۱۴ آذر ۱۴۰۳ ۳ جمادی الثانی ۱۴۴۶ - ۲۰ : ۲۳
شهید حسین روحاللهی سال ۱۳۲۷ در روستای چنار بنکشتله از توابع شهرستان بابل چشم به جهان گشود. دوران دبستان را در روستا گذراند و برای ادامه تحصیل به بابل رفت، فعالیتهای فرهنگی و مبارزات را در این شهر ادامه داد و چندینبار توسط عوامل ساواک مورد تحدید قرار گرفت و چند بار هم دستگیر شد.
این شهید گرانقدر پیش از انقلاب هیچگاه حاضر به اشتغال در نهادهای دولتی نشد و باوجود پیشنهادهای فراوان کار به عنوان تکنسین آزمایشگاه در آزمایشگاهی در بابل مشغول بکار شد، بعد از انقلاب هم چند دعوتنامه کار از کشورهای خارجی را نپذیرفت و ترجیح داد در میدان جهاد علیه باطل حاضر باشد.
به عنوان بسیجی راهی جبهه شد و با وجود همسر و فرزند چند سال در جبهههای نبرد حق علیه باطل جهاد کرد و نهایتاً در عملیات کربلای ۵ در شلمچه براثر اصابت گلوله آرپیجی به شهادت رسید و پیکرش در گلزار شهدای بابل آرام گرفت.
از این شهید عزیز سه فرزند به یادگار مانده است که در ادامه صحبتهای همسر و فرزندانش در دیدار جامعه قرآنی تقدیم میشود.
فعالیت فرهنگی از ۱۵ سالگی
این شهید عزیز از دوران نوجوانی در زمینههای مختلف فرهنگی و مذهبی فعال بوده است. آن چه از اطرافیان نقل شده این است که وی در سن 15 سالگی برای درس خواندن از روستا به بابل میرود و در محلهای که ساکن بوده میبیند که مسجد به ویرانهای تبدیل شده و دیگر در آن نماز اقامه نمیشود.
وی مسجد را بازسازی و آماده میکند و در مناره مسجد اذان میگوید و مردم را دوباره گرد هم جمع میکند. همواره با قرآن کریم مأنوس بود و به دیگران هم آموزش میداد. در دوران خدمت سربازی به شیراز منتقل شد و آنجا در جلسات آیتالله دستغیب شرکت میکرد و آنچه از ایشان میآموخت به دیگر سربازان هم یاد میداد.
مبارزه با طاغوت و دستگیری توسط ساواک
پیش از انقلاب وی جوانان را گرد خود جمع میکرد و برای آنها جلسه قرآن برپا میکرد و در کنار آموزش قرآن اعلامیههای امام را هم برای جوانان قرائت میکرد و در واقع فعالیتهای مختلفی در زمینه مبارزه با طاغوت داشت تا اینکه تنها چند روز مانده به تولد فرزندمان توسط ساواک دستگیر شد.
بسیار پیش آمده بود که کیلومترها پیاده راه میرفت تا به روستایی محروم برسد و به آنها خدمت کند. مردم روستا را جمع میکرد و با کمک خودشان راه روستا را درست میکرد و یا اگر کسی خانهاش نیاز به تعمیر و بازسازی داشت این کار را برایشان انجام میداد. آن زمان من در یکی از روستاها معلم بودم. حسین هم با من به آن روستا آمد و دیوار مدرسه را درست کرد. کلاسها را افزایش داد و برای اهالی چاه آب حفر کرد. البته وی همه اینکارها را در کنار تعلیم قرآن انجام میداد و هر گاه به روستایی میرفت ابتدا به آنها قرآن درس میداد وحتی با پول خودش برای آنها هدیه میگرفت.
پیش از انقلاب به من میگفت: اگر این انقلاب پیروز شود که کار ما تازه آغاز شده، اما اگر خدای ناکرده این اتفاق رخ ندهد من به فلسطین میروم و از آنجا به مبارزه ادامه میدهم و شما باید برای این موضوع آماده باشید.
اهمیت آموزش قرآن باوجود کتک خوردن از منافقان
بعد از انقلاب در محله سیدجلال بابل ساکن بودیم آنجا مسجدی داشت که پایگاه منافقان شده بود. وی اهالی محل را جمع کرد که بیایید به مسجد برویم و ضمن پس گرفتن آن از منافقان آنجا را آباد کنیم اما کسی نیامد و خودش به تنهایی به مسجد رفت و شروع به تعمیر و مرمت آن کرد تا از این طریق بتواند مسجد را از آنها پس بگیرد. در همین حین یک مادر شهید سراسیمه به خانه ما آمد و گفت: چه نشستهای که همسرت را به شدت کتک زدند و از طبقه دوم مسجد به پایین پرتاب کردند. با این اتفاق همه مردم به سمت مسجد آمدند و منافقان هم با دیدن مردم فرار کردند. به داخل مسجد که رفتیم دیدیم که حسین هم آنجا نیست. اواخر شب حسین به خانه آمد و دیدم که لباسش خونین و سرتاپایش زخمی است. گفتم: شما کجا رفتید، نگران بودیم که مبادا اتفاقی برایت افتاده باشد، گفت: مهم این بود که منافقان از مسجد بروند که رفتند من هم به بچههای یکی از محلهها قول داده بودم به جلسه قرآن آنها بروم و به همین دلیل با این شرایط به جلسه آنها رفتم.
به گفته همرزمانش در منطقه هم آرام و قرار نداشت و اگر عملیاتی برپا شد با تمام توان مشغول کارهای عملیات بود و اگر فراغتی داشت کلاسی را راه میانداخت و به رزمندهها قرآن دست میداد.
تقید به حرام و حلال و صراحت لهجه
در ادامه پسر شهید با اشاره به خصوصیات پدرش گفت: شهید روحاللهی در خانوادهای مذهبی اما مانند عموم مردم بزرگ شد و این مقدار خودساختگی در وجود وی بسیار عجیب بود و مشخص بود که عنایت ویژه خدا شامل حالش شده است.
صراحت لهجه دیگر خصوصیت این شهید عزیز بود تا جایی که یک روز اربابی که در روستاهای بخشی از بابل حاکم بود میآید و به پدرم میگوید ریشهایت را بتراش این کار بهداشتی نیست و سبب بیماری میشود.او هم بلافاصله در جواب وی میگوید شما هم موهای سرت را بتراش چون موی سر هم در معرض آلودگی است و ممکن است سبب بیماری شود.
به حلال و حرام به شدت مقید بود و هر جایی کار نمیکرد. یک حقوق کارمندی محدود از یک آزمایشگاه خصوصی داشت و چند پیشنهاد کار خارجی را هم رد کرده بود. بعد از شهادتش تا مدتها روستاهای مختلف برای وی مراسم برگزار میکردند زیرا این شهید عزیز را میشناختند و از خدمات و کارهایش برای ما میگفتند.
دختر شهید: هیچگاه پدر را احساس نکردم و حسرت پدر داشتن بر دلم مانده
در ادامه دختر شهید به بیان دلتنگیهایش از نبود پدر پرداخت وگفت: من تنها 4 سال داشتم که پدرم به شهادت رسید و چیز چندانی از وی به یاد ندارم. فقط طبق شنیدههایم از خانواده میدانم که پدرم من را خیلی دوست داشته و هرگاه از جبهه یا محل کار به منزل میآمد ساعتها برای من وقت میگذاشت و با من بازی میکرد.
متأسفانه من هیچگاه پدر را احساس نکردم و هر وقت روز پدر که میشود تعریفی از پدر در ذهن ندارم. خیلی دوست داشتم حتی برای ساعاتی هم که شده احساسش میکردم و قد و بالایش را میدیدم. تنها چیزی که از او درک میکنم این است که قلم زیبایی داشته، نوشتههای خوبی دارد و صدا و چهرهاش هم بسیار زیبا بوده، اما من اینها را فقط در چند عکس و فیلم از وی دیدهام و حسرت میخورم که چرا پدر را احساس نکردم.
حاضرم هرچه دارم بدهم اما ساعاتی کنار پدر باشم
نداشتن پدر البته همه درد من نیست. طبیعی است که بخشی از جامعه ما این درد ما را درک نکنند و به ما بخندند زیرا عقیدهای به اسلام و انقلاب ندارند اما گاهی رفتارهایی از کسانی میبینیم که به ظاهر انقلابی هستندو از آنها انتظار نمیرود که به ما زخم بزنند.
گاهی مدام از اطرافیان زخم زبان میشنویم که خانواده شهدا مزایای بسیاری از جامعه دریافت کردهاند اما به واقع میگویم ما فرزندان شهدا حاضریم هر آنچه داریم بدهیم و فقط برای یک ساعت پدرمان را ببینیم.
آقا را مانند پدر نداشتهام دوست دارم
بعد از شهادت پدرم مقام معظم رهبری که آن زمان رئیسجمهور بودند به بابل آمدند. آنجا از من خواسته شد با دسته گلی به استقبال ایشان بروم و به وی خوشامد بگویم اما در آن لحظه نتوانستم هیچ چیزی به ایشان بگویم و فقط به یاد دارم حضرت آقا سرم را بوسید و رفت. هنوز حسرت آن لحظه در دلم مانده که چرا کلامی با وی سخن نگفتم و به واقع آقا را مانند پدر نداشتهام دوست دارم.
فرازهایی از وصیتنامه شهید حسین روحاللهی
سفارشم به همه عزیزان این است که حفظ اسلام و قرآن کریم و مملکت و نوامیس مسلمین را سرلوحه کارهای خود قرار دهند و در این امر مهم از خداوند منان کمک بگیرند زیرا (( ان تنصر الله ینصر کم و یثبت اقدامکم)) انشاءا... سهلانگاری و مسامحه در این راه لگد کوب کردن آرمان شهدا و اسرا و مفقود الاثر و معلولین و رزمندگان عزیز است.
همیشه خدا را با تمام صفات ثبوتیه حاضر و ناظر بر اعمال خود بدانید و در صورت اجرای واقعی این مسئله هرگز دنبال گناه نخواهیم رفت.
همیشه از تمام اوقات برای فراگیری قرآن و مسائل و قوانین اسلامی یا برای یاد دادن آنها به دیگران یا جهت خدمت به افراد خانواده و اجتماع اسلامی استفاده کنیم زیرا با این عمل جامعهاش زنده میماند و اجر اخروی نیز دارد در غیر این صورت بعداً حتی در قیامت انسان پشیمان میشود.
آنان که با روحانیت و فقهای شیعه مخالفند در هر لباسی باشند در صورتی که احساس کنید که قابل اصلاح نیستند ارتباط خود را با آنها قطع کنید.
از خدا و پیغمبر اکرم (ص) و حضرت زهرا (س) و 12 امام بر حق که وصی پیغمبر اند تبعیت و آنها را از دل و جان دوست داشته باشید و فرمان آنان را اطاعت کنید (( اطیعوا الله و اطیعوا الرسول ....))
در هر شغل و کاری مشغول هستید صداقت اسلامی خود را حفظ کنید تا اینکه مردم به صداقت شما ایمان داشته باشند.
از پدر و مادر تبعیت کنید چه آنکه جلب رضای آنها موجب رضای خداست مگر اینکه شما به خلاف شرع مقدس امر یا نهی کنند که در این صورت اطاعت نکردن از آنها واجب است در آن امر (بالوالدین احسانا)
در اول وقت نماز بخوانید و سعی کنید با جماعت باشید و در مشکلات زندگی صبر و استقامت داشته باشید زیرا (واستعینوا بااصبر والصلاٌة ان الله مع الصابرین... ))
هرگز دست نیاز به سوی کسی از مخلوق دراز نکنید و هرچه میخواهید از خدا بخواهید (ادعونی استجب لکم)
با مردم با خوشرویی برخورد کنید و بدین وسیله آنها را به اسلام دعوت کنید
از خطاهای قابل اغماض دیگران در گذرید همچنان که خدای بزرگ از خطاهای بندگانش میگذرد.
خوبیهای خود را فراموش کرده بدیهای خود را بزرگ شمارید چه آنکه گناه موجب ماندن در آتش جهنم است
هرگز تن به ذلت و خواری در برابر جنایتکاران ندهید زیرا ما تابع ۱۴ معصوم هستیم که هرگز تن به ذلت ندادهاند
هر غذایی که میخورید مواظب باشید که حرام یا مشکوک نباشد زیرا غذاهای حرام اثر بسیار بد بر روی روان و جسم دارد
برای پر کردن شکم، حق دیگران را ضایع نکنید و برای دفع شهوت تابع شیطان نباشید با ازدواج مشروع خود را از هلاکت نجات دهید و با کار کردن مشرع خود را از دیگران بی نیاز کنید
هر هفته ( کمتر یا بیشتر) سری به آرامگاه شهدا و قبرستان مومنین بزنید و برای آنان فاتحه بخوانید مرا هم از دعای خیر فراموش نفرمایید.
از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که خون بهای هزاران شهید ارزنده اسلامی است تبعیت کنید.
از ولی فقیه تبعیت کنید.
آنان که با شما مومنین برای گرفتن دیار شما و یا نابود کردن حقوق شمااند در جنگ آیید و با تمام وجود جانی و مالی خود فاع کنید و دشمن را سرکوب و ریشه کن نمایید و در این راه چه کشته شوید و یا بر دشمن غلبه کنید پیروزید زیرا که وظیفه خود را انجام دادهاید
زنگها و آلودگیهای قلب و جان خود را با تلاوت قرآن کریم و دعا و مناجات پاک کنید و روح را شاد و خالص نمایید.
از مصاحبت با افراد ولگرد و بی حیا و کسانی که حلال و حرام را تشخیص نمیدهند دوری کنید مگر اینکه خود در سطحی باشید که بتوانید با رفت و آمد با آنها آنان را اصلاح کنید.