سورههایی که پیامبر(ص) را پیر کرد!
هنگامى که آیاتی از سوره هود بر پیامبر(ص) نازل شد، فرمودند دامن به کمر بزنید که وقت کار و تلاش است و از آن پس، پیامبر(ص) هرگز خندان دیده نشد. همچنین از ابنعباس نقل است که پیامبر فرمود: سورههای هود و واقعه مرا پیر کرد.
عقیق:آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 109 تا 112 سوره مبارکه «هود» به دستور خدا به پیامبر(ص) و سختیهای مضامین این سوره برای حضرت رسول(ص) اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«فَلا تَکُ فی مِرْیَة مِمّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ إِلاّ کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوص * وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفی شَکّ مِنْهُ مُریب * وَ إِنَّ کُلاًّ لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمالَهُمْ إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبیرٌ * فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لاتَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ؛ پس شک و تردیدى در (باطل بودن) معبودهایى که آنها مىپرستند، به خود راه مده! آنها همان گونه این معبودها را پرستش مىکنند که پدرانشان قبلاً مىپرستیدند، و ما نصیب آنان را بىکم و کاست خواهیم داد! ما به موسى کتاب آسمانى دادیم، سپس در آن اختلاف شد، و اگر فرمان قبلى خدا (در زمینه آزمایش و اتمام حجت بر آنها) نبود، در میان آنان داورى مىشد! و آنها (هنوز) در شکاند، شکى آمیخته به بدگمانى! و پروردگارت اعمال هر یک را بىکم و کاست به آنها خواهد داد، او به آنچه عمل مىکنند آگاه است! پس همان گونه که فرمان یافتهاى، استقامت کن، و همچنین کسانى که با تو، به سوى خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام مىدهید مىبیند». (هود/ 109 تا 112)
دلداری خداوند به پیامبر(ص)/ استقامت کن و به امدادهاى الهى مطمئن باش
این آیات، در حقیقت به عنوان دلدارى و تسلى خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و بیان وظیفه و مسئولیت او نازل شده است، و در واقع یکى از نتایج مهمى که از شرح داستانهاى اقوام پیشین گرفته مىشود، همین است که پیامبر و به دنبال او مؤمنان راستین از انبوه دشمنان نهراسند، و در شکست قوم بتپرست و ستمگرى که با آن روبرو هستند، شک و تردیدى به خود راه ندهند و به امدادهاى الهى مطمئن باشند.
لذا، در نخستین آیه مىفرماید: «شک و تردیدى در مورد چیزى که اینها پرستش مىکنند به خود راه مده، که اینها هم از همان راهى مىروند که گروهى از پیشینیان رفتند، و پرستش نمىکنند مگر همان گونه که نیاکانشان از قبل پرستیدند، بنابراین، سرنوشتى بهتر از آنان نخواهند داشت» (فَلا تَکُ فی مِرْیَة مِمّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ إِلاّ کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ).
و لذا بلا فاصله مىگوید: «ما حتماً نصیب و سهم آنها را بدون کم و کاست از مجازات و عذاب خواهیم داد» و چنان چه به راه حق باز گردند، نصیب آنها از پاداش ما محفوظ است (وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوص).
با این که، جمله «مُوَفُّوهُم» خود به معنى اداى کامل حق است، ذکر کلمه «غَیْرَ مَنْقُوص» (بىکم و کاست) براى تأکید بیشتر روى این مسأله است.
در حقیقت، این آیه، این واقعیت را مجسم مىکند که آنچه از سرگذشت اقوام پیشین خواندیم، اسطوره و افسانه نبود، و نیز اختصاصى به گذشتگان نداشت، سنتى است ابدى و جاودانى، درباره تمام انسانهاى دیروز و امروز و فردا.
منتها، این مجازاتها در بسیارى از اقوام گذشته به صورت بلاهاى هولناک و عظیم صورت گرفت، اما در مورد دشمنان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شکل دیگرى پیدا کرد، و آن این که خدا به حدی قدرت و نیرو به پیامبرش داد، که توانست به وسیله گروه مؤمنان، دشمنان لجوج و بىرحم را که به هیچ صراطى مستقیم نبودند، در هم بشکند.
باز، براى تسلى خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله) اضافه مىکند: «اگر قوم تو درباره کتاب آسمانیت یعنى قرآن، اختلاف و بهانه جویى مىکنند، ناراحت نباش، زیرا ما به موسى کتاب آسمانى (تورات) را دادیم و در آن اختلاف کردند، بعضى پذیرفتند و بعضى منکر شدند» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ).
و اگر مىبینى در مجازات دشمنان تعجیل نمىکنیم، به خاطر این است که: مصالحى از نظر تعلیم، تربیت و هدایت این قوم، چنین ایجاب مىکند، «و اگر این مصالح نبود، و برنامهاى که پروردگار تو، از قبل در این زمینه مقرر فرموده ایجاب تأخیر نمىکرد، در میان آنها داورى لازم مىشد، و مجازات دامانشان را مىگرفت» (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ).
«هر چند آنها این حقیقت را هنوز باور نکرده، و همچنان نسبت به آن در شک و تردیدند، شکى آمیخته با سوء ظن و بدبینى» (وَ إِنَّهُمْ لَفی شَکّ مِنْهُ مُریب).
«مُرِیب» از ماده «ریب»، به معنى شکى است که آمیخته با بدبینى و سوء ظن و قرائن خلاف باشد.
بنابراین، مفهوم این کلمه این مىشود که بت پرستان نه تنها در مسأله حقانیت قرآن، و یا نزول عذاب بر تبهکاران تردید داشتند، بلکه مدعى بودند ما قرائن خلافى نیز در دست داریم.
«راغب» در کتاب «مفردات»، «ریب» را به شکى معنى مىکند که بعداً پرده از روى آن برداشته شود، و به یقین گراید. بنابراین، مفهوم آیه چنین مىشود: به زودى پرده از روى حقانیت دعوت تو و همچنین مجازات تبهکاران برداشته مىشود، و حقیقت امر ظاهر مىگردد.
براى تأکید بیشتر، اضافه مىکند: «پروردگار تو اعمال هر یک از این دو گروه (مؤمنان و کافران) را بىکم و کاست به آنها تحویل خواهد داد» (وَ إِنَّ کُلاًّ لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمالَهُمْ).
و این کار، هیچ گونه مشکل و مشقتى براى خداوند ندارد، «زیرا او به همه چیز آگاه است، و از هر کارى که انجام مىدهند با خبر مىباشد» (إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبیرٌ).
جالب این که، مىگوید: اعمالشان را به آنها مىدهیم، و این اشاره دیگرى بر مسأله تجسم اعمال است، و این که پاداش و کیفر در حقیقت اعمال خود انسان است که تغییر شکل مىیابد، و به او مىرسد.
پس از ذکر سرگذشت پیامبران و اقوام پیشین، و رمز موفقیت و پیروزى آنها، و پس از دلدارى و تقویت اراده پیامبر از این طریق، در آیه بعد، مهمترین دستور را به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مىدهد مىگوید: «استقامت کن همان گونه که به تو دستور داده شده است» (فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ).
استقامت، در راه تبلیغ و ارشاد، استقامت در طریق مبارزه و پیکار، استقامت در انجام وظایف الهى و پیاده کردن تعلیمات قرآن بدون هیچ گونه انحراف. اما این استقامت، نه به خاطر خوشایند این و آن، نه از روى تظاهر و ریا، نه براى کسب عنوان قهرمانى، نه براى به دست آوردن مقام، ثروت و کسب موفقیت و قدرت، بلکه، تنها به خاطر فرمان خدا و آن گونه که به تو دستور داده شده است باید باشد.
اما، این دستور تنها مربوط به تو نیست، هم تو باید استقامت کنى و بدون هیچ کژى و اعوجاجى حرکت نمایى «و هم تمام کسانى که از شرک به سوى ایمان باز گشتهاند، و قبول دعوت اللّه را نمودهاند» (وَ مَنْ تابَ مَعَکَ).
«استقامتى خالى از افراط و تفریط، صاف و مستقیم، بدون هیچ زیاده و نقصان، استقامتى که در آن طغیان وجود نداشته باشد» (وَ لاتَطْغَوْا).
«چرا که، خداوند از اعمال شما آگاه است»، و هیچ حرکت و سکون و سخن و برنامهاى بر او مخفى نمىماند (إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ).
آیهاى پر محتوا و طاقت فرسا/ سورههایی که پیامبر(ص) را پیر کرد
در حدیث معروفى از «ابن عباس» چنین مىخوانیم: ما نُزِّلَ عَلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) آیَةٌ کانَتْ أَشَدَّ عَلَیْهِ وَ لا أَشَقَّ مِنْ هذِهِ الآیَةِ، وَ لِذلِکَ قالَ لاِ َصْحابِهِ حِیْنَ قالُوا لَهُ أَسْرَعَ إِلَیْکَ الشَّیْبُ یا رَسُولَ اللّهِ! شَیَّبْتَنِى هُودُ وَ الْواقِعَةُ:
«هیچ آیهاى شدیدتر و مشکلتر از این آیه بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل نشد، و لذا هنگامى که اصحاب از آن حضرت پرسیدند: چرا به این زودى موهاى شما سفید شده و آثار پیرى نمایان، گشته؟ فرمود: سورههای هود و واقعه مرا پیر کرد»!
و در روایت دیگرى مىخوانیم: هنگامى که آیه فوق نازل شد، پیامبر فرمود: شَمِّرُوا، شَمِّرُوا، فَما رُئِىَ ضاحِکاً: «دامنها را به کمر بزنید، دامن به کمر بزنید (که وقت کار و تلاش است) و از آن پس، پیامبر هرگز خندان دیده نشد»!
دلیل آن هم روشن است، زیرا چهار دستور مهم در این آیه وجود دارد، که هر کدام بار سنگینى بر دوش انسان مى گذارد:
1 ـ از همه مهمتر: فرمان به «استقامت» است، «استقامت»، از ماده «قیام» گرفته شده، از این نظر که انسان در حال قیام بر کار و تلاش خود تسلط بیشترى دارد، و استقامت که به معنى طلب قیام است، یعنى در خود آن چنان حالتى ایجاد کن که سستى در تو راه نیابد، و صاف و مستقیم به سمت هدف رهسپار شوى، چه فرمان سخت و سنگینى؟
همیشه، به دست آوردن پیروزىها کار نسبتاً آسانى است، اما نگه داشتن آن بسیار مشکل، آن هم در جامعهاى آن چنان عقب افتاده و دور از عقل و دانش، در برابر مردمى لجوج و سرسخت، در میان دشمنانى انبوه و مصمم، و در طریق ساختن جامعه اى سالم، سربلند، با ایمان و پیشتاز، استقامت و حرکت بدون انحراف در این راه کار ساده اى نبوده است.
2 ـ دستور دیگر این که: این استقامت و حرکت مستقیم بدون انحراف، باید تنها انگیزه الهى داشته باشد و هر گونه وسوسه شیطانى از آن دور بماند، یعنى به دست آوردن بزرگترین قدرتهاى سیاسى و اجتماعى، آن هم براى خدا!.
3 ـ دستور سوم: مسأله رهبرى کسانى است که به راه حق برگشتهاند، و آنها را هم به استقامت واداشتن.
4 ـ چهارم: مبارزه را در مسیر حق و عدالت رهبرى نمودن، و جلوگیرى از هر گونه تجاوز و طغیان، زیرا بسیار شده است افرادى در راه رسیدن به هدف، نهایت استقامت را به خرج مى هند، اما رعایت عدالت براى آنها ممکن نیست و غالباً گرفتار طغیان و تجاوز از حدّ مىشوند.
آرى، مجموع این جهات، دست به دست هم داد، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) را آن چنان در زیر بار مسئولیت فرو برد، که حتى مجال لبخند زدن را از او گرفت و او را پیر کرد!
به هر حال، این تنها دستورى براى دیروز نبود، بلکه براى امروز و فردا و فرداهاى دیگر نیز هست.
امروز هم، مسئولیت مهم ما مسلمانان و مخصوصاً رهبران اسلامى در این چهار کلمه خلاصه مىشود: استقامت، اخلاص، رهبرى مؤمنان، و عدم طغیان و تجاوز، و بدون به کار بستن این اصول، پیروزى بر دشمنانى که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کرده اند، و از تمام وسائل فرهنگى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و نظامى بر ضد ما بهره گیرى مى کنند، امکان پذیر نمىباشد.
منبع:فارس