کد خبر : ۹۴۸۲۳
تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۰
گفت‌وگو با مادران شهدا در آستانه روز مادر

برای برگزاری مراسم حضرت زهرا(س) وسیله خانه فروختیم!

بهترین هدیه این روزها و در نبودن‌هایشان این است که در آن دنیا هوای من و پدرشان را داشته باشند. یک بار هم خواب صفر را دیدم که از من ناراحت بود، گفت مادر من را با گریه‌هایت ناراحت می‌کنی.
عقیق:در آستانه ولادت بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) و روز مادر به سراغ مادران شهدا رفتیم. مادرانی که همه زندگی‌شان شد تعلیم و تعلم فرزندانی که شهادت نصیبشان شد.  ام‌وهب‌ها و ام‌البنین‌هایی که از همه دارایی‌شان گذشتند و این فرموده امام خمینی(ره) را به منصه ظهور رساندند که «از دامن زن، مرد به معراج می‌رود.» مادران دیروز و امروز این سرزمین ثابت کردند هر جا که باشد و هر زمان که دست دهد پای آرمان‌های انقلاب ایستاده‌اند، حتی اگر این ایستادگی به قیمت جان‌ دردانه‌هایشان تمام شود.  در این مطلب سخنان مادر شهید محمدحسین حدادیان شهید امنیت، مادر شهید مصطفی احمدی‌روشن شهید هسته‌ای، مادر شهید مهران اقرع شهید مرزبانی، مادر شهید محسن کمالی‌دهقان شهید مدافع حرم، مادر شهیدان محمدرضا و صفر سیفی از شهدای فاطمیون و مادر شهید حشمت علی‌شاه از شهدای زینبیون را پیش رو دارید.

 هدیه روز مادر، شهادت محمدحسین بود
فاطمه تاجیک مادر شهید محمدحسین حدادیان در خصوص تربیت دینی و مکتبی فرزندانش می‌گوید: تربیت مقوله وسیعی است که شامل همه جوانب و نیازهای یک انسان برای زندگی می‌شود. من به عنوان یک مادر همیشه خودم تلاش می‌کردم آنچه را می‌خواستم به فرزندانم بگویم ابتدا خودم به آن عمل کنم. وقتی آدم چیزی را بگوید و خودش به آن عمل نکند قطعاً اثر نخواهد داشت. عامل بودن تأثیر زیادی روی افراد دارد. به نظر من آدم باید ابتدا خودش را تربیت کند تا بعد بتواند فرزندانش را تربیت کند.

فاطمه تاجیک ادامه می‌دهد: نمی‌توانم بگویم من محمدحسین را تربیت کرده‌ام، وقتی بچه‌ها به دنیا آمدند من به امام زمان(عج) گفتم آقاجان من هیچ چیز نمی‌دانم، من چیزی بلد نیستم، بچه‌ها را به شما می‌سپارم و از آن زمان به بعد هر شب به آقا صلوات هدیه می‌کردم و می‌گفتم شما فرزندان من را تربیت کنید، شما راهنمایی کنید و شما بگویید من به آنها چه بگویم. اینجا من مطرح نیستم، هر چه هست، خداست. محمدحسین من اگر راهش را پیدا کرد، عنایت اهل بیت بود، اگر به این مقام رسید به خاطر ارتباط خودش با ائمه و... بود. بعد از شهادت وقتی دست‌نوشته‌هایش را در گوشه و کنار اتاقش پیدا می‌کنم، می‌بینم روی کاغذ نوشته یا صاحب‌الزمان (عج)‌ سحر یاد ما هم باش. این نشان می‌دهد که او ارتباط خوبی با امام زمانش داشته است و خوشا به سعادت شهدا.

مادر شهید به تربیت اسلامی مکتبی فرزندان اشاره می‌کند و می‌گوید: تربیت همه ما با اهل بیت است. وقتی ما مکتبی به نام اسلام داریم که چراغ راه و راهنمایش معصومین هستند ان‌شاءالله هرگز گم نمی‌شویم، فقط شرطش وصل شدن است، شرطش ارتباط داشتن با اهل بیت است. آن‌هم از طریق نماز و دعا... محمدحسین اهل نماز بود. نمازهایش را قبل از اینکه به سن تکلیف برسد می‌خواند. به اعتقاد من در بحث حجاب و نماز اگر جبر باشد هرگز جواب نمی‌دهد.

مادر شهید محمدحسین حدادیان در مورد هدیه روز مادری که امسال فرزند شهیدش به او داد، می‌گوید: برای هدیه روز مادر امسال محمدحسین با خواهر و برادرش قرار گذاشته بودند که پول‌هایشان را روی هم بگذارند و با هم یک هدیه خوب تهیه کنند اما الان می‌گویم چه هدیه‌ای باارزش‌تر و عالی‌تر از این هدیه که محمدحسین به من داد. هدیه امسال روز مادر من، شهادت بود که نصیبش شد. خدا را برای این هدیه الهی شاکرم.

  مهم‌تر از نقش مادر، رزق حلالی است که پدر به خانه می‌آورد
مادر شهید مصطفی احمدی‌روشن در خصوص نقش مادر در تربیت فرزندان می‌گوید: مادر نقش مهمی در تربیت فرزندان دارد و مهم‌تر از نقش مادر، رزق و روزی حلالی است که پدر به خانه می‌آورد. این دو مکمل هم هستند. یعنی هر چه مادر سعی و تلاش کند و بخواهد بچه را درست تربیت کند، اگر آن نانی که مرد به خانه می‌آورد شبهه‌ناک باشد، تأثیر منفی خود را در تربیت فرزندان می‌گذارد.

این مادر شهید در ادامه می‌گوید: مصطفی هم از طرف مادری و هم از طرف پدری خانواده مذهبی داشت. پدربزرگ من آیت‌الله مهدوی اردکانی و جد پدری مصطفی، ملامصطفی همدانی بود. مصطفی در خانواده‌ای مذهبی و انقلابی به دنیا آمد. دو سال داشت که عمویش در دی ماه 1360 در جبهه نوسود به شهادت رسید و هنوز هم جاویدالاثر است. از همان دوران کودکی، پدر مصطفی در هر مراسم، تشییع شهدا و هیئت شرکت می‌کرد و هر جا که می‌توانست مصطفی را همراه خودش می‌برد. بعدها مصطفی می‌گفت من هیچ‌گاه آن تشییع شهدایی که همراه پدر می‌رفتم را از یاد نمی‌برم. همه آنها در ذهن مصطفی مانده بود. مصطفی با فرهنگ ایثار و شهادت بزرگ شد و رشد کرد.

زمان شهادت عمویش، مصطفی کوچک بود اما بعدها در مورد عمو تحقیق کرد و ایشان را الگوی عملی زندگی خود قرار داد و به شهادت عمو افتخار می‌کرد. دوستان دانشگاهی‌اش می‌گفتند وقتی با مصطفی به بهشت زهرا می‌رفتیم، مصطفی می‌گفت برای ما خیلی دیر شد. نگاه کنید اینها در چه سن و سالی بودند که شهید شدند.
مادر شهید مصطفی احمدی‌روشن در خصوص تربیت و پرورش تنها یادگار شهید، علیرضا احمدی‌روشن می‌گوید: به خانم مصطفی گفتم شما خیلی ولایتمدارتر از ما هستید، ازدواج مصطفی و خانمش بر همین اساس بود. من تا آنجا که بتوانم در کنار همسر مصطفی سعی می‌کنم علیرضا را طوری تربیت کنم که ان‌شاءالله وقتی بزرگ شد به اینکه پسر شهید مصطفی احمدی‌روشن اینگونه تربیت شده است، افتخار کنیم.
مادر شهید در پایان خاطرنشان کرد: همه اینها لطف خداست، یک نسل عموی مصطفی بود و یک نسل مصطفی و یک نسل هم علیرضا که ان‌شاءالله در رکاب آقا امام زمان(عج) خدمت کند.

تشییع پیکرش روز تولد حضرت زهرا (س) بود
ملیحه خزائی مادر شهید مهران اقرع با اشاره به ایام ولادت حضرت زهرا(س) می‌گوید: گاهی اوقات مهران در ایام ولادت حضرت زهرا(س) در دانشگاه افسری بود. برای همین تلفنی روز مادر را تبریک می‌گفت، ابتدا به مادربزرگش، بعد به مادر من و بعد هم به من زنگ می‌زد. مهران در آخرین مناسبت روز مادر به من پیام داد و برایم نوشت: چیست بهترین عیدی ما از زهرا /یک سحر وقت اذان صحن اباعبدالله (ع). پیشاپیش روز مادر را به شما تبریک می‌گویم. ولادت خانم حضرت زهرا(س) مبارک‌تان باشد.

بعد از شهادت مهران هر سال این پیام روز مادر برایم مرور می‌شود. یک سال قبل از شهادتش، مهران برایم تسبیحی خریده و در حرم حضرت معصومه (س)، مزار علما و شهدا تبرک کرده بود. تسبیح هدیه روز مادر بود. آن را به من داد و گفت چون شما شب‌ها ذکر می‌گویید این تسبیح را تبرک کردم و این را دست بگیرید.
من هم تسبیح را بوسیدم و گذاشتم روی چشمم. از آن شب به بعد تسبیح را از خودم جدا نکردم. روز تولد حضرت زهرا سالگرد شهادت مهران است. مهران روز تولد خانم زهرا (س) تشییع و به خاک سپرده شد. مادر شهید در خصوص آخرین لحظه دیدار با فرزندش می‌گوید: مهران ارادت خاصی به امام رضا (ع) داشت. می‌دانم که شهادتش را هم از آقا گرفت. مسئولان هنگام تشییع، پیکر مهران و دوستان شهیدش را در حرم آقا طواف دادند. هنگام تشییع جمعیت زیادی آمده بود. آن‌قدر که دیگر جایی برای من نبود. وقتی مهران را به داخل حرم بردند من بیرون نشستم.

پاهایم توان نداشت. تابوت مهران را که از حرم بیرون آوردند از عکس و آدم‌هایی که زیر تابوتش را گرفته بودند، شناختم. تا چشمم به تابوتش افتاد با خودم گفتم مهران‌جان الهی فدات بشوم، شما را که به ما نشان ندادند، مادر بیا حداقل تابوتت را ببوسم. خدا شاهد است دیدم تابوت مهران با سرعت به سمت من می‌آید. یکباره آن جمعیت زیر تابوت همه کنار رفتند وگفتند مادر شهید می‌خواهد فرزندش را ببوسد. من تابوت را در بغلم گرفتم. گفتم مادر من به شهادتت غبطه می‌خورم ان‌شاءالله مبارکت باشد. ان‌شاءالله کنار علی‌اکبر(ع)‌ باشی. بعد گفتم برو مادرجان همیشه فکر می‌کردم که دیرش شده است. همان شب بعد از تشییع و خاکسپاری دوستان مهران برای من هدیه‌ای آوردند و در نبود مهران روز مادر را به من تبریک گفتند. نمی‌خواستند جای خالی مهران را حس کنم، من بوی مهران را از آنها استشمام می‌کردم. برایم یک انگشتر شرف‌الشمس و یک سجاده گرفته بودند که با همان نمازم را می‌خوانم. فکر می‌کنم آن هدیه روز مادر از طرف مهران بود.
من از همه دوستان پسرم به‌خاطر هدیه روز مادر و مناسبت‌های دیگر که به یادم هستند تشکر می‌کنم.

آخرین هدیه محسن، صدایی است که هنوز در گوشم طنین‌انداز می‌شود
محبوبه کریم‌پور مادر محسن کمالی‌دهقان اولین شهید مدافع حرم کرج در مورد تربیت صحیح فرزندانش می‌گوید: همسرم در زمان جنگ دائم در جبهه بود و تربیت بچه‌ها به عهده من بود. تحمل دوری از ایشان و نگهداری و تربیت بچه‌ها در آن شرایط سخت بود اما لطف خدا شامل حالم شد و توانستم آن‌طور که شایسته است بچه‌ها را تربیت کنم. می‌دانم در کنار تربیت اسلامی و دینی رزق حلال تأثیر بسزایی در تربیت بچه‌ها دارد. رزق حلال بهانه عاقبت به‌خیری محسن شد. محسن را به مجلس اباعبدالله می‌بردم و شیر می‌دادم و تأثیر همه آنها را در تربیتش دیدم.

مادر شهید در مورد آخرین هدیه روز مادری که از شهید به یاد گار دارد می‌گوید: آخرین روز مادر، محسن در سوریه بود، با من تماس گرفت و روز مادر را تبریک گفت. آخرین هدیه‌اش صدایی بود که هنوز در گوشم طنین‌انداز می‌شود. دو روز بعد هم شهید شد. محسن همیشه دست پر بود، نگاه می‌کرد آنچه را که دوست دارم برایم تهیه می‌کرد اصلاً مناسبتی هدیه نمی‌خرید. با خواهرش مشورت می‌کرد و می‌گرفت. بی‌بهانه و بی‌مناسبت کادو برایم می‌خرید.  من به عنوان یک مادر، شهادت را در وجود محسن و در رگ و ریشه‌اش می‌دیدم. می‌دیدم این خاص بودن را. تربیت تأثیر دارد، اما نگاه امام زمان (عج) هم بود.

نیاز نبود به محسن بگویی نماز بخوان یا روزه بگیر. وقتی من و پدرش را می‌دید خودش حواسش را جمع می‌کرد. راستش را بخواهید محسن خودش پا کار بود، مادربزرگش می‌گفت محسن روزه‌هایت را به من می‌فروشی؟ این راهی هم که در جبهه مقاومت در پیش گرفت راهی بود که خودش انتخاب کرد چون پدرش را در جبهه مقاومت و در رزم با دشمن دیده بود. راهی که در نهایت به شهادتش ختم شد.

  فرزندان شهیدم بهترین هدیه روز مادر هستند
گلچمن حسینی مادر شهید محمدرضا و صفر سیفی از روز مادر و هدیه بچه‌ها برایمان می‌گوید: محمدرضا متأهل بود و همیشه همراه با خانواده‌اش برایم هدیه می‌خرید و می‌آورد. چادرنماز، پارچه، کفش یا تکه‌ای طلا. هیچ وقت این روز را فراموش نمی‌کردند. می‌آمدند و بعد از تبریک روز مادر هدیه‌شان را می‌دادند.
صفر مجرد بود. انتخاب هدیه کمی برایش سخت بود. آخرین هدیه‌ای که صفر قبل از شهادتش برایم خرید انگشتر بود. آمد خانه و انگشتر را به من داد و گفت مادر اگر قابل می‌دانید این هدیه را از من قبول کنید. گفتم خودت و وجودت برای من بهترین هدیه است.

بهترین هدیه این روزها و در نبودن‌هایشان این است که در آن دنیا هوای من و پدرشان را داشته باشند. یک بار هم خواب صفر را دیدم که از من ناراحت بود، گفت مادر من را با گریه‌هایت ناراحت می‌کنی. از آن به بعد سعی کردم رفتاری نکنم که دل شهدای خانه‌ام بگیرد.

برای برگزاری مراسم حضرت زهرا(س) وسیله خانه فروختیم

 وقتی از مادر شهید سیدحشمت علی‌شاه در مورد روز مادر می‌پرسم، می‌گوید: ما در پاکستان چیزی به عنوان روز مادر نداریم اما ولادت خانم زهرا (س) را با شکوه هر چه تمام‌تر جشن می‌گیریم. در مورد تربیت بچه‌ها هم باید بگویم من و پدر بچه‌ها اعتقادی به برنامه‌های تلویزیون نداشتیم یعنی اصلاً تلویزیون نداریم چون در پاکستان برنامه‌های اسلامی و مناسبتی پخش نمی‌کنند.  طوری زندگی کردیم که بچه‌ها از ما الگو بردارند. آن‌قدر که عاقبت به خیر شوند. شهادت حشمت‌علی خود نشان‌دهنده این عاقبت به‌خیری است.

دو ساعت قبل از اذان صبح از خواب بیدار می‌شویم و برای امام زمان، خانم زهرا و امام علی نماز می‌خوانیم تا زمان اذان صبح. بعد نماز صبح هم که هزار صلوات را می‌خوانیم. بچه‌ها هم هر کدام زودتر از خواب بیدار می‌شدند و نماز صبح می‌خواندند و از طرف ما هدیه می‌گرفتند. مثلاً حشمت‌علی از همه زودتر که بلند می‌شد 2هزار تومان و برادرش که از او دیرتر بلند می‌شد هزار تومان جایزه می‌گرفت. این کار بچه‌ها را تشویق می‌کرد. بچه‌ها در این فضاها بزرگ شده‌اند. وقت نماز از خوف خدا گریه می‌کردیم تا خدا به ما لطف کرده و ما را مورد توجه و عنایت خود قرار دهد.

مادر شهید در مورد نحوه برگزاری مراسم ولادت حضرت زهرا(س) می‌گوید: ما ولادت خانم را با جشن باشکوهی برگزار می‌کردیم. اگر هم از لحاظ مالی در مضیقه بودیم و پول نداشتیم چیزی از وسایل خانه را می‌فروختیم تا برنامه مراسم ولادت حضرت زهرا(س) را برگزار کنیم. در ایام محرم هم همین‌طور بود. بسیاری از داستان‌ها و حکایات و روایات اسلامی و دروس دینی را خودم برای بچه‌ها بازگو می‌کردم. از دین مکتب عاشورا و ائمه صحبت می‌کردم. ما از همان ابتدا خمس و زکات اموال خود را می‌دادیم. به نظر من مادر و پدر خیلی مؤثرند، اگر این دو وظیفه خودشان را به خوبی انجام ندهند، فرزندان به بیراهه می‌روند. نقش مادر خیلی مؤثر است. اگر مادری تکالیف الهی خود را انجام ندهد، دختر خانه هم انجام نمی‌دهد. این دختر فردا خودش مادر خواهد شد و تأثیر خوبی روی تربیت بچه‌هایش نخواهد داشت. از این رو من نقش مادر را در زندگی بسیار مهم‌تر و پررنگ‌تر می‌بینم.

منبع: روزنامه جوان



ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین