تاریکی را خرق کند. وقتی فضای عالم را از وادی نور در وادی ظلمات بردند که به فرموده قرآن «أَوْ کَظُلُماتٍ فی‏ بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها»(نور/۴۰) آن ‏ظلمات پیچیده چطور باید خرق و شکافته بشود. ظلماتی که مومنین از دارایی‌های خودشان محروم هستند و نمی‌‏توانند از امکانات خودشان استفاده کنند. مومن قلب و سمع و بصر دارد اما تعطیل است؛ قرآن هست ‏اما فهم خیلی از قسمت های قرآن تا دوران ظهور تعطیل است. «السلام علیک حین تقرأ و تبین» در زیارت حضرت حجت می‌‌خوانیم وقتی حضرت می‌‏‌آیند، قرآن را می‌‏خوانند و بیان می‌‏کنند. حال با این طرح چطور باید مقابله کرد و این شعله جهنم را چه کسی باید خاموش کند؛ اگر ما وسط این شعله برویم می‌‏سوزیم؛ توکل ما توکلی نیست که آتش نمرود را خاموش کند؛ بلکه توکل حضرت ابراهیم خلیل است که آتش نمرود را خاموش می‌‏کند. وقتی حضرت را در آتش انداختند، بین زمین و آسمان ملک باد، ملک باران و جناب جبرئیل و همه قوای عالم می‌‏آیند و می‌­گویند که اگر شما دستور بدهید ما در خدمت هستیم. اما حضرت می‌‏فرمایند: من با شما کاری ندارم. این توکل است که این آتش را تبدیل به گلستان می‌‏کند و مردم را نجات می‌‏دهد.

«أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار جَهنم» یعنی این فتنه و جهنم آتشی هم که به پا شده از آتش نمرود خیلی سنگین‌تر است. چه کسی می‌‏تواند امت را عبور بدهد؛ در حالی­که آنهایی ‏که مدعی بودند شبهه زده و زمین گیر شدند. این شبهه زدگی را چه کسی باید رفع بکند این شبهات را چه کسی باید از بین ببرد.

سیدالشهداء علیه السلام در مقابل ابن زیاد تنها مانده است و فقط جنگ سخت نیست؛ بلکه آن ‏جنگ فرهنگی و القای شبهه است که سیدالشهداء را تنها کرده و یزید می‌‏تواند از کوفه قریب ۳۰ هزار بیشتر لشکر بیاورد در حالی­که سیدالشهداء به همه دنیای اسلام نامه می‌‏نویسد و در آخر قریب صد نفر می‌‏ماند؛ البته هر یک از اینها برابر یک عالم هستند و آن ‏یک سخن دیگری است؛ ولی آن چه ‏فضایی است که چنین لشکری و جریانی را در قبال کسی را که روی دوش پیغمبر خدا و در دامن حضرت دیده شده، برپا کرده است. روز عاشورا حضرت خطبه می‌‏خوانند و می‌‏فرمایند که هنوز اصحاب حضرت زنده هستند، بروید و بپرسید آیا رسول خدا نفرمود «الحسن والحسین سیدا شباب اهل الجنه» شما جمع شدید و می‌‏خواهید من را بکشید! این چه فضایی است که خطبه اثر نمی‌‏کند. آنچنان فضا تاریک شده که زمانی بود که صحابی رسول خدا در مقابل امام بودند ولی اینجا ابن زیاد مقابل امام حسین است. ابن زیادی که حضرت تعبیر می‌‌کنند «دعی ابن دعی» یعنی ناپاک زاده پسر ناپاک زاده، حرام زاده پسر حرام زاده. در چنین تقابلی سیدالشهداء تنها مانده است.

حضرت این فضای سنگین را در خطبه شقشقیه توضیح می‌‏دهند که طرح چه بوده و چطور می‌‏شود این را کنترل و مهار کرد. خیلی بعید و تقریباً نشدنی است که ما بتوانیم کاری کنیم که امواج فتنه از سر ما عبور کند و ما آن ‏حدی نیستیم که بتوانیم این شعله‌ها را خاموش کنیم و این تاریکی‌ها را روشن کنیم. قرآن می‌فرماید «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور»(نور/۴۰) که در روایت فرمود «من لم یجعل الله له نورا اماما من ولد فاطمه فماله من نور فی یوم القیامه» اگر این چراغ برای کسی روشن نشد در قیامت هم در این ظلمات می‌‏ماند؛ در دنیا نمی‌‏تواند فرار کند و قیامت هم گرفتار است.

تکلیف و عهد اهل بیت با خدای متعال در استقامت در مقابل جریان کفر

این جا است که خدای متعال یک تکلیف روی دوش اهل بیت می‌‏گذارد و به تعبیری یک عهد از اهل بیت می‌‏گیرد. این آیه قرآن ناظر به همین است «وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصیرا»(فرقان/۲۰) در شـأن نزول این آیه است که ‏نبی اکرم امیرالمومنین و حسینین و فاطمه زهرا سلام الله علیها را گرد آوردند و درهای خانه را بستند تا کسی متوجه نشود چون بحث خصوصی است و فرمودند: جبرئیل اینجا است و وحی آورده که خدای متعال از شما یک عهدی می‌‏خواهد؛ آیا پای آن می‌‏ایستید؟! خیلی مقام بالایی است که می‌‏گویند: اگر حاضرید بار را روی دوشتان بگذاریم و اگر نمی‏‌خواهید بر می‌داریم؛ چنانچه در ظهر عاشورا به سیدالشهداء عرض می‌‏کنند که چیزی از مقام شما کم نمی‏‌کنیم؛ ولی اگر بپذیرید یک فتنه‌ای برای شما درست می‌­کنیم و شما باید وسط این فتنه بایستید. امیرالمومنین به نیابت فرمودند که اگر خدای متعال چنین چیزی را می‌‏خواهد، ما می‌‏ایستیم و به پاداش خدا هم امیدوار هستیم؛ وقتی عهد گرفته شد نبی اکرم جوری گریستند که صدای حضرت از بیرون شنیده شد. زیرا عهد قصه عاشورا و قصه احراق بیت بسته شد. بعد این آیه نازل شد «وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصیرا»(فرقان/۲۰) آنچه که این فتنه را خنثی می‌‏کند ایستادن امیرالمومنین و صدیقه طاهره است. در ماجرای احراق بیت حضرت پشت در آمد؛ عمر گفت: شما چرا آمدید مگر کسی در خانه نبود؟! حضرت فرمود: «طغیانک» یعنی وقتی تو سر برمی داری من باید بایستم؛ من مشکات نور الهی هستم و تو هم محور ظلمات هستی، من باید بایستم و این فتنه را رفع بکنم. کار سلمان و ابوذر نیست؛ گرچه در خانه بودند ولی کار آنها ‏نبود. وقتی این فتنه به پا می‌‏شود سیدالشهداء باید در میدان بیایند؛ برای همین است که می‌‏فرمایند: «أَنِّی‏ لَمْ‏ أَخْرُجْ‏ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی»(۳) من دنبال خوشگذرانی و موقعیت و قدرت و جمع امکانات نیستم، دیگران این کاره هستند. این همان افساد است و من آمدم تا افساد را برگردانم و این کار عاشورا است. اگر سیدالشهداء نیایند و آن ‏استقامت سنگین را نکنند؛ دیگر هیچ استقامتی در مقابل فتنه جواب نمی‏‌دهد. این ظرفیت سیدالشهدا است.

من گمان می‌‏کنم عهد شفاعت است. خدای متعال می‌­فرماید: آیا حاضرید مومنین را از این فتنه نجات بدهید، آنهایی ‏که می‌‏خواهند خوب و بهشتی باشند و نمی‏‌خواهند برای آنها انفضاض حاصل بشود و ‏نمی‏‌خواهند پیغمبر را تنها بگذارند؛ آیا حاضر هستید بایستید تا این مومنین پراکنده نشوند؛ چون فتنه سنگین است. آنهایی ‏که از جنس شیطان هستند دور شیطان می‌‏روند و بعد هم با هم در دنیا و در آخرت نزاع می‌‏کنند. آیا حاضر هستید آنهایی ‏که مومن هستند و می‌‏خواهند خوب باشند و کنار نبی اکرم بمانند و در این طرح اسیر و ذلیل نشوند در وسط فتنه آنها را بگیرید و بروید وسط آتش این شعله را خاموش کنید؟!

قرآن می‌­فرماید «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا»(مریم/۷۱) همه باید وارد جهنم بشوید و این حتمی است؛ در روایت فرمودند ما که می‌‏رویم شعله جهنم خاموش می‌­شود. چه کسی باید این شعله را خاموش و آرام کند تا مومنین عبور کنند و گرفتار نشوند. خیلی شدت فتنه‌ها و شبهه‌ها و تردیدها و وسوسه‌ها سنگین است. هرکسی غیر از سیدالشهداء می‌‏ایستاد فتنه‌ها از سرش می‌‏گذشت و زیر فتنه‌ها دفن می‌‏شد؛ سیدالشهداست که می‌ایستد و موج را برمی­‌گرداند. چنانچه برگردانده است.

بنابراین خدای متعال برای این که جامعه مومنین را عبور دهد یک عهدی از اولیاء معصوم گرفته و آنها ‏هستند که باید در میدان بایستند و برگردانند. ما فقط یک کار باید بکنیم، اینکه خودمان را به اهل بیت برسانیم و کنار اهل بیت در این سختی بایستیم. کار را آنها ‏انجام می‌‏دهند و ‏به مقصد می‌‏رسانند و استقامت آنهاست که این مسیر را برمی­‌گرداند؛ ولی ما باید کنار اهل بیت در این صحنه بایستیم. و این ایستادن کنار امام همان کار دشواری است که از ما خواسته شده است.

اهل بیت بار را برداشتند و عهد را با خدا بستند و وسط میدان آمدند و آمدن آنها ‏کار را اصلاح می‌‏کند. این که سیدالشهداء امشب به اصحابش فرمود: بروید، دشمن من را می‌‏خواهد و من هم فردا به شهادت می‌‏رسم. وقتی حضرت بایستند، کار تمام است؛ و طرح کل دستگاه شیطان و شیاطین و طرح این دشمن که دشمن حقیقی است جواب نمی‌‏دهد و معکوس می‌‏شود. ما اگر می‌‏خواهیم همراه حضرت باشیم باید کنار حضرت بایستیم و در بلای ایشان کنارشان بایستیم؛ و اگر ایستادیم دامن آن ‏سختی ما را هم می‌‏گیرد و ما هم گرفتار می‌‏شویم.

سرایت سختی‌ها در جبهه حضرت و وظیفه مومنین در همراهی امام

جامعه مومنین هم همینطور هستند؛ از آن ‏روزی که کنار امیرالمومنین ایستادند که سه نفر یا چهار نفر از جمله سلمان و ابوذر بودند؛ آنها ‏را در محاصره گذاشتند و حصار در مقابلشان چیدند تا روزی که صدها میلیون شدند این جامعه مومنین در محاصره و سختی بوده و این سختی هم سختی همراهی با امام است. اگر دامن امامشان را رها کنند به حسب ظاهر خیلی از این سختی‌ها نیست. الان هم همینطور است و اگر مومنین و جبهه مقاومت کنار حضرت بودن را رها کنند و با کفار هم مسلک بشوند یا بی تفاوت بشوند، خیلی از سختی‌ها برداشته می‌‏شود. اگر بخواهیم بایستیم ‏باید پای سختی‌هایش هم بایستیم. هرچه هم به مرکز این بلا نزدیکتر می‌‏شوید کار سخت تر می‌‏شود. اطراف حضرت بودن هم متفاوت است. در کربلا یک عده پیش روی حضرت بودند که آنها ‏کار و سختی شان یک جور است؛ یک عده‌ای بعداً می‌‏آیند مثل سلیمان بن صرد و یک عده‌ای قرن‌ها بعد می‌‏آیند.

جبهه حضرت و جبهه دشمن هر دو جبهه تاریخی هستند که می‌‏خواهد یک امتی در مقابل امت حضرت درست کند و مردم را حول خودش بیاورد و دینداری و خداپرستی را هم او تفسیر بکند و نقشه بندگی خدا را بکشد.

حضرت یک جبهه تاریخی درست کردند و ایستادن در جبهه تاریخی حضرت استقامت می‌‏خواهد. اصل استقامت برای معصوم است آنها ‏در مقابل تهدید و تطمیع و تخویف‏ ایستادند؛ قرآن می‌­فرماید «الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُم»(آل عمران/۱۷۵) معصومین ‏در مقابل آن ‏تخویف و تزیین و اغوا ایستاده اند؛ و الا آن ‏ فریب خیلی بزرگ است.

در داستان حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام خدای متعال فتنه‌های شیطان را به رخ ما می‌‏کشد و می‌‏گوید فتنه‌ها اینقدر سنگین است که یک پناه گاهی می‌‏خواهد. خدای متعال این را می‌‏فرماید که ما هوشیار باشیم آن ‏وقتی که به حضرت آدم فرمود «قالَ اهْبِطا مِنْها جَمیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى‏»(طه/۱۲۳) هبوط کنید ولی من یک چراغ هدایتی را می‌‏فرستم اگر دنبال او رفتید نه عاقبت به شر می‌‏شوید و نه گم می‌‏شوید و نه شیطان می‌‏تواند شما را شقی کند. این که خدای متعال آن ‏مکر شیطان را به حضرت آدم می‌‏گوید برای این است که ما هوشیار بشویم و همین که خدای متعال می‌‏فرماید «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً» زود خودمان را به امیرالمومنین و سیدالشهداء برسانیم.

پس در قبال این فتنه عظیم خدای متعال از اهل بیت یک میثاقی گرفته که شما می‌‏ایستید وسط میدان تا این فتنه خاموش بشود و آنها ‏ایستادند «أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصیرا»(فرقان/۲۰) پروردگارت می‌‏دانست که شما پای عهدتان می‌‏ایستید و ایستادند و بیش از آنکه خدای متعال هم خواسته ایستادند. آن ‏صبر امیرالمومنین و صبر صدیقه طاهره است. جوری ایستادند که سلمان هم کم آورد با این که محور بلا نبود و بار روی دوش حضرت بود. ولی یک جایی به خاطر شدت محبتی که به امیرالمومنین داشت نتوانست و در دلش گذشت امیرالمومنین که همه کائنات تحت فرمانشان است در این صحنه چرا از قدرتشان استفاده نمی‏‌کنند؛ اگر اشاره کند کار برمی­گردد؛ همینطور هم است ‏چون امام صاحب اسم اعظم است و آن ‏کلمه «کُن» خود امام است. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون‏»(یس/۸۲)، «کُن» الهی خود امام است؛ صاحب الامر و بلکه کلمه امر الهی است که همه چیز با او در عالم اداره می‌‏شود. ائمه ایستادند.

سیدالشهداء پای عهدش ایستاد؛ بعد از ظهر عاشورا بعد از این که همه به شهادت رسیده بودند و خود حضرت در میدان تنها مانده بود، نامه‌ای برای حضرت آمد و نصرت و یاری الهی بر صحنه مشرف شد. اگر پیروزی را انتخاب کنید شما را غالب می‌‏کنیم و همه چیز را به شما برمی­‌گردانیم و از مقامتان هم کم نمی‏‌کنیم. حضرت عرضه داشتند: من پای عهدم با خدا هستم.

در بعضی آثار متأخر دیدم که آن ‏طرف این پیامی که آمده بود عهدنامه حضرت هم بود که شما یک عهدی هم با خدا بستید و اختیار با خود شما است؛ حضرت عرض کردند من پای عهدم ایستادم و اینجا بود که بعضی گفتند: دست از جنگ برداشت «فوقف لیستریح ساعه» که آن ‏صحنه‌ها پیش آمد. تازه بعضی گفتند که در گودی قتلگاه حضرت به خدای متعال استغاثه می‌‏کند یا غیاث المستغیثین که کار اینجا تمام نشود. هنوز عهد ما ادامه دارد عهد ما با شهادت من و اسارت اهل بیتم و با به آتش کشیده شدن خیمه‌هایم با سفر سر من بر سر نیزه‌ها باید ادامه پیدا کند؛ که خیلی صحنه عجیبی است و حضرت زینب را متحیر کرده است، خدایا من را کمک کن همانطور که تا اینجا من را کمک کردی.

زیبایی کار سیدالشهداء این است که می‌‏گوید خدایا تا اینجا من را کمک کردی باز هم من را کمک کن و بگذار کار را تا آخر برسانم و کاری کنم که دست شیطان کلاً قطع بشود و واقعاً دست شیطان را قطع کرد. اگر کسی عاشورا را خوب ببیند یقین می‌‏کند کار شیطان تمام است. یک تعبیری در صلوات امام حسن عسگری ‏برای سیدالشهداء علیه السلام است که خدای متعال قول داده و وعده کرده که شما را پیروز کند و دعوت شما را اظهار کند و بساط دشمن شما را جمع کند. اگر کسی عاشورا را ببیند یقین می‌­کند سیدالشهداء جوری صحنه را چیدند که برای شیطان چیزی باقی نگذاشتند.

بنابراین اولیاء خدا ایستادند و این صبر و استقامت است ‏که آن ‏طرح را زمین‌گیر می‌‏کند. و الا اگر سیدالشهداء نایستد اگر امیرالمومنین و صدیقه طاهره و امام مجتبی تا امام زمان علیه السلام نایستند، این طرح به نتیجه می‌‏رسد. مدار به هم زدن برنامه شیطان و اولیاء شیطان اهل بیتی است که خدای متعال به نبی اکرم داده و به پیامبر می‌‏فرماید «حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنین‏»(انفال/۶۴) یعنی خدای متعال و مومنینی که تبع تو هستند و هر کجا تو رفتی جا پای تو می‌‏گذارند که اهل بیت هستند و برای شما کافی هستند و کار نبی اکرم اینطوری به سرانجام می‌‏رسد.

ما باید خودمان صف مان را معین کنیم؛ اگر طرف معصوم بودیم سختی هایش ما را می‌‏گیرد و تا قبل از ظهور هست. همه این سختی هایی که می‌‏بینید از همان جا ناشی شده و یک راه هم دارد؛ ما یک یا علی گفتیم، آیا حاضر هستیم که دست برداریم و بگوییم اشتباه کردیم؟! اگر دستی که به سیدالشهداء دادیم را کنار بکشیم و بگوییم که ما با شما نیستیم، این سختی‌ها برداشته می‌‏شود؛ ولی آن ‏روی سکه این سختی‌ها ضیافت الهی است.

«یا ایتها النفسُ المطمئِنه * ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّک‏»(فجر/۲۷-۲۸) این خطاب به حضرت براساس روایات همه موحدین و مومنین حول حضرت را هم می‌‏گیرد و باطنش ضیافت است. اگر هم ما بودیم که وارد بهشت دنیا هم می‌‏شویم و الا با رجعت برمی‌­گردیم ان ‏شاء الله و آن ‏بهشت را در دنیا و آخرت می‌‏بینیم. اگر دست از بیعت حضرت برداشتیم، آن ‏فتنه سنگین و ‏ظلمات و «یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّه‏» و آن ‏افساد است. آن ‏شهر جدید و فاسد به پا کردن است و دیگر نمی‏‌توانیم از آن ‏فساد بیرون برویم. آنجا ‏جهنم و دارالبوار است و چاره ای از آن ‏نیست؛ یا باید کنار امام که آمده شفاعت کند بایستیم و خودمان را به شفاعت امام برسانیم. شأن ما این است؛ او دستگیری ‏کند و ما دستمان را به امام بدهیم.

حضرت فرمود «مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح» یعنی او کشتی است و وسط این دریای مواج طوفانی با موج‌ها مقابله می‌‏کند که ناظر به آیه ظلمات است «أَوْ کَظُلُماتٍ فی‏ بَحْرٍ لُجِّی‏»(نور/۴۰) دریای ظلمانی مواج عمیق کور تاریک که هم کشتی و هم چراغ می‌‏خواهد و سید الشهداء «ان ‏الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه من رکبها نجا و من ترکها غرق» یعنی هم کشتی و هم نور است. ما باید سوار کشتی بشویم و راهی غیر از این نیست. اگر کسی بگوید که من سوار کشتی نمی‏‌شوم، چاره ای نیست و غرق می‌‏شود. اگر بخواهیم سوار این کشتی بشویم یک لوازمی دارد و تا قبل از ظهور که این کشتی در دوره رجعت و ظهور ما را به ساحل برساند و لنگر بیاندازد. لوازم آن ‏سختی هایش است؛ اصل بحران را حضرت دارند و این کشتی با این بحران مواجهه می‌‏کند و حضرت تاریکی‌ها را کنار می‌‏زند.

همراهی با معصوم؛ شرط عبور از فتنه‌ها و فهم نورانی در شبهات

ما الان اینجا راحت نشستیم و حق و باطل را در عالم می‌‏فهمیم و گاهی من دیدم کودک خردسال جبهه امام حسین که عزادار بر امام حسین است از فیلسوفان غرب بهتر جهان را می‌‏فهمد. فیلسوفشان می‌‏گویند که ما تروریست هستیم و آمریکا ناجی است؛ ایا شما این را قبول می‌‏کنید؟ طفل ما این را می‌‏فهمد که او مبدأ فساد است و خیر اینجاست. طفل جبهه امام حسین از فیلسوفان آنها ‏بهتر می‌‏فهمد. حتی فیلسوفان این طرف هم همین هستند؛ خودشان را مصلح اجتماعی می‌‏دانند و چه القابی برای خودشان قائل هستند؛ ولی واقعاً به اندازه یک طفل لشکر و جبهه امام حسین نمی‌‏فهمند. یک طفل که طرف امام رضوان الله تعال علیه است ‏و حرفش را از نایب امام زمانش می‌‏گیرد و گوشش به دهان اوست و از آن ‏چراغ استفاده می‌‏کند، از این آدم‌هایی که ادعای دانشمند بودن می‌‏کنند و مدارک کذا از دانشگاه‌های بنام عالم گرفتند بهتر می‌‏فهمد. آدم حیرت می‌‏کند اینها چرا نمی‏‌فهمند و چقدر قشنگ این طفل می‌‏فهمد.

خدا رحمت کند امام بزرگوار ما را می‌‏فرمود که این طفل چهارده ساله رهبر ماست. نوجوان چهارده ساله می‌‏فهمد که باید به خودش نارنجک ببندد و زیر تانک برود که طرح دشمن را خنثی بکند؛ اما این آقا نشسته این طرف تحلیل سیاسی می‌‏کند، واقعاً او می‌‏فهمد یا این می‌‏فهمد؟ اگر کسی کنار امام حسین ایستاد با چراغ امام حسین می‌‏بیند و به فرموده معصوم «المومن ینظر بنور الله»(۴) و با کشتی امام حسین از این فتنه‌ها عبور می‌‏کند؛ ولو خیلی فتنه‌ها سنگین است ولی راحت عبور می‌‏کند و شبهه‌ها و شهوات و تهدید‌ها کنار می‌‏رود.

من خودم یک موقعی تأمل می‌‏کردم و تعجب می‌‏کردم که آمریکا، امپراطوری بزرگ دوران جدید که ضراد خانه‌های اتمیش برای چند بار نابود کردن کره زمین کافی است تهدید می‌‏کند، ولی هیچ کس از مومنین نمی‌‏ترسند و همین است که کار آنها ‏را خنثی می‌‏کند و آنها ‏را زمین گیر می‌‏کند. و نمی‌دانند با جبهه امام حسین چه کار بکنند که یک سال زحمت می‌‏کشند و در یک محرم حضرت یک شستشو می‌‏دهد جبهه‌اش را و از نو آرایش می‌‏دهد و جلو می‌‏فرستد و از سال گذشته یک قدم هم جلوتر می‌‏روند و رشیدتر می‌‏شوند. هرچه آنها ‏طرح هایشان پیچیده‌تر می‌‏شود اینها هم فهمیده‌تر می‌‏شوند.

فیلسوفانشان به اندازه بچه‌های این جبهه نمی‌‏فهمند؛ خدا می‌‏داند که نمی‌‏فهمند. در همین ایران هم از این فیلسوف‌ها دارند که رفته درس خوانده و کتاب نوشته اما وقتی او را از کار کنار می‌‏گذارند انتقام جویی می‌‏کند و می‌‏نویسد: ما موشک داریم پوشک نداریم؛ خب خودت این کار را کردی، و حالا یقه ما را می‌‏گیری؛ تو تا دیروز سر کار بودی، قبلاً که دیگران باید جواب می‌‏دادند، یادتان است! ‏حالا هم دیگران باید جواب بدهند که موشک داریم پوشک نداریم؛ تو وزیر بودی من باید جواب بدهم؟! ده‌ها جلد هم کتاب دارد و می‌گوید: من اینقدر کتاب نوشتم؛ تو نمی‏‌فهمی که چرا پوشک نداریم؟! نمی‏‌فهمی کار دشمن است؛ نمی‌‏فهمی که نباید دل امت را برای نبودن پوشک خالی کنی؛ تو این را نمی‏‌فهمی، طفل ما می‌‏فهمد. این همه سن و سال از خدا گرفتی نمی‌‏فهمی نباید دل یک امت را خالی کنی که پوشک نیست؛ خب نباشد؛ البته باید مسئولین تلاششان را بکنند ولی اگر نبود عالم به هم نمی‏‌خورد، همه ما بدون پوشک بزرگ شدیم. اینقدر ادم حقیر و کوچک که یک امت را به خاطر این تحقیر کنی و اقتدار یک امت را در مقابل کفار زیر سوال ببری. این که می‌‏گویم که طفل ما از فیلسوف آنها ‏بهتر می‌‏فهمد یعنی همین؛ ولو سی جلد هم کتاب نوشته باشد.

اگر کنار امام حسین ایستادیم البته سختی‌هایش هم می‌­آید. آنهایی ‏که حاضر نیستند سختی هایش را تحمل کنند راحت آن ‏طرف می‌‏روند و چند منظوره می‌‏شوند. یعنی می‌‏تواند آن ‏طرف راحت زندگی کند و خودش را هم مسلمان می‌‏داند. مومن که اینطوری نیست. می‌‏فهمد که این درست نیست و این فهم ناشی از عاشورا است. خدای متعال حضرت را فرستاد و حضرت هم به عهده گرفتند. ما هم اگر بخواهیم بایستیم سختی هایش ما را می‌‏گیرد؛ و گاهی هم کار بسیار سخت می‌‏شود.

روایتی در روضه کافی است که مجلس امام سجاد بود و امام باقر نقل می‌‏کنند که یک عده آمدند از همین‌هایی که سراغ ائمه می‌­آمدند که ما هستیم و در خدمتیم و حضرت فرمودند الان کدام یک از شما حاضرید من یک شعله آتش برافروخته بدهم و شما در دستتان بگیرید تا خاموش بشود، همه سرها را زیر انداختند.

گاهی مبارزه با فتنه همینطور است که باید آتش را در دست بگیری تا خاموش بشود. و الا ذغال خاموش را همه در دست می‌‏گیرند. ولی وقتی روشن است، وقتی فتنه هنوز شعله ور است یک کسی باید این فتنه را بگیرد و مثل امام بزرگوار ما فتنه را خاموش و مهار کند؛ آن ‏وقت دیگران هم با آن ‏بازی می‌‏کنند.

من نه از تملق خوشم می‌‏آید و نه شب عاشورا شب این حرفهاست؛ اما اینها فتنه می‌‏کنند و رهبر عزیز ما فتنه را می‌‏گیرد و خاموش می‌‏کند و دیگران حالا با آن بازی می‌‏کنند؛ گاهی خیلی سخت می‌‏شود. مثل ابوهارون مکی، که حضرت به او فرمود: برو در آتش بنشین؛ و او هم می‌‏رود و می‌‏نشیند. آن وقت بعضی می‌‏گویند: ما مومن تنوری نیستیم؛ معلوم است شما مومن تنوری نیستید؛ شما عقل خودتان را از امام بیشتر می‌‏دانید؛ هر چه امیرالمومنین می‌‏گویند اول در ترازوی عقلتان می‌‏گذارید و اگر به عقل شما درست بود عمل می‌‏کنید؛ این که پیروی امیرالمومنین نیست؛ پیرو  خودت هستی.  پیرو امیرالمومنین ترازویش امیرالمومنین است اگر به او بگویند برو در آتش، می‌‏رود و یقین هم دارد که همین درست است.

اینکه فرمودند «اشهد لک بالتصدیق» تصدیق یعنی او را می‌‏فرستند وسط سخت‌ترین امتحان عالم که عاشورا است و فرمانده لشکر می‌‏کنند و ارواح را به او می‌‏سپارند و باید این ارواح را اداره کند؛ شک نمی‏‌کند و تصدیق می‌‏کند. کار قمر بنی هاشم صد پله سخت تر از کار ابوهارون مکی است.

اگر ما خودمان را به اهل بیت رساندیم و در کنار آنها ایستادیم، از این جهنم و فتنه و اغوا و فریب از این دنیایی که درست می‌‏کنند، عبور می‌‏کنیم و اگر جدا شدیم حتماً ‏دنیا ما را در خودش هضم می‌‏کند، ولی این سختی‌ها نیست و یک سختی های دیگری است که وادی جهنم است. تنها راه همین است.

امام حسین جوری کار را برای ما آسان کردند که آدم احساس می‌‏کند خیلی استقامت آسان شده است. آنهایی ‏می‌‏توانند صبر کنند که امام شان را وسط بلا می‌‏بینند و با بلای امام شان می‌‏سوزند و می‌‏توانند صبر کنند. اصحاب سیدالشهداء می‌‏ایستادند و به حضرت عرض می‌‏کردند: این که یک بار است اگر هزار بار ما را بکشند از شما دست برنمی­‌داریم؛ یا هفتاد بار ما را بکشند و بسوزانند خاکستر را به باد بدهند و دوباره زنده کنند ما از شما جدا نمی‏‌شویم؛ نکته اش این بود که یک جلوه‌ای از ابتلاء سیدالشهداء را دیدند که حضرت چطور وسط بلا ایستاده تا همه را نجات بدهد. یک جلوه‌ای از محبت امام حسین و شفاعت امام حسین را دیدند و دیگر نمی‏‌توانستند دست بردارند.

زهیر به حضرت می‌‏گوید ای کاش ما را هفتاد بار می‌‏کشتند و می‌‏سوزاندند و خاکستر را به باد می‌‏دادند و دوباره زنده می‌‏شدیم و دوباره می‌‏سوزاندند. ولی این سختی را خدای متعال از شما و اهل بیت شما برمی‌داشت. این چطور در آدم پیدا می‌‏شود؟! ریشه اش یک کلمه است که وقتی بلای امام حسین را می‌‏بیند و امام خودش را وسط آتش می‌‏بیند، می‌‏تواند بایستد. چون محبت امام را پیدا کرده و امامش را هم می‌‏بیند.

این امتی که امام حسین درست کردند ان ‏شاء الله این فتنه‌ها را پشت سر می‌‏گذارند. هرچه می‌‏گذرد فتنه‌ها کورتر می‌‏شود و شبهات سنگین‌تر می‌‏شود و فشارها بیشتر می‌‏شود؛ ولی مطمئن باشید در این کوره مومنین هم ساخته تر و هم گداخته‌تر می‌‏شوند. هرچه ضربه می‌‏خورند، صیقل پیدا می‌‏کنند مثل شمشیر که به آن چکش می‌‏زنند و آن را صیقل می‌‏دهند و مقاوم می‌‏کنند و تیغ آن در مقابل دشمن برنده می‌‏شود؛ هرچی آنها ‏بیشتر چکش بزنند اینها برنده تر می‌‏شوند و این همان چیزی است که آنها ‏را زمین گیر کرده است و نمی‌دانند چه کار کنند؛ به نظرشان می‌‏آمد که این فتنه فضای مجازی اینها را بیچاره می‌‏کند اما ببینید آیا الان محرم امسال خلوت تر از پارسال است یا پنج سال قبل است؟! نیست. تا وسط آتش می‌‏روند و دوباره در دامن امام حسین برمی­‌گردند و شعله هایشان خاموش می‌‏شود. در فتنه­‌ها فتنه زده می‌‏شوند اما برمی­‌گردند. آلوده می‌‏شوند اما شستشو می‌‏شوند. در روایت فرمودند: «ان ‏بکیت علی الحسین حتی تصیر دموعک علی خدیک غفرالله لک کل ذنب اذنبته صغیرا کان او کبیرا قلیلا کان او کثیرا»(۵) السلام علیک یا اباعبدالله.


پی‌نوشت‌ها:

(۱) نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: ۲۸۶

(۲) تفسیر القمی، ج‏۲، ص: ۴۲۵

(۳) بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۴۴، ص: ۳۲۹

(۴) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص: ۲۱۸

(۵) عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص: ۳۰۰

منبع:فارس


گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: