۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۹ : ۲۲
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ ﴿۱۹۹﴾
گذشت پیشه کن و به [کار]پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب (۱۹۹)
وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۲۰۰﴾
و اگر از شیطان وسوسه اى به تو رسد به خدا پناه بر زیرا که او شنواى داناست (۲۰۰)
إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ ﴿۲۰۱﴾
در حقیقت کسانى که [از خدا]پروا دارند، چون وسوسه اى از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را]به یاد آورند و بناگاه بینا شوند (۲۰۱)
وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لَا یُقْصِرُونَ ﴿۲۰۲﴾
و یارانشان آنان را به گمراهى مى کشانند و کوتاهى نمى کنند (۲۰۲)
وَإِذَا
لَمْ تَأْتِهِمْ بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَیْتَهَا قُلْ إِنَّمَا
أَتَّبِعُ مَا یُوحَى إِلَیَّ مِنْ رَبِّی هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ
وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿۲۰۳﴾
و هر گاه براى آنان
آیاتى نیاورى مى گویند چرا آن را خود برنگزیدى بگو من فقط آنچه را که از
پروردگارم به من وحى مى شود پیروى مى کنم این [قرآن]رهنمودى است از جانب
پروردگار شما و براى گروهى که ایمان مى آورند هدایت و رحمتى است (۲۰۳)
تفسیر:وسوسه هاى شیطان
در این آیات شرایط تبلیغ و
رهبرى و پیشوایى مردم به طرز بسیار جالب و فشرده بیان شده و با آیات گذشته
که اشاره به مسئله تبلیغ مشرکان داشت نیز تناسب دارد.
در نخستین آیه
مورد بحث اشاره به سه قسمت از وظائف رهبران و مبلغان به صورت خطاب به
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) شده، در آغاز مى گوید: در طرز رفتار
با مردم سختگیر مباش و با آنها مدارا کن، عذرشان را بپذیر، و بیش از آنچه
قدرت دارند از آنها مخواه (خذ العفو).
عفو گاهى به معنى مقدار اضافى
چیزى آمده، و گاهى به معنى حد وسط و میانه، و گاه به معنى قبول عذر خطاکار و
بخشیدن او، و گاه به معنى آسان گرفتن کارها.
قرائن آیات نشان مى دهد که
آیه فوق ارتباط با مسائل مالى و گرفتن مقدار اضافى از اموال مردم که بعضى
از مفسران گفته اند ندارد، بلکه مفهوم مناسب، همان آسان گرفتن و گذشت و
انتخاب حد وسط و میانه است.
بدیهى است اگر رهبر و مبلغ، شخص سختگیرى
باشد به زودى جمعیت از اطراف او پراکنده مى شوند، و نفوذ خود را در قلوب از
دست خواهد داد، همانطور که قرآن مجید مى گوید: و لو کنت فظا غلیظ القلب
لانفضوا من حولک:
اگر سختگیر و بد اخلاق و سنگدل بودى به طور مسلم از گرد تو پراکنده مى شدند.
سپس
دومین دستور را به این صورت مى دهد: مردم را به کارهاى نیک و آنچه را عقل و
خرد، شایسته مى شناسد و خداوند آنرا نیک معرفى کرده، دستور ده (و امر
بالعرف).
اشاره به اینکه ترک سختگیرى مفهومش مجامله کارى نیست، بلکه
بایدرهبران و مبلغان همه حقایق را بگویند و مردم را به سوى حق دعوت کنند و
چیزى را فروگذار ننمایند.
در مرحله سوم دستور به تحمل و بردبارى در
برابر جاهلان داده مى گوید: از جاهلان روى برگردان و با آنها ستیزه مکن (و
اعرض عن الجاهلین).
رهبران و مبلغان در مسیر خود با افراد متعصب،
لجوج، جاهل و بیخبر، و افرادى که سطح فکر و اخلاق آنها بسیار پائین است،
روبرو مى شوند، از آنها دشنام مى شنوند، هدف تهمتشان قرار مى گیرند، سنگ
در راهشان مى افکنند.
راه پیروزى بر این مشکل گلاویز شدن با جاهلان
نیست، بلکه بهترین راه تحمل و حوصله، نادیده گرفتن و نشنیده گرفتن اینگونه
کارها است، و تجربه نشان مى دهد براى بیدار ساختن جاهلان و خاموش کردن آتش
خشم و حسد و تعصبشان، این بهترین راه است.
در آیه بعد دستور دیگرى مى دهد که در حقیقت چهارمین وظیفه رهبران و
مبلغان را تشکیل مى دهد و آن اینکه بر سر راه آنها همواره وسوسه هاى
شیطانى در شکل مقام، مال، شهوت و امثال اینها خودنمائى مى کند، و شیطان و
شیطان صفتان مى کوشند آنها را از طریق این وسوسهها از مسیرشان منحرف
سازند و از هدفشان باز دارند.
قرآن دستور مى دهد که اگر وسوسه هاى
شیطانى، متوجه تو شد، به خدا پناه ببر، و خود را به او بسپار، و از لطفش
مدد بخواه، زیرا او سخن تو را مى شنود و از اسرار درونت آگاه و از وسوسه
هاى شیاطین با خبر است (و، اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه
سمیع علیم).
از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل شده که در قرآن مجید، آیه اى جامعتر در مسائل اخلاقى از آیه فوق (آیه نخست) نیست.
بعضى
از دانشمندان در تفسیر این حدیث، چنین گفته اند، که اصول فضائل اخلاقى بر
طبق اصول قواى انسانى که عقل و غضب و شهوت است در سه قسمت خلاصه مى شود.
فضائل
عقلى که نامش حکمت است، و در جمله و امر بالمعرف (به نیکىها و شایستگىها
دستور ده) خلاصه شده؛ و فضائل نفسى در برابر طغیان و شهوت که نامش عفت است
و در خذ العفو خلاصه گردیده؛ و تسلط بر نفس در برابر قوه غضبیه که نامش
شجاعت است، در اعرض عن الجاهلین منعکس گردیده است.
حدیث فوق را خواه به
صورتى که مفسران گفته اند و در بالا اشاره شد تفسیر کنیم، و خواه به صورت
شرایط رهبر که ما عنوان کردیم، تفسیر شود، این واقعیت را بیان مى کند که
جمله هاى کوتاه و فشرده آیه فوق متضمن یک برنامه جامع و وسیع و کلى در
زمینه هاى اخلاقى و اجتماعى است، بطورى که مى توان همه برنامه هاى مثبت و
سازنده و فضائل انسانى را در آن پیدا کرد، و به گفته بعضى از مفسران، اعجاز
قرآن در شکل فشرده گوئى آمیخته با وسعت و عمق معنى، در آیه فوق کاملا
منعکس است.
توجه به این نکته نیز لازم است که مخاطب در آیه گرچه شخص
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) است ولى همه امت و تمامى رهبران و
مبلغان را شامل مى شود؛ و نیز توجه به این نکته لازم است که در آیات فوق،
هیچ مطلبى که مخالف مقام عصمت بوده باشد وجود ندارد، زیرا پیامبران و
معصومان هم در برابر وسوسه هاى شیطان باید خود را به خدا بسپارند و هیچکس
از لطف و حمایت خدا در برابر وساوس شیاطین و نفس بى نیاز نیست، حتى
معصومان.
در بعضى از روایات نقل شده هنگامى که نخستین آیه فوق نازل شد،
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) از جبرئیل درباره آن توضیح خواست (که
چگونه با مردم مدارا و ترک سختگیرى کند) جبرئیل گفت: نمى دانم باید از
آنکه مى داند سؤ ال کنم، سپس بار دیگر بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و
سلّم) نازل شد و گفت:: یا محمد ان الله یامرک ان تعفوا عمن ظلمک و تعطى من
حرمک و تصل من قطعک: اى محمد! خداوند به تو دستور مى دهد از آنها که به تو
ستم کرده اند (به هنگامى که قدرت پیدا کردى) انتقام نگیرى و) گذشت نمایى، و
به آنها که تو را محروم ساخته اند، عطا کنى، و به آنها که از تو بریده
اند پیوند برقرار سازى؛ و در حدیث دیگرى نقل شده هنگامى که آیه نخست نازل
شد و به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) دستور داد در برابر جاهلان
تحمل کند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) عرضه داشت پروردگارا با
وجود خشم و غضب چگونه مى توان تحمل کرد؟ آیه دوم نازل شد و به پیامبر (صلى
اللّه علیه و آله و سلّم) دستور داد که چنین هنگامى خود را به خدا بسپارد.
ذکر
این نکته نیز مناسب است که عین آیه دوم مورد بحث در سوره فصلت آیه ۳۶ آمده
است، تنها تفاوتى که دارد بجاى انه سمیع علیم، انه هو السمیع العلیم مى
باشد.
در
آیه بعد راه غلبه و پیروزى بر وسوسه هاى شیطان را، به این صورت بیان مى
کند که: پرهیزکاران هنگامى که وسوسه هاى شیطانى، آنها را احاطه مى کند به
یاد خدا و نعمتهاى بى پایانش، به یاد عواقب شوم گناه و مجازات دردناک خدا،
مى افتند، در این هنگام ابرهاى تیره و تار وسوسه از اطراف قلب آنها کنار
مى رود و راه حق را به روشنى مى بینند و انتخاب مى کنند (ان الذین اتقوا
اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون).
طائف به معنى طواف
کننده است، گویا وسوسه هاى شیطانى همچون طواف کننده اى پیرامون فکر و روح
انسان پیوسته گردش مى کنند تا راهى براى نفوذ بیابند، اگر انسان در این
هنگام به یاد خدا و عواقب شوم گناه بیفتد، آنها را از خود دور ساخته و
رهائى مى یابد و گرنه سرانجام در برابر این وسوسهها تسلیم مى گردد. اصولا
هر کس در هر مرحله اى از ایمان و در هر سن و سال گهگاه گرفتار وسوسه هاى
شیطانى مى گردد، و گاه در خود احساس مى کند که نیروى محرک شدیدى در درون
جانش آشکار شده و او را به سوى گناه دعوت مى کند، این وسوسهها و تحریکها،
مسلما در سنین جوانى بیشتر است، در محیطهاى آلوده، همچون محیطهاى امروز که
خود مراکز فساد در آن فراوان و آزادى نه به معنى حقیقى بلکه به شکل بیبند و
بارى همه جا را فرا گرفته و دستگاههاى تبلیغاتى غالبا در خدمت شیطان و
وسوسه هاى شیطانى هستند، فزونتر مى باشد، تنها راه نجات از آلودگى در چنین
شرایطى، نخست فراهم ساختن سرمایه تقوى است که در آیه مورد بحث به آن اشاره
شده، و سپس مراقبت و سرانجام توجه به خویشتن و پناه بردن به خدا، یاد الطاف
و نعمتهاى او، و مجازاتهاى دردناک خطاکاران است.
در روایات کرارا به اثر عمیق ذکر خدا در کنار زدن وسوسه هاى شیطان اشاره شده است.
حتى
افراد بسیار با ایمان و دانشمند و با شخصیت همیشه احساس خطر درمقابل وسوسه
هاى شیطانى مى کردند، و از طریق مراقبت که در علم اخلاق بحث مشروحى دارد
با آن مى جنگیدند.
اصولا وسوسه هاى نفس و شیطان همانند مى کربهاى
بیماریزا است، که در همه وجود دارند، ولى به دنبال بنیه هاى ضعیف و جسمهاى
ناتوان مى گردند، تا در آنجا نفوذ کنند، اما آنها که جسمى سالم و نیرومند و
قوى دارند، این مى کربها را از خود دفع مى کنند.
جمله اذا هم مبصرون
(به هنگام یاد خدا چشمشان بینا مى شود و حق را مى بینند) اشاره به این
حقیقت است که وسوسه هاى شیطانى پرده بر دید باطنى انسان مى افکند، آنچنان
که راه را از چاه و دوست را از دشمن و نیک را از بد نمى شناسد، ولى یاد خدا
به انسان بینائى و روشنائى مى بخشد، و قدرت شناخت واقعیتها به او مى دهد،
شناختى که نتیجه اش نجات از چنگال وسوسهها است.
کوتاه سخن اینکه در
آیه گذشته مشاهده کردیم که چگونه پرهیزکاران در پرتو ذکر خدا از چنگال
وسوسه هاى شیطانى رهائى مى یابند، و این در حالى است که گناهکاران آلوده،
که برادران شیطانند در دام او گرفتارند، قرآن در آیه بعد در این باره چنین
مى گوید: برادرانشان یعنى شیاطین پیوسته آنها را در گمراهى پیش مى برند، و
از گمراه ساختن آنها باز نمى ایستند، بلکه بیرحمانه حملات خود را به طور
مداوم بر آنها ادامه مى دهند (و اخوانهم یمدونهم فى الغى ثم لا یقصرون)
اخوان
کنایه از شیاطین است و ضمیر هم به مشرکان و گنهکاران باز مى گردد، چنانکه
در آیه ۲۷ سوره اسراء مى خوانیم ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین: تبذیر
کنندگان برادران شیطانند!.