۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۶ : ۱۳
سخنان امام علی(ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بیش از هزار سال از عمر این کتاب شریف میگذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاشهایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.
امام علی علیه السلام فرمودند :رَسُولُکَ تَرْجُمَانُ عَقْلِکَ، وَكِتَابُکَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْکَ!
فرستاده تو نشانه عقل تو و نامه ات گوياترين سخنگوى توست.
امام علیه السلام در اين گفتار حكيمانه به دو نكته اشاره مى كند كه هركدام براى شناخت اشخاص، كارساز است. نخست مى فرمايد: «فرستاده تو نماينده عقل توست»؛ (رَسُولُکَ تَرْجُمَانُ عَقْلِکَ). يعنى مردم مىتوانند از انتخاب فرستاده، به ميزان عقل تو پى ببرند؛ هرگاه تو، انسان فرهيخته، دانشمند و عاقل و باتقوا و شجاع را به عنوان فرستاده خود به سوى شخص يا جمعيتى برگزينى آنها مى فهمند كه تو در چه پايه اى از عقل ودرايت قرار دارى و به تعبير ديگر، آنچه در درون توست از اين طريق بيرون مىريزد و خفاياى وجودت آشكار مى شود. در ضمن اين درسى است براى همه ما كه در انتخاب فرستاده دقت كنيم و براى شناخت مخالفان خود نيز ازاينروش بهره بگيريم. در دومين جمله مى فرمايد: «نامه تو گوياترين سخنگوى توست»؛ (وَكِتَابُکَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْکَ!).
زيرا آنچه در درون افكار انسان است و همچنين فضايل و رذايل اخلاقى از نوك قلم انسان بر صفحه كاغذ جارى مى شود. به همين دليل هر كسى را به خوبى مى توان از نوشته او شناخت. امروز نيز بهترين راه براى قضاوت كردن درباره كسانى كه صدها يا هزاران سال قبل از ما مى زيستند مطالعه آثار مكتوب آنهاست، چراكه شخصيتشان در آثار مكتوبشان تجلى مى كند. بر اين اساس، اين جمله نيز حاوى دو دستور است: هم مراقب نوشته هاى خود باشيم، هم روحيات ديگران را از نوشته هايشان استنباط كنيم. يكى از شعراى عرب اين دو جمله حكيمانه را در دو بيت شعر به صورت زيبايى آورده، مى گويد : تَخَيَّر إذا ما كُنْتَ فِي الاَْمْرِ مُرْسِلاً فَمَبْلَغُ آراءِ الرِّجالِ رَسُولُها وَرَوِّ وَفَكِّرْ فِي الْكِتابِ فَإِنَّما بِأَطْرافِ أَقْلامِ الرِّجالِ عُقُولُها در انتخاب فرستاده دقت كن ـ زيرا فرستاده هاى افراد نشانه آراء و افكارآنها هستند.
به هنگام نوشتن نامه بسيار دقت و فكر كن، زيرا ـ عقول انسانها از نوك قلم هاى آنها تراوش مى كند. نكته طرق شناخت انسانها بسيارى از مردم به آسانى باطن خود را ظاهر نمى كنند و انسان در تعامل با آنها گرفتار مشكل مى شود. براى شناختن اينگونه اشخاص راههاى فراوانى هست كه در قرآن مجيد و روايات اسلامى اشاراتى به آنها شده است. قرآن مجيد، هم درباره خوبان و هم درباره بدان اشاراتى دارد. درمورد نيازمندان آبرومندى كه هيچگاه نياز خود را آشكار نمى كنند مى فرمايد : «(يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ)؛ و از شدّت خويشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بى نياز مى پندارند؛ امّا آنها را از چهره هايشان مى شناسى». درباره منافقانى كه سعى دارند چهره واقعى خود را با سخنان دروغين مخفى كنند مى فرمايد: «(وَلَوْ نَشَاءُ لاََرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ)؛ و اگر ما بخواهيم، آنها را به تو نشان مى دهيم تا آنان را با قيافه هايشان بشناسى، هر چند مى توانى آنها را از طرز سخنانشان بشناسى؛ وخداوند اعمال شما را مى داند».
در كلمات قصار خوانديم: «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ؛ هيچكس چيزى را در دل پنهان نمى كند مگر اينكه در سخنانى كه از زبان او مى پرد و در چهره و قيافه اش آشكار مى گردد». در ذيل گفتار حكيمانه 295 نيز اين روايت گذشت كه امام اميرمؤمنان علیه السلام مى فرمايد: «مَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُوَلَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ؛ هرگاه وضع باطنى كسى بر شما مشتبه شود و دين او را نتوانيد بشناسيد، نگاه به همنشينانش كنيد». از كلام حكيمانه مورد بحث نيز مى توان همين معنا را استفاده كرد كه براى شناختن افراد به دو چيز در آنها دقت كنيم: نخست، رسولان و فرستادگان آنها وديگر، لحن و محتواى نامه هايشان. البته اين گفته درباره كسانى صادق است كه داراى رسول و فرستاده و نامه هاى خاصى هستند. اين سخن در تاريخ زندگى پيغمبر اكرم صلی اله علیه وآله و اميرمؤمنان علیه السلام و ساير اولياء الله به خوبى ديده مىشود. رسول خدا صلی اله علیه وآله براى پيشگيرى از توطئه مشركان مكه در حبشه، جعفر بن ابى طالب را كه مردى هوشيار و شجاع بود به نمايندگى خويش همراه گروه مهاجران فرستاد.
در داستان آيات برائت كه مبدأ تحولى در جهان اسلام شد، آن را به وسيله على بن ابى طالب علیه السلام فرستاد و اميرمؤمنان علیه السلام در داستان حَكَميّت اصرار داشت كه ابن عباس يا مالك اشتر حكميّت از جانب او و اصحابش را بپذيرند، هرچند افراد نادان و ظاهربين مخالفت كردند و ابوموسى را بر حضرت تحميل كردند ودر مقابل، معاويه عمرو عاص را فرستاد كه مردى بسيار حيله گر و دنياپرست وبى ايمان بود. درمورد اينكه نامه انسانها از عقل و درايت آنان حكايت مىكند نيز روايات زيادى از معصومان : وارد شده است؛ از جمله در حديثى از امام اميرمؤمنان علیه السلام مى خوانيم: «إذا كَتَبْتَ كِتابآ فَأَعِدْ فِيهِ النَّظَرَ قَبْلَ خَتْمِهِ فَإِنَّما تَخْتِمُ عَلى عَقْلِکَ؛ هنگامى كه نامه اى مى نويسى بار ديگر پيش از آنكه آن را مهر و امضا كنى در آن نگاه دقيق كن، زيرا عقل خود را مهر و امضا مى كنى». در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «عُقُولُ الْفُضَلاءِ في أطْرافِ أقْلامِها؛ عقول دانشمندان در نوك قلمهاى آنهاست».