۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۰۱
سخنان امام علی (ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بالغ بر هزار سال از عمر این کتاب شریف میگذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاشهایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.
امام علی(عليه السلام) فرمودند:مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَمَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ.
آن كس كه از سستى اطاعت كند حقوق افراد را ضايع مى سازد و كسى كه از سخن چين پيروى كند دوستان خود را از دست خواهد داد.
امام علی(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه خود به دو خصلت بد و آثار منفى آنها اشاره كرده مى فرمايد: «آن كس كه از سستى اطاعت كند حقوق افراد را ضايع مى سازد و كسى كه از سخن چين پيروى كند دوستان خود را از دست خواهد داد»; (مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَمَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ). توانى از ماده «ونى» (بر وزن رمى) به معناى سستى كردن است. منظور امام(عليه السلام) از اطاعت «توانى» آن است كه انسان در كارهاى خود تنبلى كند و امورى را كه لازم است به موقع انجام گيرد انجام ندهد و تدبير و مديريت صحيح در كارهاى خود نداشته باشد. روشن است كه سستى در انجام كارها در موقع مناسب سبب تراكم آنها مى گردد و تراكم آنها سبب ضايع شدن بخشى از آن مى شود. به يقين چنين كسى هم حق خالق را ضايع مى كند و هم حق مخلوق را كه ساده ترين نمونه آن كاهل بودن در نماز است; كسى كه نماز را به تأخير مى اندازد بسيار مى شود كه آن را ضايع مى كند. در مورد حقوق مخلوق نيز همين گونه است; مثلاً شخصى كارمند يا اجير كسى شده كه امورى را براى او انجام دهد. اگر تنبلى بر وجود او مستولى شود، به وقت سر كار نيايد، تا آخر وقت كار نكند و در اثناى وقت سستى به خرج دهد، حق كسانى را كه او را استخدام كرده اند ضايع خواهد كرد. حتى افراد سست و تنبل، حق حيواناتى را كه در اختيار او هستند و از آنها بهره بردارى مى كند ضايع مى سازد; به موقع به آنها استراحت نمى دهد، غذا و آب نمى رساند، مراقبت هاى لازم را انجام نمى دهد و در نتيجه حق آنها ضايع مى شود.
منظور از «واشى» افراد سخن چين است كه براى بر هم زدن رابطه دوستان، خواه به منظور حسادت باشد يا به دليل ديگر، نقطه ضعف هايى را از اين دوست به آن دوست منتقل مى كنند و بالعكس و در نتيجه آن دو را به يكدگر بدبين و از هم جدا مى سازند. ممكن است هر دو دوست نقطه ضعف هايى داشته باشند و آنچه سخن چين مى گويد مطابق واقع باشد و يا اين كه دوستى درباره دوستش لغزشى پيدا كند و سخن نامناسبى در غياب او بگويد; ولى نقل كردن اين عيوب يا لغزش ها براى دوست ديگر كه سبب سردى آنها مى شود حرام و گناه است و اگر دروغ و تهمت باشد گناه مضاعفى خواهد بود. قرآن مجيد نيز پيامبر(صلى الله عليه وآله) را از گوش دادن به گفتار سخن چينان و عيب جويان نهى كرده خطاب به رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «(وَلاَ تُطِعْ كُلَّ حَلاَّف مَّهِين * هَمَّاز مَّشَّاء بِنَمِيم); و از كسى كه سوگند ياد مى كند و پست است اطاعت مكن. كسى كه عيب جو و سخن چين است». رابطه اين دو جمله (مَنْ أطاعَ التَّواني … وَمَنْ أطاعَ الْواشي…) از اين نظر است كه هر دو مربوط به رعايت حقوق است و انجام هر دو سبب تضييع حقوق مى گردد.
اين دو موضوع در روايات ديگر معصومان(عليهم السلام) نيز بازتاب گسترده اى دارد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در يكى از دعاهايش از چند چيز به خدا پناه مى برد: از غم و اندوه و ناتوانى و تنبلى، عرضه مى دارد: «اللّهُمَّ إنّي أعُوذُ بِكَ مِنَ الْهَمِّ وَالْحُزْنِ وَالْعَجْزِ وَالْكَسَلِ». در حديثى از امام اميرمؤمنان كه در غررالحكم آمده مى خوانيم: «مَنْ أطاعَ التَّواني أحاطَتْ بِهِ النَّدامَةُ; كسى كه از سستى پيروى كند پشيمانى از هر سو او را احاطه خواهد كرد». در حديثى از امام باقر(عليه السلام) آمده است: «إيّاكَ وَالتَّواني فيما لا عُذْرَ لَكَ فيهِ فَإلَيْهِ يَلْجَأُ النّادِمُونَ; از سستى كردن در آنجا كه عذرى ندارى بپرهيز كه پناه گاه پشيمان ها است». در حديث ديگرى كه در كتاب كافى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده مى خوانيم: «إِنَّ الاَْشْيَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْكَسَلُ وَالْعَجْزُ فَنُتِجَا بَيْنَهُمَا الْفَقْرَ; هنگامى كه اشياء با يكدگر ازدواج كردند تنبلى و ناتوانى نيز به هم پيوستند و فرزند آنها فقر بود». شاعر عرب نيز اين مضمون لطيف را در شعر زيباى خود منعكس كرده است مى گويد: إنَّ التَّواني أَنْكَحَ الْعَجْزَ بِنْتَهُ *** وَساقَ إلَيْها حينَ زَوَّجَها مَهْراً فِراشاً وَطيئاً ثُمَّ قالَ لَها: إتّكي *** قُصاراهُما لابُدَّ اَنْ يَلِدَا الْفَقْرا سستى و تنبلى دخترش را به ازدواج «عجز» در آورد و هنگامى كه اقدام به ازدواج او كرد، مهرى براى او فرستاد. (آن مهر عبارت از) بسترى آماده بود و به دخترش گفت: بر آن تكيه كن و نتيجه كار آن دو اين مى شود كه فرزندى به نام فقر به بار آورند. در مورد سخن چينى نيز روايات فراوانى وارد شده و نسبت به آن هشدار شديدى در اين روايات ديده مى شود. در حديثى كه در غررالحكم از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده مى فرمايد: «إيّاكَ وَالنَّمِيمَةِ فَإنَّها تَزْرَعُ الضَّغينَةَ وَتُبْعِدُ عَنِ اللهِ وَالنّاسِ; از سخن چينى بپرهيز كه بذر عداوت مى افشاند و انسان را از خدا و مردم دور مى سازد». در حديث ديگرى كه از امام صادق(عليه السلام) در پاسخ نامه «نجاشى» والى اهواز نوشته و «شهيد ثانى» در كتاب الغيبة آن را مسنداً نقل كرده، آمده است: «إِيَّاكَ وَالسُّعَاةَ وَأَهْلَ النَّمَائِمِ فَلاَ يَلْتَزِقَنَّ بِكَ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَلاَ يَرَاكَ اللَّهُ يَوْماً وَلاَ لَيْلَةً وَأَنْتَ تَقْبَلُ مِنْهُمْ صَرْفاً وَلاَ عَدْلاً فَيَسْخَطَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَيَهْتِكَ سِتْرَكَ; از سخن چينان و اهل نميمه بپرهيز.
نبايد احدى از آنها به دستگاه تو راه يابند و مبادا خداوند تو را روز يا شبى ببيند كه از آنها سخنى مى پذيرى كه سبب مى شود بر تو خشمگين شود و پرده تو را بدرد». اين سخن را با حديث پر از تأكيدى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پايان مى دهيم كه فرمود: «أَ لاَ أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الاَْحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ; آيا بدترين افراد شما را به شما معرفى نكنم؟ عرض كردند: آرى اى رسول خدا. فرمود: آنهايى كه پيوسته سخن چينى مى كنند و در ميان دوستان جدايى مى افكنند و براى بى گناهان عيب مى تراشند». بسيار مى شود كه دوستان پى به خيانت سخن چين مى برند و با هم صلح و آشتى مى كنند و در اين ميان سخن چين بدبخت شرمسار مى شود و به گفته سعدى: كنند اين و آن خوش دگر باره دل *** وى اندر ميان شوربخت و خجل