۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۹ : ۲۲
گاهي بنده در اصرارِ خود لحن مصلحتانديشي به کار میبرد و گاهي به خدا جنبههاي تعرّضي پيدا ميكند. عبد چنين حالتي پيدا ميكند و به اصطلاح میگوید: مگر از تو كم ميشود که اين را به ما بدهي؟ اصرار و الحاح باید به اینصورت باشد كه: خدايا اگر مصلحت ما است، اين را به ما بده. هر روز پنج وعده بعد از نماز اين را ميگويد و بسيار كار خوبي هم هست. خدا از این لذّت میبرد و به تعبیر من ميگويد: اين آدم فهميدهاي است و براي من تعيين، تكليف نميكند.
اگر بخواهي برای خدا تعيين، تكليف بكني، در اینجا حكمت اقتضا ميكند که به او بدهد تا بعداً مفسدهاش را بفهمد. دیگران اصرار ميکنند و دعایشان مستجاب میشود امّا برای شخصی که تعيين تكليف مشخّص میکند حكمت اقتضا ميكند كه حکمتش را نشان بدهد. حكمتش اقتضا ميكند، در اینجا که دعا را به اجابت نرسانده به آن شخص حکمت را بفهماند. اينها با بحثهايي كه كرديم اصلاً و ابداً منافات ندارد، بلکه در موازين کلامی و حکمی، دقيق و حسابشده است.»