۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۴ : ۲۱
عقیق: روزگاری مسجد امین الدوله تهران تقریبا تنها جلسه مناجات خوانی در ماه مبارک رمضان بود. مسجدی که جمعیت زیادی را پای مناجات خوانی آقا سید علی میرهادی می نشاند . در این جلسه دو جوان بیش از بقیه گوششان به دهان مناجات خوان مسجد بود و نکته به نکته پای درس استاد می آموختند. جوان های آن روز این روزها ردای پیرغلامی بر تن دارند و هر کدام چراغ یکی از اصلی ترین جلسات مناجات و دعا در شب های ماه مبارک رمضان را روشن نگه داشته اند. حاج ماشاءالله عابدی و حاج منصور ارضی پای ثابت جلسات مرحوم سیدعلی میرهادی بودند و پس از درگذشت او ، رونق ویژه ای به این جلسات به خصوص در شب های نورانی ماه میهمانی خدا دادند. جلساتی که حتی در زیر موشک باران تهران نیز چراغش خاموش نشد.
این ماجرا ادامه داشت تا اینکه امروز در تهران و سایر شهرها مجالس دعا و مناجات در ماه رمضان پررنگ شده است. از جمله این مراسم باشکوه شهر تهران، مراسم مناجاتخوانی حاج ماشاالله عابدی در مسجد شهدا واقع در جنوب شرق تهران است. او از قدیمیترین مداحان تهران به حساب میآید که به دلیل بیحاشیهبودن و ویژگیهای خاص رفتاری، مورد عنایت علما و بزرگان هم هست. در آستانه ماه مبارک رمضان این استاد مداحی را به دفتر عقیق دعوت کردیم و ایشان هم با نهایت تواضع پذیرفتند. با حاج ماشاالله عابدی درباره موضوعات مختلف ستایشگری و سبک زندگی شخصیاش به گفتوگو نشستیم.
در ادامه بخش دوم و پایانی این مصاحبه را بخوانید:
*یکی از عوامل دیگر در رشد مداح، خانواده است، شما خودتان چقدر این را موثر می دانید. مشوق بودن مادرتان در این فضا و آن بحث تربیتیشان که در این راستا قدم برداشتند. از دوران کودکیتان بگویید؟
صوت و صدای مداحی ارثی است. پدر من صدای خوبی داشتهاند و این صوت و لحن به ما رسیده است. اگرچه ایشان مداح نبودند ولی زمزمههایی میکردند ولی سواد خواندن و نوشتن نداشتند. کتاب مفاتیح کوچکی از ایشان به یادگار مانده که تا مدتها بعد از ایشان جای انگشتانشان بر روی آن مانده است.
از این جهت هم دعای پدر و مادر بسیار موثر است. از خواستههای مادرم بود که فرزندانشان بالای منبر بروند. اگر ما چیزی هم داریم به برکت دعای پدر و مادرمان است؛ کسی به جایی نمیرسد تا دعای پدر و مادر به طور خاص به دنبال او باشد. یادم نمیرود بنده را با یک سوز و گداز و دل شکستهای دعا میکرد. همواره خودم را مدیون پدر و مادرمان میدانم که علاقه زیادی به امام حسین(ع) و اهلبیت داشتند. مادرمان چشمان پراشکی داشت و کارهایی را هر روز مقید بود انجام بدهد. پدر مرحوم ما در منزلشان روضه خانگی داشتند و واعظین و مداحان میآمدند و اینها خیلی برای طی طریق ما تأثیرگذار بود.
*اوایل برای تمرین هم نزد مادرتان خوانده بودید؟
هیچ مداحی نیست که سر پدر و مادر و خانوادهاش را درد نیاورده باشد! ما هم در خانه میخواندیم. چراکه جایی هم نداشته باشد پیش پدر و مادرش حداقل جایی است که به او اهمیت میدهند. یادم نمیرود که خیلی نوجوان بودیم با اتوبوس از مشهد برمیگشتیم؛ میدانید در اتوبوس چون میکروفون و وسیله صوت وجود ندارد مداحی به سختی انجام میشود. جمعه ای بود به ما گفتند دعای ندبه بخوانیم و اگر تجربه داشتم قبول نمیکردم. کار به جایی رسید که در حین خواندن من اتوبوس به جایی رسید که همه میخواستند پیاده شوند. همه پیاده شدند جز پدرم که نشست تا دعای ندبه بنده را گوش دهد. اینها مشوق بودند و هم دعا میکردند.
*بهترین جمله یا بهترین عبارت و مناجاتی که خیلی به یاد آن میافتید...
اول دعای ابوحمزه دعای زیبای اِلهی لا تُؤَدِّبْنی بِعُقوُبَتِکَ وَلا تَمْکُرْ بی فی حیلَتِکَ... بعضی همین جمله اول خدایا من را با عذابت ادب نکن را میخواندند اشک میریختند و نمیتوانستند دنباله آن را بخوانند. خیلی جمله تکان دهندهای است و ماه رمضان را یادآور میشود.
*یک روزِ حاج ماشاالله عابدی در ماه رمضان چگونه میگذرد؟
آن زمانی که من هنوز بازنشسته نشده بودم و مدیر مدرسه بودم شب تا صبح مشغول دعا و مناجات و باید فردا هم سرکار میرفتم. گاهی اوقات بعد از سحری خوردن بیدار میماندم و در هوای تاریک به مدرسه میرفتم. چون شناخته شده بودیم اداره و وزارتخانه ما را زیر نظر داشتند. یک روز ماه رمضان در دفتر مدرسه نشسته بودم شخصی وارد شد به عنوان بازرس از ما سوال کرد شاید میخواستند بدانند با اوصاف برگزاری 30 شب مراسم مناجات، ما هستیم یا خیر؟! یک زمان کوتاهی گذشت یک تشویق نامهای از معاون وزیر آمد. یک دوران بعد از بازنشستگی است که البته الان هم در مدرسه تدریس دارم. معمولاً شبها فرصت خوابیدن در ماه رمضان نداریم، چون به آن صورت اشتغال نداریم در طول روز استراحت میکنیم. بالاخره یک مقداری قرآن و شعر می خوانیم. یک مقداری مشکل است ولی از خداوند کمک میگیریم.
*اگر زمان عقب برگردد دلتان برای چه کسی تنگ شده یا دوست دارید کدام برهه را یک بار دیگر تجربه کنید؟
اگر زمان به عقب برگردد دوست دارم به پدر و مادرم خدمت کنم. خودم از رفتارم راضی نیستم در عین حال دیگران خیلی تمجید می کنند دوست دارم زمان به عقب برگردد و توفیق خدمت دوباره به پدر و مادرم را پیدا کنم. چون تصورم بر این است آن طور که باید و شاید از وجودشان بهره نبردم. یا مثلاً دورانی که در مدرسه بودم دوست داشتم خیلی بهتر کار میکردم.
*با کدام مداحان ارتباط نزدیک دارید؟
از آن قدیم هم خودم را خیلی در معرض ارتباط با مداحان قرار نمیدادم.
*چرا؟
در برخی از موارد عدم این ارتباط باعث میشود خیلی تصور نزدیک نداشته باشیم و از این جهت تعامل دورادور را بیشتر میپسندم.
*عکسی از شما در فضای مجازی وجود دارد که در دوران دفاع مقدس و مقابل مسجد جامع خرمشهر قرار دارید. از آن دوران بگویید؟
شبی است که میخواستند در نیمههای شب عملیات کربلای 4 را انجام بدهند که عملیات هم لو رفت. خیلی خدا لطف کرد چه بسا اگر لطف معجزهآسای خداوند نبود جنگ به نفع صدام تمام میشد. لشکر زیادی لو رفته بود. ما آنجا دعای توسل خواندیم. لشکر را جمع کردند در مسجد جامع خرمشهر همه با لباسهای ضدشیمیایی حضور داشتند و من هم این لباس را پوشیده بودم. روضه حضرت علی اصغر خواندیم و بعد هم حاج علی فضلی صحبت کرد. یادم هست از جمله چیزهایی که میگفت اگر وارد بصره شدید اگر مردم کاری نداشتند با آنها کاری نداشته باشید. ماسکها را زدند و صلوات فرستادند. با ماسک صلوات فرستادن جالب توجه بود.
*شما از همان ابتدا با حاج منصور ارضی ارتباط دوستانه و ویژه ای داشتید. از این ارتباطها بگویید؟
آشنایی ما برمی
گردد به جلسات آقا سید علی میرهادی . بعد از انقلاب در مسجد جامع میخواند و همدیگر
را دورادور میشناختیم. با هم مأنوس بودیم و هستیم. گاهی اتفاق افتاده به جلسات
ایشان در صنف لباس فروشها رفتم و ایشان هم گاهی به جلسات می آید. به هر جهت با هم
ارتباط داریم و همدیگر را دوست داریم. ایشان در یک سطح وسیعی به تشکیلات امام حسین
(ع) خدمت میکنند و خصوصیاتی دارند که هیچ مداحی ندارد.
مثلاً ایشان مقید است که یک ریال هم صله نگیرند. یادم نمیرود یکی از مداحان آبرومند از دنیا رفته بود و منتظر خاکسپاری بودند. مرحوم آهی با حاج منصور صحبت کرد در محدوده شهدای ارک قبری را برای ایشان مهیا کردند و کسی هم متوجه نشد. خیلی ایشان تحولات در عرصه مداحی و ستایشگری ایجاد کردند. یک زمانی مداح کم بود؛ چراکه باید از حفظ میخواندند ایشان و ایشان قبح روخوانی را شکستند و دامنه مداحی وسیع شد.
*عکس جالب دیگری از شما دیدیم که در منزل مشغول کار منزل هستید؛ همیشه در کارهای منزل کمک می کنید؟
در خانه کار کردن عبادت است. یکی از عیبهای من در کنار معایب دیگر این است که در خانه کار نمیکنم. نشسته بودیم آن روز یکسری کارهایی انجام دادیم.. دوم اینکه کار ما معمولاً فکری و مطالعاتی است و به مدرسه میرویم توان نداریم و خانه هم توقع ندارند.
*الان هم با مدرسه ارتباط دارید؟
بله ، ساعاتی را در مدارس تدریس میکنم. درست است حال و هوای سابق و گذشته را نداریم ولی خوشبختانه شوق و ذوق را همچون گذشته داریم.
*این نقش تربیتی و ایجاد ارتباط با دانش آموزان را کمتر در مدحان شاهدیم ، شما با چه انگیزه در کسوت معلمی قرار گرفتید؟
من گاهی اوقات
پیش میآید به خصوص هفته معلم برای بچهها خیلی صحبت میکنم. از جمله معلمینی هستم
که از شغل معلمی پشیمان نیستم. توصیه میکردم به معلمان مخصوصاً نسل جدید معلمی
بهترین شغل است اگر به دنبال مادیات هستید معلم خوبی نمیتوانید باشید.
به هر جهت الان هم باز معلمی میکنم اگرچه افتخارمان به نوکری امام حسین(ع) و مداحی است، آن موقع هم در مدرسه بودیم گاهی هم بعضی مذهبیها ما را میکوبیدند به عنوان اینکه مداح هستی مدیر شدی! ولی ما بحمدالله افتخارمان به مداحی، روضهخوانی و نوکری امام حسین(ع) است و در عین حال آموزش و پرورشی هستم و بیشترین سنوات خدمتیمان در مدارس دولتی است.
*یکی از توصیه های همیشگی شما به مداحان ارتباط مستمر با علما و اساتید اخلاق است .خود شما هم از مادحینی هستید که بیشترین ارتباط را با علما دارید. علت این توصیه چیست ؟
مداحی زیرمجموعه روحانیت است. یک مداحی اگر میخواهد مداح مراقب و مواظبی باشد حتماً بایستی با یک عالم دینی که دل به دنیا نبسته باشد، تعامل و ارتباط داشته باشد. عالمی که از میل و رغبت به دنیا به زهد دعوت کند، ارتباط با یک چنین علمایی ضروری است. یک زمانی دلمان میگرفت پیش آیتالله حقشناس و شیخ محمود غفاری میرفتیم و الان هم نزد آیت الله جاودان میرویم و از تذکرات و نصایح ایشان استفاده میکنیم.
*فکر میکنید مداحان چطور به مسائل سیاسی ورود کنند بهتر است، چراکه دیدهایم موضعگیریهای حضرتعالی جزئی و مصداقی نیست؟