کد خبر : ۹۷۳۵۳
تاریخ انتشار : ۱۸ تير ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۴
شیعه از منظر امام صادق(ع)/ بخش سوم

چرا تعداد شیعیان واقعی اندک است؟

يكى از دلايل وجود مقبره امام زاده ‌ها در مناطق كوهستانى و خصوصاً در شمال ايران، این مسأله است که آنان براى در امان ماندن از ايادى حكومت، به گوشه و كنار شهرها و بالاى كوه‌ها پناه مى‌بردند.
عقیق:به مناسبت شهادت ششمین پیشوای شیعیان، امام جعفر صادق(علیه السلام)، به تبیین شیعه از منظر این امام همام خواهیم پرداخت که در شماره های گوناگون تقدیم حضور شما دلباختگان به آستان امامت خواهد شد.

* شیعه از منظر امام صادق (علیه السلام)

- ادامه بخش دوم

* تعداد اندك شيعيان واقعى

پس از اين كه حضرت ويژگى ‌هاى شيعيان واقعى را برشمردند، ابن جندب از جا و مكان اين گونه افراد سؤال مى‌ كند. حضرت در پاسخ، با اشاره به آيه ‌اى از قرآن، محل زندگى آنان را بالاى كوه ‌ها و اطراف شهرها بيان مى‌كنند: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ فَاَيْنَ اَطْلُبُهُم؟ قال (عليه السلام) :

عَلى رؤوسِ الجِبالِ و اطرافِ المُدُنِ و اذا دَخَلْتَ مدينَةً فَسِلْ عَمَّنْ لايُجاوِرُهُمْ و لايُجاوِرونَهُ فَذلِكَ مُؤْمِنٌ كما قال اللّهُ "وَجاءَ مِن أَقْصَى الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى" واللّهِ لَقَدْ كان حَبيبُ النَّجَّار وَحْدَهُ.

حضرت در زمانى اين سخنان را بيان مى ‌فرمايند كه حكومت نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) و شيعيان، سخت گيرى ‌هاى شديدى روا مى ‌داشت. خصوصاً در زمان بنى مروان، شيعيان سخت تحت فشار قرار داشتند؛ گاهى به اتهام تشيع، افراد را زندانى مى‌كردند، شكنجه مى‌ دادند و حتى به طرز فجيعى به قتل مى ‌رساندند. همين امر موجب شده بود تا شيعيان غالباً از حجاز به ساير مناطق، از جمله ايران مهاجرت نمايند. يكى از دلايل وجود مقبره امام زاده ‌ها در مناطق كوهستانى و خصوصاً در شمال ايران، همين مسأله است. زيرا آنان براى در امان ماندن از ايادى حكومت، به گوشه و كنار شهرها و بالاى كوه‌ها پناه مى‌بردند. در چنين شرايطى است كه حضرت به ابن جندب مى‌فرمايند: توقع نداشته باش شيعيان ما را فوج فوج در شهرها و در ميان عموم مردم ببينى؛ اگر خواستى آنها را بيابى، دقت كن چه كسانى هستند كه با مردم عادى رفاقت و معاشرت ندارند، نه آنان با مردم انس مى‌گيرند و نه مردم با آنان، از اين طريق مى‌توانى شيعيان ما را پيدا كنى. سپس حضرت مى‌فرمايند: مَثَل شيعيان ما در بين مردم، مَثَل حبيب نجار در انطاكيه است.

خداى متعال در سوره «يس»، پيامبر (صلى الله عليه وآله) را مورد خطاب قرار داده و از وى مى‌خواهد براى مردمى كه هنوز ايمان نياورده اند، از شهرى ـ كه در روايات به انطاكيه معرّفى شده است ـ مَثَل بزند كه مردمانش على رغم دعوت پيامبران سه گانه (كه از طرف خداوند براى هدايت آنان، به آن جا رفته بودند) هم چنان از ايمان آوردن و پذيرش حق سر باز مى‌زدند: إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِث فَقالُوا إِنّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ ؛(115) نخست دو تن از رسولان را فرستاديم، چون تكذيب كردند، رسول سومى براى مدد و نصرت مأمور كرديم تا همه گفتند ما (از جانب خدا) به رسالت (براى هدايت) شما آمده ايم. مردم آن شهر نه تنها به پيامبران الهى ايمان نياوردند، بلكه آنان را به قتل نيز تهديد كردند. در چنين شرايطى بود كه حبيب نجار براى حمايت پيامبران الهى، از دورترين نقطه شهر، نزد آنان آمد: وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ؛(116) و (در اين گفتوگوها بودند) مردى (حبيب نام) شتابان از دورترين نقاط شهر فرا رسيد و گفت‌اى مردم (از من بشنويد و) رسولان خدا را پيروى كنيد. حبيب نجار در گوشه‌اى از شـهر، تنـها و دور از اجـتماع زندگى مى‌كرد؛ زيرا با آن مردم سنخيتى نداشت. پس از اين كه وى آن قوم را به پيـروى از رسولان خدا دعـوت كرد، مـورد آزار و اذيت مردم قرار گرفت و به دست آنان كشته شد.

 

* غافل نشدن از فعاليت‌هاى اجتماعى و برنامه‌هاى عبادى

نكته‌اى كه در اين جا بايد مورد توجه قرار دهيم اين است كه ببينيم اين سخنان حضرت ناظر به چه شرايطى است. فهميدن كلمات ائمّه معصومين(عليهم السلام) احتياج به دقت و نوعى اجتهاد دارد. درست نيست كه انسان روايتى را بخواند يا بشنود، بعد بدون تحقيق و دقت كافى به اطلاق و عموم ظاهرى آن عمل كند. بعضى از افراد كه شرايط ورود، لحن و قيود روايت را به خوبى درك نمى‌كنند، اگر روايتى به مذاقشان خوش بيايد و زمينه اش هم در آنها وجود داشته باشد، به آن روايت عمل يا استناد مى‌كنند. مثلاً آنان با ديدن رواياتى كه شيعيان را افرادى گوشه نشين و يا بريده از اجتماع معرفى مى‌كند، چنين مى‌پندارند كه همه شيعيان در هر زمانى بايد از تمام مردم حتى شيعيان ديگر نيز دورى كنند؛ و يا كسى كه شيعه است بايد سرش در لاك خودش باشد، از خانه اش كم بيرون بياييد، اگر هم بيرون آمد، عبايش را روى سرش بكشد تا كم تر ديگران را ببيند، باكسى حرف نزند و ... . اين گونه افراد با چنين سليقه‌هايى پيش از انقلاب زياد بودند، اما به بركت انقلاب و رهنمودهاى امام راحل (رحمه الله) و ساير بزرگان، بحمدالله اين گرايش‌هاى انحرافى كم شده است. البته هنوز هم گوشه و كنار هستند كسانى كه به اين گونه روايات تمسك مى‌كنند. در اين رابطه بايد بدانيم كه هيچوقت امر مستحبى و اخلاقى، جاى تكليف واجب را نمى‌گيرد؛ آن جا كه امر به معروف، نهى از منكر، مشاركت در امر سياسى و ... واجب است، استناد به اين گونه دستورات اخلاقى، كه در شرايطى خاص به افرادى داده شده، به هيچ وجه صحيح نيست. كسانى كه گرايش‌هاى درويش مآبى دارند، از رواياتى كه درباب عُزلت گزينى و گوشه نشينى وارد شده، چنين برداشت مى‌كنند كه بايد دور از اجتماع زندگى كنند و با هيچ كس معاشرت نداشته باشند. اگر چنين باشد، پس اين همه تكاليف اجتماعى كه ما در اسلام داريم براى كيست و چه وقت بايد به آنها عمل شود؟!

از سوى ديگر، كسان ديگرى فقط دستورات اجتماعى اسلام را مى‌بينند و احكام عبادى را به كلى فراموش مى‌كنند. آنها گمان مى‌كنند كه اگر وارد فعاليت‌هاى اجتماعى شدند، ديگر نيازى به انجام عبادات مستحبى ندارند. عبادت مخصوص افرادى است كه گوشه‌اى نشسته اند، براى پيرزن‌ها و پيرمردهايى است كه دستشان به جايى نمى‌رسد و از اين رو، وقتشان را با خواندن قرآن و دعا و گفتن ذكر پر مى‌كنند! اين اشتباهى بزرگ است كه كسى به بهانه انجام تكاليف اجتماعى، از مسايل عبادى غافل شود. هيچ كس از برنامه‌هاى عبادى و خودسازى بى نياز نيست. البته شرايط زندگى و نيازهاى افراد با يكديگر متفاوت است و بالطبع نوع عباداتشان هم فرق مى‌كند، ولى به هر حال، فعاليت‌هاى اجتماعى، جاى اينها را نمى‌گيرد. اگر انسان اين عبادت‌ها را ترك كند، كم كم ماهيت آن فعاليت‌هاى اجتماعى هم عوض مى‌شود؛ يعنى به جاى اين كه به قصد انجام وظيفه واجب باشد، گرايش‌هاى مادى و دنيوى جاى آن را مى‌گيرد. اگر چنين حالتى پيش آمد، رعايت احكام شرع به فراموشى سپرده مى‌شود و خداى ناكرده انسان به گناه آلوده مى‌گردد. كسانى كه مسؤوليت‌هاى مهم اجتماعى دارند، نبايد فكر كنند كه از وظايف عبادى مانند نمازهاى نافله، دعاهاى مستحبى، قرائت قرآن و ... معاف هستند و با خود بگويند ما آن قدر به جامعه خدمت مى‌كنيم كه ثواب هر كدامش از چند ختم قرآن بيش تر است! البته خدمتى كه وظيفه و واجب باشد، ثوابش از ختم قرآن بيش تر است، اما انسان براى انجام دادن آن خدمت، از برنامه‌هاى عبادى مستغنى نيست. اگر انسان با عبادت سر و كار داشته باشد، آن روح معنوى در او باقى مى‌ماند تا بتواند به جامعه خدمت كند، وگرنه انگيزه‌هاى الهى در انسان ضعيف مى‌شود و به جاى اين كه انجام وظيفه كند، خودش هم آفت زده مى‌شود و فاسد مى‌گردد.

 

* ضرورت حفظ هويت شيعى

اين كه در روايات تأكيد شده شيعيان ما كم تر در ميان اجتماع و ساير مردم زندگى مى‌كنند، نسبت به اشخاص فرق مى‌كند. مثلاً على بن يقطين، كه يكى از بزرگان شيعه و از اصحاب خاص امام موسى كاظم(عليه السلام) بود، به دستور حضرت، عهده دار وزارت هارون الرشيد گرديد؛ زيرا علاوه بر اين كه ايمان خودش را حفظ مى‌كرد، مى‌توانست به شيعيان هم خدمت كند. كسانى كه از چنين قدرتى برخوردارند كه معاشرت با ديگران، در عقايد، عبادات و اخلاقشان اثر سوء نمى‌گذارد، بايد در اجتماعات فاسد حضور داشته باشند تا ديگران را هدايت كنند. هيچ گاه وظيفه هدايت ديگران از دوش ما برداشته نمى‌شود. از سوى ديگر، كسانى كه مراتب ايمانشان ضعيف است، اگر در ميان اجتماعى فاسد قرار گرفتند كه بيم ذوب شدن در آن جمعيت و يا از دست دادن هويتشان مى‌رود، بايد هرچه زودتر از آن اجتماع جدا شوند. هم چنين افرادى كه معرفتشان كم است و پشتوانه علمى آن چنان قويى براى عقايدشان ندارند، نبايد با هر كس و در هر زمينه‌اى بحث كنند. اگر يك گروه از مسلمانان در جامعه‌اى كه اكثريت آنان فاسد و يا كافرند قرار گرفتند، بايد هويت خودشان را حفظ و رابطه با يكديگر را زياد كنند. امروزه ما شاهد هستيم كه در بسيارى از كشورهاى غير مسلمان، جمعيت‌هايى از مسلمانان به خصوص شيعيان ارتباط خودشان را با يكديگر حفظ كرده اند، احكام دينى شان را رعايت مى‌كنند و به غير از خودشان با ديگران معاشرت ندارند، مگر در امور بازار، آن هم در حدى كه به مسايل دينى و عملى آنان لطمه‌اى وارد نيايد. من خودم در كشور كنيا، جوان مسلمان شيعه‌اى را ديدم كه روزه ماه رجب و شعبانش ترك نمى‌شد. گروه اندكى از شيعيان در يك كشور مسيحى آن هم در قلب افريقا، آن چنان خودشان را حفظ كرده‌اند كه حتى مستحباتشان را هم ترك نمى‌كنند. چرا؟ به دليل اين كه در آن جامعه ذوب نشده اند. از سوى ديگر، برخى از شيعيان ايرانى كه در كشورهاى مسلمان ديگر زندگى مى‌كنند، آن چنان تحت تأثير فرهنگ آن جوامع قرار گرفته و در آن ذوب شده‌اند كه وقتى انسان آنان را مى‌بيند حتى در مسلمان بودنشان نيز شك مى‌كند. آنان هويت خودشان را از دست داده‌اند و فقط اسم شيعه را يدك مى‌كشند. از تشيع نيز فقط امام حسين (عليه السلام) را مى‌شناسند و بس! امام صادق(عليه السلام) چنين روزى را مى‌ديدند كه به شيعيان سفارش مى‌فرمودند هويت شيعى شان را حفظ كنند. مخصوصاً كسانى كه از نظر عقايد و افكار ضعيف هستند بيش تر بايد مواظب خودشان باشند تا خداى ناكرده معاشرت و مجاورت با ديگران، موجب از دست رفتن دين و مذهبشان نگردد.

منبع: کتاب پندهاى امام صادق(عليه السلام) به ره جويان صادق

نویسنده: آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي


منبع:حوزه

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین