چهارمین شماره از کتابمجله همشهری آیه منتشر شد:
بعضی از احکام دین به کام عدهای تلخ است؛ عدهای وقتی مورد امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیرند، ناراحت میشوند؛ اسلام میگوید جلوی بیحجابی را باید گرفت، باید تذکر داد، اما بیحجابها از این تذکر ناراحت میشوند. البته هرگز دامنه امر به معروف و نهی از منکر منحصر در حجاب و موسیقی نیست؛ بلکه دامنه آن به گستره همه واجبات و محرمات دین است.
میزان رضایت به مقدرات الهی به میزان ایمان و معرفت انسانهاست. هر اندازه معرفت و شناخت نسبت به پروردگار بیشتر باشد، حالت تسلیم در انسان بیشتر نمایان میشود. امامصادق(ع) میفرماید: «إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ داناترین مردم به خدای متعال، راضیترین آنهاست از قضاء خدای عزوجل.»[2]
روايت شده است كه جابر بن عبد اللَّه انصارى در اواخر عمرش به ضعفِ پيرى و ناتوانى مبتلا شده بود. امام باقر(ع) به ديدنش رفت و احوالش را پرسيد، جابر گفت: من در حالى هستم كه پيرى را بر جوانى و مرض را بر سلامت و مرگ را بر زندگى ترجيح مى دهم. امامباقر(ع) فرمود: اى جابر! من اين چنين نيستم كه چيزى را بر چيز ديگر ترجيح دهم، پس اگر خدا مرا پير كند، پيرى را دوست دارم و اگر جوان قرار دهد، جوانى را دوست دارم و اگر مرا مريض كند، مریضی را دوست دارم و اگر شفايم دهد، شفا و سلامت را دوست مى دارم و اگر بميراند، مردن را دوست مى دارم و اگر زنده نگه دارد، زندگى را دوست مى دارم؛ خلاصه آن چه را كه خداوند بخواهد، تسليم او هستم.[3]
منشا بسیاری از مشکلات و مصائب انبیا و ائمه(ع) این بود که مردم تحمل دین خدا را نداشتند. عدهای در برابر آسانترین دستورات دینی موضع میگرفتند. تنها تا جایی همراه دین بودند که دین همراه آنها و در جهت منافع دنیوی آنها بود. عدهای اینگونهاند، کسی هم مثل امیرمومنان(ع) چنان صبر و تحملی در راه اسلام دارد، که خود توصیف آن را اینگونه بیان کرد: «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»[4]صبر و تحمل حضرت به گونهای بود که گویا تیغ تیز در چشمش فرو رفته باشد و استخوان در گلویش گیر کرده باشد، چنانکه نه فرو میرود و نه بیرون میآید.
پی نوشت:
[1] . مقتل الحسین، مقرم: 367.
[2] . الکافی:2/60 .
[3] . مسکن الفؤاد عند فقد الأحبه و الأولاد: 87؛ «أَنَّ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ الْأَنْصَارِیَّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ ابْتُلِیَ فِی آخِرِهِ بِضَعْفِ الْهَرَمِ وَ الْعَجْزِ فَزَارَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِر(ع) فَسَأَلَهُ عَنْ حَالِهِ فَقَالَ أَنَا فِی حَالَةٍ أُحِبُّ فِیهَا الشَّیْخُوخَةَ عَلَى الشَّبَابِ وَ الْمَرَضَ عَلَى الصِّحَّةِ وَ الْمَوْتَ عَلَى الْحَیَاةِ فَقَالَ(ع) أَمَّا أَنَا یَا جَابِرُ فَإِنْ جَعَلَنِیَ اللهُ شَیْخاً أُحِبُّ الشَّیْخُوخَةَ وَ إِنْ جَعَلَنِی شَابّاً أُحِبُّ الشَّیْبُوبَةَ وَإِنْ أَمْرَضَنِی أُحِبُ الْمَرَضَ وَ إِنْ شَفَانِیَ أُحِبُّ الشِّفَاءَ وَ الصِّحَّةَ وَ إِنْ أَمَاتَنِی أُحِبُّ الْمَوْتَ وَ إِنْ أَبْقَانِی أُحِبُّ الْبَقَاءَ فَلَمَّا سَمِعَ جَابِرٌ هَذَا الْكَلَامَ مِنْهُ قَبَّلَ وَجْهَهُ وَ قَالَ صَدَقَ رَسُولُ اللهِ(ص) فَإِنَّهُ قَالَ سَتُدْرِكُ لِی وَلَداً اسْمُهُ اسْمِی یَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً كَمَا یَبْقُرُ الثَّوْرُ الْأَرْضَ فَلِذَلِكَ سُمِّیَ بَاقِرَ عِلْمِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ أَیْ شَاقَّهُ.»
[4] . نهج البلاغه، خطبه 48 (خطبهٔ شقشقیّه).
برگرفته شده از کتاب «حسنات و سیئات » نوشته استاد حسین انصاریان