همینطور که صحبت می کردند فهمیدم ایشان ، ابراهیم را خوب می شناسد . حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت : آقا ابراهیم ما را یه کم نصیحت کن!
کد خبر: ۷۵۷۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۸
دیشب پسرم را در خواب دیدم. می گفت : در مدتی که ما گمنام و بی نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات حضرت زهراء(سلام الله علیها) به ما سر می زدند. اما حالا ! دیگر چنین خبری نیست. می گویند : شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند !
کد خبر: ۷۵۵۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۳