۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۵ : ۰۲
عقیق: یکی از سوالاتی که امروز ه خیلی مطرح است این است که انبیا با اینکه معصوم هستند و گناهی از آنها سر نمی زند پس چرا استغفار می کنند.
به عنوان مثال در قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله تصریح شده است:
«إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا»
ترجمه: ما تو را پيروزى بخشيديم [چه] پيروزى درخشانى * تا خداوند از ذنوب گذشته و آينده تو درگذرد و نعمتخود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدايت كند.
متأسفانه در اکثر ترجمهها بدون هیچ توضیحی این «ذنب» را گناه و معصیت الهی ترجمه کردهاند و سبب شده تا شبهات فراوانتر گردد. از یک سو انسان از خود میپرسد: مگر پیامبر اکرم (ص) در گذشته و حتی آیندهای (العیاذ بالله) اهل گناه بوده است، پس عصمت چه میشود؟ و از سوی دیگر خدا چرا بابت گناه پیامبر اکرم (ص) به او فتح کعبه را میدهد تا سبب بخشش آنها شود، در حالی که دیگران را برای گناه عقوبت مینماید؟!
معنای ذنب گناه و معصیت نمیباشد:
اما ذنب، در اصل به معنای دم حیوان است که به او چسبیده است. مثلاً به دم عقرب میگویند «ذَنَبُ العَقْرب» و حال آن عقرب که اختیاری ندارد و مکلف نیست تا با سرپیچی از فرمان گناه کند.
پس هر چه که به انسان بچسبد و سابقه و لاحقه او گردد، ذنب نامیده میشود و گناه و معصیت نیز از آن جهت که تا پاک نشود به انسان میچسبد و تا قیامت همراه انسان است، «ذنب یا جمع آن ذنوب» نامیده میشود.
گاهی بزرگان و معصومین از سوی کفار متهم میشدند و به آنها بر چسبهایی چون شاعر، ساحر، مجنون و ... زده میشد و این سابقه در اذهان عمومی با آنها بود و اغلب از سوی کفار به خاطر نفی خدایان کاذب و نیز مقابله با ظالمین (گناهکار) قلمداد میشدند.
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، در میان سایر انبیا، بیش از دیگران در معرض این اتهامات و برچسبها بودند، لذا خدا فرمود: فتح، گشایش و موفقیتی میدهم که همه این برچسبها را پوشش میدهد.
غفران نیز یعنی پوشش. یعنی ناخوشایند و آثارش را پوشش دهد. خداوند متعال کریم است، وقتی ذنب یا حتی گناهی را ببخشد، کاملاً آن را با آثارش با هم پوشش میدهد.
معنای توبه نیز الزاماً بازگشت از گناه نمیباشد:
توبه نیز یعنی بازگشت و الزامی ندارد که به بازگشت از گناه و معصیت اختصاص داشته باشد. بلکه هر گاه بنده متوجه خدایش شد، «توبه» است، از گناهش نیز به سوی خدا برگردد، توبه است.
خداوند متعال خود «توّاب» است، یعنی زیاد و مکرر نظر لطف و کرمش را به بندهاش باز میگرداند. لذا فرمود: انبیا و اوصیا و اولیای الهی تواب هستند، مؤمنین و مؤمنات تواب (زیاد توبه کننده) هستند. نه این که لابد زیاد گناه میکنند.
از این رو توبه و استغفار خود از عبادتهاى بزرگ و از مصادیق بارز تعظیم خداوند متعال شمرده شدهاند و دائم الاستغفار بودن از علائم اهل تقوا و ایمان و شرط بندگی است و آنکه مداومت بر استغفار نداشته باشد در منطق قرآن کریم و اهل بیت (علیهم السلام) مؤمن حقیقی نیست. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«الاستغفار، و قول «لا إله إلّا اللّه» خیر العبادة ـــ یعنی: استغفار و گفتن لا إله إلّا اللّه بهترین عبادت است».
حسنات الابرار، سیئات المقربین:
نکتهی دیگر آن که «حسنات الابرار، سیئات المقربین» است - یعنی بسیاری از حسنههای نیکان، گناهان مقربین محسوب میگردد. به عنوان مثال اگر بنده هفتهای یک شب نماز شب بخوانم، کار حسنهای انجام دادهام، اما برای یک فرد مؤمن و صالح، این سیئه و بدی است که فقط هفتهای یک شب نماز شب بخواند.
اولیای الهی حتی لحظهای توجه به امور دنیوی که البته چارهای هم از آن نداشتند را برای خود در محضر و مقام عزّ ربوبی گناهی نابخشودنی قلمداد میکردند و لذا توبه و استغفار مینمودند.
و البته در آموزههای عرفانی در مراتب وجود مباحث دیگری نیز مطرح است که ورود به آن خارج از مجال این مختصر است.
منبع:جام
211001