عقیق:مجله خیمه در تازهترین شماره خود به بررسی شعر هیئت پرداخت و در آن نوشت: در محله هفت چنار تهران به دنیا آمده است. رضا اسماعیلی شعر و شاعری را از دوران راهنمایی شروع کرده است. بعد از انقلاب با حوزة هنری آشنا شد و همین اتفاق باعث شد که قیصر امینپور، از او دعوت کند تا در جلسات نقد شعر حوزه هنری شرکت کند، شرکت در این جلسات انگیزه بیشتری برایش بوجود آورد. خودش میگوید: حشر و نشر با شاعران نسل اول انقلاب نعمت بزرگی بود که شعر را از حاشیه به متن زندگی من وارد کرد. او در کنار شعر، در طول سالهای بعد از انقلاب به عنوان روزنامه نگار، شاعر، منتقد و پژوهشگر ادبی با بیشتر نشریات همکاری داشته است. با رضا اسماعیلی که نقدهای زیادی به فضای شعر مذهبی امروز دارد درباره شعر آیینی و شعر هیئت در مجله خیمه به گپ و گفت نشستیم؛ با یک سوال سخت شروع کنیم؛ تعریف شما از شعر آیینی چیست چون انگار تعریفهای متفاوتی تا به حال ارائه شده است. «شعر آیینی» تعریفی سهل و ممتنع دارد. سهل از آن جهت که میتوان – با تساهل و تسامح – بر هر شعری که موضوع دینی داشته باشد، عنوان شعر آیینی نهاد و ممتنع از آن روی که بسیاری از شعرها علیرغم این که با موضوع دینی سروده شدهاند، به خاطر آن که در سیرت و باطن با آموزههای وحیانی و قرآنی در تقابلاند، شعر آیینی نیستند. در باور بسیاری هر شعری که موضوع دینی داشته و در مدح و منقبت و مراثی ائمه اطهار(ع) سروده شده باشد، شعر آیینی ست. این بدترین و نارساترین تعریفی ست که از شعر دینی و آیینی میتوان ارائه داد. با چنین تعریف نارسایی شاعرانی همچون حافظ به اعتبار این که پوسته، برونه و موضوع اشعارشان دینی نیست، بیرون از دایره شعر آیینی قرار میگیرند، و شوربختانه شاعرانی که شعرشان هیچ نسبتی با شعر آیینی اصیل و فاخر ندارد، صرفا به اعتبار این که موضوع اشعارشان دینی است، در صف شاعران آیینی قرار میگیرند! حال آن که اطلاق عنوان «شعر آیینی» بر بسیاری از شعرهایی که موضوع دینی دارند، به خاطر آن که از موضع و مضمون ارجمند و شریفی برخوردار نیستند، جفا به شعر و شاعران آیینی است. به یاد دارم استاد حمید سبزواری نیز در مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی در تاریخ ۸ دی ماه ۱۳۹۳ در پاسخ به این سؤال که: «آیا تمام اشعاری که با محوریت مسائل دینی سروده شده را میتوان اشعار آیینی نامید؟» گفته بود: «باید همواره آگاه باشیم که هر نوع شعری که در باره دین گفته میشود شعر آیینی نیست. برخی شاعران دینشناس نیستند و آگاهی آنها بیشتر ناظر بر آگاهی طبقات جاهل و مبلغان ساده اندیشی است که برداشت غلطی از دین دارند؛ بنابراین این نوع شعرها نه تنها ارزش ادبی ندارد، بلکه به اصل دین نیز ضربه میزنند. حتی در برخی مواقع به وضوح میتوان در شعر برخی از شاعران جنبههای دین ستیزی را لمس و مشاهده کرد. بین متون اصلی دین و دینی که طبقات جاهل و مبلغان منحرف ارائه میکنند تفاوت وجود دارد اما بعضی از شاعران به این نکته توجهی ندارند و این عدم توجه در اطلاعات و دانش اندک آنها ریشه دارد. شاعرانی هم که عموماً در شعرهای شان دین ستیزی موج میزند گرفتار این بی دانشی هستند و نمی توانند بین اصل دین و دینی که بر اساس برداشت غلط عرضه میشود، تفکیک قائل شوند. موازین الهی و عقلی بسیار پیشرفته است، شاعر باید آنچه را از دین میآموزد بر اساس موازین الهی که در قرآن بر آنها تاکید شده و موازین عقلی که یکی از آنهاست بسنجد، نه این که دین را بر اساس قضاوت کسانی که شناخت دینی درستی ندارند بیاموزد، چرا که این شناخت نادرست هم به شعر شاعر و هم نسبت به باورهای عمومی خدشه وارد میکند». برداشت من از حرفهای شما این است که با این تعریف اشعاری هم که موضوع دینی ندارند، به اعتبار «موضع مندی» میتوانند در شمار اشعار آیینی قرار بگیرند؟ بله دقیقاً، شعر آیینی الزاماً نباید موضوع دینی داشته و در ستایش بزرگان دینی و مناسبتهای مذهبی سروده شده باشد، بلکه پیشتر و بیش تر از موضوع دینی، باید «موضع» دینی داشته باشد. «موضوع» توقف در منزل صورت و ظاهر دین است – یعنی مدح و منقبت صرف – و «موضع» پرداختن به درونه، سیرت و حقیقت دین، یعنی بیان معارف و حقایق دینی و توحیدی. جانمایه شعر آیینی اصیل و فاخر «موضع مندی» آن است، نه «موضوع بندی» آن. یعنی ایستادن شاعر در جبهه «حق» و حق مداری و برائت از ظلم و باطل و زشتی و پلشتی. از این منظر حضرت لسانالغیب حافظ شیرازی آیینیترین شاعر تاریخ ادبیات ماست، چرا که در همه سرودههای خود موضع مسلمانی و ایمانی دارد. در واقع شما شعر آیینی را بر مبنای توجه به موضوع و موضع و صورت و سیرت به دو گروه «فاخر و اصیل» و «موضوعی و مناسبتی» تقسیم میکنید؟ بله، از این منظر شعر آیینی را باید به دو شاخه «شعر مذهبی» و «شعر معنوی» تقسیم کرد. شاید بعضی قائل به چنین تفکیکی نباشند و بگویند معنویت جز تفکیکناپذیر هر مذهبی است. به همین اعتبار هر شعر مذهبی، صبغه معنوی هم دارد. بله، بخش اول این گزاره درست است. گوهر و جوهر مذهب، معنویت است. ولی مذهبی بودن و معنوی بودن همیشه ملازم یکدیگر نیستند. فرق شاعر مذهبی با شاعر معنوی نیز مثل فرق «اسلام آوردن» با «ایمان آوردن» است. شعر معنوی بر خلاف شعر مذهبی که مشاطه گر «صورت» است، سخنگوی سیرت، آینهِ دار حقیقت و سرچشمهِ بصیرت است. غایت و نهایت شعر مذهبی توصیف و تجلیل است، و غایت و نهایت «شعر معنوی» تبیین و تحلیل. شاعر مذهبی در پله اول دینداری که اقرار به زبان و پذیرش صوری احکام و اعتقادات است، متوقف مانده است و دین و آیین در چشم او به مجموعهای از شعائر و مناسک خشک عبادی خلاصه میشود. ولی شاعر معنوی، انسانی است که معنویت به واسطه «ایمان» و «معرفت دینی» در درونش نهادینه شده و به معنا و حقیقت دین راه برده است. از همین رو، شعر مذهبی بیش تر به صورت دین میپردازد، ولی شعر معنوی به سیرت دین. شعر مذهبی از بزرگان دین «تندیس مصیبت» میسازد، شعر معنوی «تندیس عزت». چرا که هدف غایی و نهایی شعر مذهبی مدح و منقبت و سوگ و مرثیه است، ولی هدف غایی و نهایی «شعر معنوی» تربیت و تزکیه است که هدف اصلی همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم بود، چنان که در حدیثی از رسول اکرم(ص) میخوانیم: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ: به راستی که من مبعوث شدم تا کرامتهای اخلاقی را کامل و تمام کنم.» با استناد به آموزههای اصیل قرآنی و روایی، میتوان گفت شعر آیینی فاخر و اصیل شعری است که «موضع دینی» داشته باشد و این موضع منبعث از معارف الهی و حقایق توحیدی و نبوی باشد. برخورداری از مواضع منطبق بر آموزههای وحیانی و قرآنی نیازمند داشتن «دانش و بینش» دینی یا به تعبیری رساتر «بصیرت دینی» است. در غیر این صورت حرکت در مسیر حق کاری ست بس دشوار و غیرممکن، چنان که امام صادق میفرماید: «العامل على غیر بصیرهٍ کالسّائر على غیر الطّریق، و لا یزیده سرعه السّیر من الطّریق الاّ بعدا»، کسى که بدون بینش عمل کند، همچون کسى است که در بیراهه رود، چنین کسى هر چه تندتر رود، از راه دورتر میافتد. (الأمالی للصدوق: ۵۰۷/۷۰۵). با عنایت به این نکته، برای شاعر آیینی انس با قرآن، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و سایر ادعیه، آشنایی با روایات و احادیث و مقاتل معتبری همچون «لهوف» و «نفس المهموم»، مطالعه کتابهای ارزندهای همچون «قیام حسینی» و «تحریفات عاشورا» از استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری، و اشراف به تاریخ اسلام یک ضرورت غیرقابل انکار است. آیا نوحهها هم در گروه شعر آیینی قرار میگیرند، چون عدهای این اشعار را شعر هیئت مینامند؟ بله، روزی روزگاری «نوحه و مرثیه» هم - بدون آن که پیشانی نوشت شعر هیئت داشته باشد - زیرمجموعه شعر دینی و آیینی ما بود. ولی امروز به نظر میرسد شاعران هیئتی به دنبال خودمختاریاند و میخواهند خرجشان را از شعر آیینی جدا کنند! شعر هیئت فرزند شعر آیینی است و باید رابطه «پدر و پسری» بین آنها برقرار باشد که متأسفانه به هزار و یک دلیل نیست. الآن سالهاست که بین این پدر و پسر اختلاف و جدایی افتاده و پسر از پدر حرف شنوی ندارد و راه خودش را میرود. امروز شاعران هیئتی بیشتر به دنبال چهره شدن و نام و آوازهاند، و در فضاهای مجازی به دنبال جمع کردن «لایک» و «فالوور»! و چون میخواهند راه صد ساله را یک شبه طی کنند، همزبانی و همنشینی با شعر و شاعران آیینی برایشان چندان دل پسند و خوشایند نیست. نسل شاعران هیئتی - که اکثراً جوان و نوجوانند – فکر میکنند پیروی از پیشکسوتان شعر آیینی که قصد دارند برای آنان پیری و پدری کنند، دست و پایشان را میبندد و جلوی پیشرفت شان را میگیرد. به همین خاطر امروز شاهد گسست غم انگیزی بین شعر آیینی و شعر هیئتی هستیم. گسستی که عوارض سنگین و غیرقابل جبرانی برای شعر و ادبیات آیینی ما خواهد داشت و این قطار را از ریل تعادل و توازن خارج خواهد کرد، چنان که آثار و عوارض نگرانکننده آن را در سالهای اخیر داریم میبینیم. اجازه بدهید با صراحت بگویم متأسفانه شعری که عنوان «شعرهیئت» را بر پیشانی خود دارد، در مواردی به خاطر غلبه تفکر احساسی، فقر اندیشه، سفارشی سرایی(مشتری محوری)، مناسبت زدگی و سطحینگری، همچنان در ایستگاه «محبت» متوقف مانده و راهی برای صعود به ملکوت معنا و «معرفت» پیدا نکرده است. چرا که ما در این حوزه به خاطر «مداح محوری» و توجه افراطی به ذوق و ذائقه مخاطب عام، از پرداختن به سیره عملی خاندان رسالت و حقیقت زلال دین - به خصوص اصل توحید - غافل ماندهایم. غلبه «تفکر احساسی» بر«تفکر عقلانی» و «نگاه عوامانه» بر «نگاه معرفت شناسانه» در شعر هیئتی غیرقابل انکار است. چون هدف اصلی در اینگونه ادبی - پیش و بیش از معرفت افزایی – تهییج و تحریک عواطف و ایجاد شور و شیدایی در مجلس است. متأسفانه گاهی بعضی از شاعران و مداحان با قرائت اشعار غلو آمیز و غیر مستند و افراط در «زبان حال» گویی، با احساسات مذهبی مردمی که به قصد و نیت شناخت بیشتر خاندان رسالت در اینگونه مجالس شرکت کردهاند، بازی میکنند که این امر در دراز مدت میتواند باعث دلزدگی و رویگردانی مردم - به خصوص جوانان - از مجالس مذهبی و هیئات دینی شود. این ادعا، یک ادعای واهی و خیالی نیست. نشانههای محسوس و ملموس وقوع چنین اتفاقی را همه کسانی که دغدغه دین و آیین دارند به خوبی احساس میکنند. حالا که این نقدها را به شعر و شاعران هیئت دارید پس به مهمترین اشکالات و آسیبهای اشعاری که در هیئتها خوانده میشود هم اشاره کنید؟ خوشحالم که شما چنین سؤالی را مطرح کردید. متأسفانه امروز بعضی از دوستان با این استدلال که بدون اذن و عنایت اهلبیت(ع) و روحالقدس نمیتوان به حریم شعر آیینی پا نهاد و در مدح و منقبت آنان شعر گفت، شعر آیینی و هیئتی را درهالهای از تقدس پیچیدهاند و به هیچ کس اجازه ورود به حوزه نقد و آسیبشناسی آن را نمیدهند. یعنی به محض ورود به حوزه پر خوف و خطر آسیبشناسی شعر آیینی، گوینده؛ مظلومانه از سوی کسانی که خود را مسلمان تر از رهبر معظم انقلاب، عالمان دینی و پیشکسوتان شعر آیینی میدانند مورد تکفیر قرار میگیرد و سنگ باران هجمهها و تهمتهای سنگین و گوناگون میشود، تهمتهایی از قبیل: وهابی، بیسواد، دشمن دین، مخالف عزای حسینی، مخالف گریه بر مصیبت کربلا و...! با این هجمه و هزینه سنگین جای تعجب نیست که این عرصه از حضور دلسوزان و دغدغه مندان خالی است و همه منتظرند تا «دستی از غیب برون آید و کاری بکند»! علیرغم چنین تصوری، «امین» شعر انقلاب که بیش از همه ما به گردن شعر آیینی حق دارند، اینگونه ادبی را از نقد بینیاز نمیدانند و همواره در خط مقدم این جبهه به روشنگری پرداخته و بر این نکته تاکید کردهاند که در برابر بیان مطالب انحرافی و خرافی که باعث مخدوش شدن چهره اسلام و وهن خاندان رسالت میشود، نباید ساکت، بیتفاوت و منفعل بود و با مواخذه و تذکر به شاعر و مداح باید از تکرار چنین مسائلی پیشگیری کرد. برای رشد و ارتقای کیفی شعر آیینی و هیئت، باید تابوی «نقدناپذیری» آن را شکست. چرا که شعر آیینی نیز همچون همه گونههای ادبی، برای باروری و بالندگی بیش تر نیازمند نقد و آسیبشناسی است. اتفاقاً در این عرصه، بیش از سایر عرصهها نیاز به مراقبه و محاسبه و مواخذه داریم. چون ممدوح ما بزرگان دینی هستند و غفلت از نقد و آسیب شناسی، باعث فرو افتادن شاعر در چاه و چاله «وهن» اهلبیت(ع) میشود. دیگر این که آسیب شناسی چیزی جز «امربه معروف و نهی از منکر» نیست. نمیدانم چرا بعضی از دوستان شاعر از این واژه میترسند و ورود به عرصه نقد و آسیب شناسی اینگونه ادبی را «گناه کبیره» میشمارند و میگویند خداوند خودش حافظ دین و آیینش هست و نیازی به دلسوزی امثال من و شما ندارد، «بگذارید خدا کار خودش را بکند!» اصلاح دین به من و شما چه ربطی دارد؟ با چنین منطقی دیگر نیازی به آمدن 124 هزار پیامبر برای هدایت انسان نبود. اگر چنین حرفی درست باشد، باید از این به بعد کرکره «امر به معروف و نهی از منکر» را نیز پایین بکشیم و فارغ از درد دین سرگرم کار و زندگی خودمان باشیم! ولی اینچنین نیست و اسلام مسلمان مسئول میخواهد و مسئولیتپذیری جز ذات دینداری و مسلمانی است. و اما بپردازیم به جواب سؤال شما. با تأمل در دفترهای بیشمار اشعار هیئتی این روز و روزگار، مهمترین آسیبهای شعر هیئتی را در مواردی میتوان خلاصه کرد: اول؛ فاصله گرفتن شاعران و مداحان هیئتی از سنتهای اصیل شعر آیینی و ستایشگری اهلبیت(ع) و تن دادن به وسوسه مدرنیسم و مدگرایی که روزنه ورود بسیاری از انحرافات شده است. دوم؛ انقطاع رابطه شاعران و مداحان هیئتی با مسجد به عنوان پایگاه اصلی دینداری و مرکزیت بخشیدن به هیئت و حسینیه برای فعالیتهای مذهبی. سوم؛ حذف عالمان دینی از چرخه تعلیم و تبلیغ دینی، و غصب کرسی وعظ و خطابه توسط شاعران هیئتی و مداحان.(مداح محوری) چهارم؛ غفلت از بُعد «معرفت افزایی» و روشنگری دینی در اشعار و نوحهها، و افراط در پروار کردن عنصر «شور و شیدایی» در عزاداریها. پنجم؛ فاصله گرفتن از زبان فاخر و افراط در استفاده از زبان محاورده ای در اشعار و نوحهها به منظور تحریک احساسات و عواطف دینی. ششم؛ تغذیه شاعران و مداحان از تذکرهها و مقاتل غیر معتبر برای سرودن اشعار و نوحهها به جای مراجعه به کتب و منابع معتبر شیعی(قرآن، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه، روایت و احادیث، خطبهها و...) هفتم؛ سرودن غزل مرثیههای مکشوف به سفارش مداحان برای شور بخشی به مجالس عزاداری و تحریک عواطف دینی. هشتم؛ افراط در «زبان حال» گویی در شعر هیئتی که راه ورود روایتهای غیر مستند و خرافات را به شعر هیئتی باز میکند و باعث میشود که شاعر از بزرگان دینی به جای «تندیس عزت»، تندیس مصیبت بسازد. نهم؛ سفارشی گویی و مناسبت زدگی که باعث تولید انبوه شعرها و نوحههای یکبار مصرف میشود. دهم؛ صبغه تجاری پیدا کردن «نوحه و مرثیه» و تبدیل اینگونه ادبی به کالای تجاری(همچون ترانه). یازدهم؛ سرودن شعرها و نوحههای عوامپسند - کوچه، بازاری - برای حفظ بازار «عرضه و تقاضا»! (مشتری محوری و تن دادن به سفارش بازار) دوازدهم؛ مداح محوری در شعر هیئتی و اصالت دادن به ذوق و ذائقه مداحان در سرودن نوحه و مرثیه و به تبع آن سفارش پذیری شاعران هیئتی از مداحان. به طوری که اگر مداح از شعر شاعری خوشش نیاید، به راحتی و حتی بدون کسب اجازه – به سلیقه خود - در آن دخل و تصرف میکند. با این همه نقد چه راهکاری برای آسیبزدایی از پیکره شعر هیئتی و ارتقاء محتوایی و مضمونی آن پیشنهاد میکنید؟ با توجه به آفتها و آسیبهایی که جان و جهان شعر هیئتی ما را تهدید میکند، اینگونه ادبی - دینی برای رسیدن به قاف کمال خود، بی هیچ تردیدی نیاز به پالایش و پیرایش محتوایی و مضمونی دارد. لازمه تحقق این مهم قبل از هر چیز تربیت نسلی از مخاطبان هوشمند و مواخذه گر است که وقتی از زبان یک شاعر یا مداح در هیئت شعر یا نوحه غلطی را میشنوند که مضمون آن در تقابل و تعارض با آموزههای اصیل وحیانی و قرآنی و سنت و سیره بزرگان دین است، یقه او را بگیرند و بگویند سند این حرفی که زدی کجاست؟ راهکارهای دیگر برای پالایش و پیرایش مضمونی شعر هیئتی، تعامل بیش تر شاعران و مداحان و بیرون کشیدن این شعر از دایره مداح محوری و مشتریپسندی(آنچه شما خواستهاید) و سرمایهگذاری در حوزه نقد با برگزاری کارگاههای آموزشی هدفمند است. مهم تر از همه اینها تلاش شاعران برای ارتقا دانش و بینش دینی در کنار کسب مهارتهای ادبی است، و در راس همه اینها «اخلاص». یادمان باشد که رسالت اصلی شاعر آیینی پیش و بیش از هر چیز حرکت در صراط مستقیم عبودیت و یکتاپرستی و کسب رضای خداست، نه خلق خدا. یکی از دلایل دور افتادن شعر هیئتی از اصالت و رسالت دینی، همین افراط در توجه به خواست مشتری عام (نه خاص) است. مشتری عام شعر هیئتی فقط با «گریستن» راضی میشود. اما مشتری خاص، از منزل گریستن میخواهد معبری به ملکوت «نگریستن» باز کند و حقیقت دین را دریابد. اما بعضی از شاعران و مداحان هیئتی فقط و فقط به دنبال جلب رضایت مشتری عام هستند. به این معنا که منِ شاعر، امروز دنبال کسی میگردم که متاعم را بر او عرضه کنم و او به قیمت خوب خریدارش باشد. در این دادوستد صد در صد خواست مشتری مهم است. این که او چه میخواهد و چه میپسندد؟ شاعر و مداح نیز برای این که تلاشش بیمزد نماند، کالایی را عرضه میکند که مشتری پسند است، و از این جاست که تقدیس گریه و روضه منظوم سرودن اصل میشود و ...تو خود حدیث مُفصل بخوان از این مُجمل! شوربختانه بسیاری از ما فراموش کردهایم که خواهان و مشتری اصلی شعر آیینی خدا و خاندان رسالتاند و پیش و بیش از هر کسی تأیید و رضایت آنان باید مدنظر شاعر باشد. وقتی مشتری خداست، چشم داشتن به پسند دیگران و صله خواستن از غیر خدا کار مقبولی نیست. اگر شاعر از منزل «خودبینی» بیرون بزند و با خلوص نیت در این راه گام بردارد، و هدفش تبلیغ و ترویج معارف توحیدی و تربیت و تزکیه باشد، به یقین صله خود را از حضرت کریم و سلسله کرامت دریافت خواهد کرد، چنان که حضرت لسانالغیب حافظ شیرازی میفرماید: تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن / که خواجه خود روش بندهپروری داند جان کلام آن که اگر منِ شاعر و مداح اهلبیت(ع) به دنبال رستگاری و عاقبت به خیری دنیوی و اخروی هستم، باید به ادب و آداب ستایشگری اهلبیت(علیهم السلام) مقید و پایبند باشم، وگرنه « خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ» خواهم شد. یقیناً تأیید روحالقدس شامل هر شعری - با هر مضمونی - که برای خاندان رسالت گفته شده باشد نمیشود. این تأیید مشروط به قرار گرفتن شاعر آیینی در مدار توحید و یکتاپرستی، حق طلبی، آزادگی، ظلمستیزی و عدالتخواهی است. با استناد به آیات و روایات قرآنی، بدیهی است تنها شعرهایی که برخوردار از شاخصههای مورد اشاره در سوره شعراء باشند میتوانند در دایره الهام روحالقدس و تأیید اهلبیت قرار بگیرند، نه شعرهایی که محصول توهمات و تخیلات شاعرانهاند و آلوده به انواع و اقسام مطالب غیر مستند و خرافه، و سرشار از کژتابیهای اعتقادی و مضمونی. یقیناً شعرهایی که حنجره آنها فریادگرِ «سین سین»، «لااله الا زهرا»، و «لااله الا زینب»اند، الهام شیطانند و هرگز مُهر تأیید روحالقدس بر پیشانی آنها نخواهد خورد.منبع:فارس