دفاع مقدس - صفحه 218

پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
دفاع مقدس

۷ خاطره‌ خواندنی رهبری ازدوران دفاع‌مقدس

بعد از سخنرانی، دیدم خانمی به اطرافیان اصرار می‌ورزد که با من صحبت کند. خانم جلو آمد و گفت: پسر من در دست بعثی‌ها اسیر بود و همین چند روز قبل به من خبر دادند که او زیر شکنجه کشته شده است، شما از قول من به امام سلام برسانید و بگویید: پسر من فدای شما؛ من ناراحت نیستم.
کد خبر: ۶۲۲۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۲

خاطرات یک رزمنده؛

«مجلس عروسی» در مسجد! +تصاویر

یک جلسه خواستگاری رسمی مادر و خواهرش به خانه ما آمدند و مرا دیدند و در جلسه بعد مهریه یک سفر حج تعیین شد و قرار شد روز عید قربان عقد و روز عید غدیر هم عروسی باشد.
کد خبر: ۶۲۱۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۱

  • پربازدید ها
  • تازه ها