۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۵ : ۱۷
پاسخ:
این نگاه، پنداری ناروا است که با تأثیرپذیری از آموزه نجات در مسیحیت تحریف شده، مطرح شده است. نگرش كليسايى به حادثه عاشورا، مخالف قانون مسئولیت همه مکلفان در برابر اعمال خود (کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته) و برعکس قانون عدم مجازات هیچ شخصی به جای دیگری (لاتزر وازرة وزر اخری) و بر خلاف معنای صحیح قانون شفاعت در اسلام است. آری نابرده رنج، گنج میسّر نمی شود و بهشت را به بها دهند نه به بهانه. هیچ تردیدی در صحت و اصالت شفاعت نیست، ولی این قانون را خدای حکیم قرار داده است پس شرایطی دارد و همواره قرین حکمت است.
پاسخ استاد شهید مطهری:
ایشان تحریفات عاشورا را به دو قسم لفظی و معنوی تقسیم کرده و در قسم تحريفات معنوى، چنین نوشته است:
اولين تحريف اين بود كه اين حادثه را يك حادثه استثنائى و ناشى از يك دستور محرمانه و خصوصى دانستند. امام حسين فداى گناهان امت شد! او كشته شد تا گناهان امت بخشيده شود! بدون شك اين يك فكر مسيحى است كه در ميان ما نيز رايج شده است. اين فكر است كه امام حسين را به كلى مسخ مىكند و او را به صورت سنگر گنهكاران درمىآورد، قيام او را كفاره عمل بد ديگران قرار مىدهد: امام حسين كشته شد كه گنهكاران از عذاب الهى بيمه شوند! جوابگوى معصيت معصيتكاران باشد. به شخصى گفتند تو چرا نماز نمىخوانى؟! روزه نمىگيرى؟!، مشروب مىخورى؟! گفت من؟! شب جمعه در هيئت، سينه سه ضربه مرا نديدى؟! ... چيزى كه هست فرق ما با مسيحيان اين است كه مىگوييم يك بهانهاى لازم است، به قدر بال مگسى اشك بريزد و همان كافى است كه جواب دروغگوييها، خيانتها، شرابخواريها، رباخواريها، ظلمها و آدمكشيها بشود! مكتب امام حسين به جاى اينكه مكتب احياء احكام دين باشد، مكتب اشْهَدُ انَّكَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلاةَ و آتَيْتَ الزَّكاةَ وَ امَرْتَ بِالْمَعْروفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ باشد، و همانطور كه خودش فرمود: اريدُ انْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ، مكتب ابن زيادسازى و يزيدسازى شد!
در اين زمينه است كه افسانه ها ساخته شده از قبيل داستان مردى كه سرِ راه را مىگ رفت و آدمها را مى كشت و لخت مى كرد، اطلاع پيدا كرد كه قافله اى از زوّار حسينى امشب از فلان نقطه عبور مى كنند، در گردنه اى كمين كرد و در حالى كه انتظار مى كشيد خوابش برد و قافله آمد و گذشت و او متوجه نشد. قافله كه مى گذشت، گرد و غبار بلند شده بود و روى لباسها و بدن او نشست. در همين حال خواب ديد كه قيامت به پا شده و او را هم كشانكشان به طرف جهنم مى برند به جرم خونهاى ناحقّى كه ريخته و مالهايى كه دزديده و امنيتى كه سلب كرده است (زيرا از نظر اسلام اينها محارب خوانده م ىشوند: إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ... أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ ... ولى همينكه به نزديك جهنم رسيد، جهنم از قبول او امتناع كرد و امر شد او را برگردانيد زيرا اين كسى است كه در وقتى كه در خواب بوده، غبار زوّار حسينى بر روى او نشسته است! ... پس وقتى كه غبار زوّار حسين بر روى يك دزد جانى بنشيند او را نجات دهد، خود زوّار چه مقام و درجه اى دارند! و حتماً بالاتر از ابراهيم خليل خواهند بود! ... (مجموعه آثار استاد شهید مطهری (حماسه حسینی (1 و 2))، ج 17، ص 586- 588.)
پاسخ آیت الله مکارم شیرازی:
ایشان یکی از نظریه ها در تحلیل فلسفه عزاداری برای امام حسین (ع) را تحت عنوان "تشكر از امام حسين عليه السلام" به این صورت توضیح داده است:
در اين تحليل امام حسين عليه السلام خود را فدا كرد تا گناهان امت بخشوده شود و امام كفاره گناهان امت باشد. نظير اعتقاد باطلى كه مسيحيان نسبت به حضرت مسيح عليه السلام دارند و مىگويند مسيح عليه السلام با تن دادن به صليب باعث پاك شدن گناهان پيروان خود شد و آنان را رستگار كرد.
معتقدان اين تحليل با تمسك به تعابيرى چون «يا باب نجاة الأمة» چنين برداشت كردند كه امام حسين عليه السلام نيز با استقبال از شهادت موجب بخشوده شدن گناهان فاسقان و فاجران امت و در نتيجه سبب نجات آنان شده است. در عوض امت با برپايى مجالس عزا از امام تشكر و سپاسگزارى كرده و مستحق رستگارى مىشود.
اين تحليل نيز با هيچ يك از اصول و مبانى مسلم دينى سازگار نيست و موجب شده است عدهاى گمان كنند كه امام حسين عليه السلام با شهادت خود و فرزندانش، گناهكاران را در برابر عذاب الهى بيمه كرده است. به تعبير ديگر: امام عليه السلام و يارانش كشته شدند تا ديگران در انجام هر گناه و جنايتى آزاد باشند و در واقع تكليف الهى از آنان ساقط گردد.
همين پندار سبب شده است كه عدهاى گمان كنند هر كس بر امام حسين عليه السلام گريه كند، هر قدر در فساد و تباهى غوطهور باشد و حتى نسبت به ضروريات دين پايبند نباشد، مورد عفو و بخشش قرار گرفته و اهل نجات خواهد بود.
نفوذ اين پندار غلط تا جايى بوده است كه حتى سلاطين جبار و ستمگرى كه حكومتشان بر پايه هاى ظلم و بى عدالتى استوار بود و دستشان به خون بى گناهان آلوده بوده، در ايام عزادارى آن حضرت مجالس عزا به پا كنند و يا خود پابرهنه در دستجات عزادارى به سر و سينه بزنند، و آن را مايه نجات خود بدانند! هيچ كس نمىتواند شفاعت را انكار كند، ولى شفاعت حساب و كتاب و شرايطى دارد. (عاشورا ريشه ها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، ص 69- 70.)
پاسخ آیت الله محمدتقی مصباح یزدی:
ایشان در کتاب "جانها فدای دین"، تحت عنوان "نگاه كليسايى به حادثه عاشورا" به توضیح این نظر پرداخته و آنگاه تحت عنوان " نقد ديدگاه كليسايى در مورد عاشورا " آن را مورد نقادی و سنجش قرار داده است. (جانها فدای دین، ص 63- 71.) پاسخ ارزنده و مفصل ایشان با اندکی تلخیص شامل چند نکته است:
نکته اول:
يكى از ديدگاههايى كه در مورد حادثه عاشورا از سوى برخى افراد مطرح شده اين است كه اين مسأله خواست خداى متعال بوده و از ازل اينگونه مقرر گرديده بود كه امام حسين (عليه السلام) در كربلا به شهادت برسد و آن مصيبتها را متحمل شود تا در ازاى آن، دوستان اهلبيت و امام حسين (عليهم السلام) مورد شفاعت و آمرزش قرار گيرند! ...
نکته دوم:
بر اساس این دیدگاه، ديگر معنا ندارد در مورد حادثه كربلا بخواهيم چون و چرا كنيم و به بحث و تحليل بپردازيم كه چرا امام حسين(عليه السلام) به كربلا رفت و چرا جانش را فدا كرد و چگونه اين حركت موجب حفظ و بقاى اسلام گرديد و.... آنچه در اين باره مىتوانيم بگوييم فقط همين است كه اين امر اراده حق تعالى بود و خداى متعال چنين مىخواست: اِنَّ اللهَ قَدْ شاءَ اَنْ يَراكَ قَتيلا... و اَنْ يَراهُنَّ سَبايا. همانا خداوند مىخواهد تو را كشته... و اهلبيتت را اسير ببيند.
نکته سوم:
شبيه اين تصور در آموزههاى دين مسيحيت نيز وجود دارد و شايد اصل اين نظريه در مورد كربلا و امام حسين(عليه السلام) نيز از آنجا اقتباس شده باشد. مسيحيان معتقدند انسان ذاتاً گناهكار آفريده شده و داراى گناه ذاتى است. خداى متعال براى آن كه اين گناه جبران شود و انسان لياقت بهشت و برخوردارى از نعمتهاى الهى در آخرت را پيدا كند، فديهاى براى آن قرار داد. فديه گناه ذاتى انسان اين بود كه خداوند العياذ باللهـ فرزندش حضرت عيسى(عليه السلام) را مبعوث كرد تا در اين عالم او را به دار بزنند و به صليب بكشند. از اين رو طبق عقيده مسيحيان، فلسفه به صليب كشيده شدن حضرت عيسى على نبينا و آله و عليه السلامـ اين بود كه در پرتو آن، انسان كه موجودى ذاتاً گناهكار است مورد بخشش قرار گيرد. ... اين مسأله يكى از اركان اساسى مسيحيت موجود است و مسيحيان سخت بر اين عقيده پافشارى مىكنند، تا بدان حد كه آن را جزو شرايط اصلى ايمان قرار دادهاند؛ يعنى اگر كسى اين عقيده را كه اصطلاحاً «آموزه نجات» ناميده مىشود قبول نداشته باشد اصلا مؤمن و مسيحى نيست و كافر محسوب مىشود.
نکته چهارم:
روشن است كه اين عقيده، امرى است نامعقول كه براى آن هيچ توجيه و تبيين عقلانى نمىتوان ارائه داد. به همين جهت خود مسيحيان نيز مىگويند اين مطالب فوق عقل است و فقط بايد به آنها ايمان آورد. به راستى چگونه تصور مىشود كه العياذ باللهـ خداى متعال به صورت روحى دربيايد و در حضرت مريم (عليها السلام) حلول كند و بعد هم در قالب ماده به شكل حضرت عيسى (عليه السلام) متجسّد گردد و از حضرت مريم (عليها السلام) متولد شود؟! صرفنظر از اين كه بر اساس بيان قرآن، اصل داستان به صليب كشيده شدن حضرت عيسى(عليه السلام) واقعيت ندارد و مردم كسى را كه تصور مىكردند حضرت عيسى(عليه السلام) است به دار آويختند، در حالى كه او فقط شبيه حضرت عيسى(عليه السلام) بود و خداى متعال آن حضرت را از شر دشمنان ايمن ساخت و به آسمان برد. ...
نکته پنجم:
اين ديدگاه کلیسایی، باطل و چنين اعتقادى مردود و غير قابل پذيرش است. گرچه همانگونه كه قرآن كريم مىفرمايد، خداى متعال نيازى ندارد كه در قبال كارش به كسى توضيحى بدهد و اين ديگران هستند كه بايد در مقابل خداوند پاسخگوى كارها و اعمال خود باشند (لا يُسْئَلُ عَمّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْئَلُونَ.) اما بايد توجه داشته باشيم كه خداى متعال «حكيم» است و كارى را بىحكمت انجام نمىدهد: وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. اين كه عدهاى مرتكب گناه شوند و بعد ما به شخصى ديگر بگوييم تو جانت را فدا كن تا گناه آنان آمرزيده شود چه ربطى به هم دارند؟! آيا اين امر مىتواند با «حكمت» و «عدالت» خداوند سازگار باشد؟ همچنان كه اشاره كرديم، اين سخن ظاهراً عقيدهاى وارداتى است كه از اديان ديگر گرفته شده است.
نکته ششم:
در حركت امام حسين (عليه السلام) صحبت از وظيفه شخصى و اختصاصى نيست. آنچه كه حضرت انجام داد بر اساس تكليف و وظيفه شرعى بود كه در هر زمان و مكان ديگرى هم كه موضوع آن محقق شود اين تكليف نيز وجود خواهد داشت. ... البته ممكن است شرايطى پيش بيايد كه حكمى در يك زمان، بيش از يك مصداق پيدا نكند، اما اين منافات با كليت و عموميتِ حكم ندارد. حكم، كلى و عمومى و براى همه است و اگر به فرض در همان زمان مصداق ديگرى نيز يافت مىشد حكمش همين بود، اما فعلا يك مصداق بيشتر پيدا نكرده است. همچنين اگر در زمانهاى ديگر موضوع آن حكم محقق شود، باز هم آن حكم جارى خواهد بود. براى مثال، اگر شرايطى كه براى امام حسين (عليه السلام) پيش آمد براى امام رضا (عليه السلام) يا امام عسكرى (عليه السلام) نيز پيش مىآمد آنها نيز وظيفه داشتند همان كارى را بكنند كه سيدالشهدا (عليه السلام) انجام داد. اگر مىبينيم ساير ائمه (عليهم السلام) چنين اقدامى نكردهاند، از آن جهت است كه شرايط آنها متفاوت بوده و موضوع حكم براى آنها محقق نشده است. در فقه، اصطلاحاً گفته مىشود «حكم تابع موضوع و قيود موضوع است»؛ يعنى ابتدا بايد موضوع يك حكم با تمام قيود و شرايطى كه دارد محقق شود تا آن حكم فعليت پيدا كند و بدون تحقق موضوع و قيود آن، حكمى در كار نخواهد بود.
نکته هفتم:
در هر صورت، اين پندارى خام و انديشهاى باطل است كه تصور
كنيم مبناى حادثه عاشورا اين بوده كه خداى متعال از ازل چنين تقدير كرده كه
امام حسين (عليه السلام) كشته شود تا فديه گناهان ديگران و سبب نجات آنها و
دخولشان به بهشت باشد! اين تصور از القائات شيطانى است و شيطان همانگونه
كه با القاى چنين انديشهاى مسيحيان را به گمراهى كشانده، سعى دارد از طريق
آن، مسلمانانى را نيز از رسيدن به حقيقت بازدارد. همچنان كه به تفصيل
بيان كرديم، مبناى اساسى قيام امام حسين (عليه السلام) و شهادت آن حضرت،
حفظ دين بود. سيدالشهدا (عليه السلام) جان خود را فدا كرد تا ديگران هدايت
شوند و اسلام حفظ شود و باقى بماند. ساير ائمه معصومين (عليهم السلام) نيز
جانشان را در اين راه نثار كردند؛ همانگونه كه خود فرمودهاند: ما مِنّا
اِلاّ مَسْمُومٌ اَوْ مَقْتُولٌ؛ هيچ يك از ما نيست مگر آن كه مسموم گرديده
يا كشته شده است. بنابراين همه اين تلاشها و جانبازىها و تحمل مصائب و
مشكلات، در راه دين و براى حفظ اسلام و ارزشهاى اسلامى در جامعه بوده است.
منبع:حوزه