۰۹ آذر ۱۴۰۳ ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۵ : ۱۰
شهید تهرانی مستشاران ایرانی تیفور، شهید حامد رضایی است. او 30 ساله بود که توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. از او یک فرزند خردسال دختر به یادگار مانده است. مادر شهید حامد رضایی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا با اشاره به نخستین فرزندش میگوید: حامد فرزند اولم بود. خودش یک دختر دوساله شیرین زبان دارد. ماه دیگر سالگرد تولد حامد است و 30 ساله میشود. پیکرش را هم در شب تولد پدرش آوردند. رفت پیش او. پدرش هفت سال پیش فوت شد. حامد 16 روز بود که به سوریه رفته بود که برایمان خبر شهادتش را آوردند.
او با اشاره به فضای تربیت این شهید مدافع حرم میگوید: پدرش نظامی بود. در خانوادهای بزرگ شد که درک و فهم و شعور خوبی داشتند. خانهای که در آن نماز باشد و پاک و مطهر باشد. و بچهای که در این محیط با نان حلال بزرگ شود، خوب تربیت میشود و درست بار میآید. حامد من حتی یک خودکار از پادگان با خودش به خانه نمیآورد. میگفت مال خودمان نیست. خیلی در این موارد دقت داشت.
مادر شهید رضایی معتقد است بچههای مدافع حرم برای شهادت آمادهاند. او در این باره میگوید: همه بچههایی که به سوریه رفت و آمد دارند، فکر شهادت را میکنند و خود را برای آن آماده میکنند. من هم یکی دو بار خواب شهید شدنش را دیده بودنم.به زبان وصیت به من میگفت مادر تو همیشه محکم بودی و میخواهم بعد از این هم محکم باش.
او با اشاره به خلقیات فرزند شهیدش و ماندگار شدن این صفات خوب میگوید: فکر میکنید کسی که در راه دفاع از حرم فعالیت میکند، اخلاقش چطور باید باشد؟ سجدههای خیلی طولانی داشت. ایمان خالصانهای داشت. خیلی پاک بود. این شهدا همه گلچین شده بودند. شهادت لیاقت میخواهد. همه این 7 نفری که با هم به شهادت رسیدند مثل فرزند خودم بودند.
مادر شهید حامد رضایی معتقد است مانع شدن بر سر راه فرزند برای یک انتخاب آگاهانه نادرست است. او میگوید: به من برمیخورد وقتی دیگران میگویند چرا جلویش را نگرفتی؟ پسرم خودش این راه را انتخاب کرد، من چطور میتوانستم به او بگویم نرود؟ این بچههای مدافع حرم میروند تا ما راحت باشیم. خودخواه نیستند که فقط به فکر زن و بچه خود باشند. فقط میخواهیم مردم اینها را بفهمند. این بچهها را باید درک کنید و بفهمید.
او در پایان با اشاره به کسب درجهای که باعث افتخار دنیا و آخرتش خواهد شد، چنین میگوید: من تازه فهمیدهام که چه کسی هستم. امروز فهمیدم چه درجهای گرفتم. بچه ام آن دنیا برایم جا گرفته است. چه سعادتی بالاتر از این. درجه من شد «مادر شهید». از دوریاش میسوزم و میسازم اما میدانم فرزندم در راهی رفته که افتخار است.