۱۰ آبان ۱۴۰۳ ۲۸ ربیع الثانی ۱۴۴۶ - ۳۶ : ۱۰
یادداشت/ حجتالاسلام میرلوحی
از دمشق حرکت کردیم و به حلب رسیدیم، دائماً آنجا این زمزمه را میشنیدیم که حلب محل فتنهها و آشوبهاست، بعد به رقه رسیدیم. آنجا مدفن برخی اصحاب از جمله عمار یاسر را دیدیم و آیتالله از آنچه از ایشان میدانست برایمان میگفت.
عقیق: امروز در برخی منابع سالروز حرکت کاروان اسرای کربلا به سوی شام ذکر شده است، به همین مناسبت حجتالاسلام والمسلمین سیدحسین میرلوحی نوه آیتالله محمدرضا مهدویکنی رئیس فقید مجلس خبرگان رهبری به یاد سفری که با ایشان در یکی از منزلگاههای حرکت کاروان اسیران داشته، یادداشتی را به رشته تحریر درآورده است که در ادامه میآید:
بیش از آنکه هدفها داستان و قصه داشته باشند این مسیرها هستند که سازنده داستانهای شیرین و تلخند.
مسیر زندگی انسانهای بزرگ غالباً سازنده طریق دیگر ابناء بشر است.
یکی از آن راههای دلکش و البته غمبار که سرتاسر روضه و اشک و آه است، مسیر کاروان اسرای کربلا تا شام است.
این مسیر خط سرخ شهادت را از عراق تا شام و پس از آن در تمامی اقطار عالم زنده کرد.
مسیر غیرت و بیغیرتی، مسیر رشادت و سخافت، مسیر روشنایی و ظلمت و در یک کلام مسیر تضادها و تناقضها...
قسمتهایی از این مسیر را بیش از یک دهه قبل در معیت مرحوم پدربزرگم آیت حق، حاج محمدرضا مهدویکنی پیمودم.
از دمشق حرکت کردیم و به حلب رسیدیم، دائماً آنجا این زمزمه را میشنیدیم که حلب محل فتنهها و آشوبهاست، بعد به رقه که اکنون پایتخت شرورترین بندگان خدا یعنی صهیونیستهاست رسیدیم. آنجا مدفن برخی اصحاب از جمله عمار یاسر، اویس قرن و ابی بن کعب را دیدیم و آیتالله از آنچه از ایشان میدانست برایمان میگفت.
مشهد النقطه یکی از نقاط دلهرهآور بود. محل دیر راهب بود که قطرهای از خون ثارالله آنجا بر زمین افتاده بود و ضریح و بقعهای بر آن نهاده بودند.
با مجاهد پارسا به مزار دیگری رسیدیم که این بار بوی مدینه و فاطمیه میداد، مشهد السقط محل سقط محسن پسر امام حسین بود که به خاطر آوردم که پلههای بلند و طولانی آن در خور یارای زانوان پیر انقلاب نبود و ایشان نتوانستند هم مسیر شوند.
اما روشنترین مکانی که در خاطر دارم مسجد اموی بود، جایی که سر مطهر سیدالشهدا(ع) در تشت قرار گرفته بود و یزید ملعون و حرمسرایش در بالای مجلس در ایوانی نشسته بودند و آل الله را مینگریستم.
مهدویکنی عاشق خانه خدا بود، ولی نمیدانم این مکان در دل او چه روضههایی را زنده میکرد.
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله...
منبع:فارس
بیش از آنکه هدفها داستان و قصه داشته باشند این مسیرها هستند که سازنده داستانهای شیرین و تلخند.
مسیر زندگی انسانهای بزرگ غالباً سازنده طریق دیگر ابناء بشر است.
یکی از آن راههای دلکش و البته غمبار که سرتاسر روضه و اشک و آه است، مسیر کاروان اسرای کربلا تا شام است.
این مسیر خط سرخ شهادت را از عراق تا شام و پس از آن در تمامی اقطار عالم زنده کرد.
مسیر غیرت و بیغیرتی، مسیر رشادت و سخافت، مسیر روشنایی و ظلمت و در یک کلام مسیر تضادها و تناقضها...
قسمتهایی از این مسیر را بیش از یک دهه قبل در معیت مرحوم پدربزرگم آیت حق، حاج محمدرضا مهدویکنی پیمودم.
از دمشق حرکت کردیم و به حلب رسیدیم، دائماً آنجا این زمزمه را میشنیدیم که حلب محل فتنهها و آشوبهاست، بعد به رقه که اکنون پایتخت شرورترین بندگان خدا یعنی صهیونیستهاست رسیدیم. آنجا مدفن برخی اصحاب از جمله عمار یاسر، اویس قرن و ابی بن کعب را دیدیم و آیتالله از آنچه از ایشان میدانست برایمان میگفت.
مشهد النقطه یکی از نقاط دلهرهآور بود. محل دیر راهب بود که قطرهای از خون ثارالله آنجا بر زمین افتاده بود و ضریح و بقعهای بر آن نهاده بودند.
با مجاهد پارسا به مزار دیگری رسیدیم که این بار بوی مدینه و فاطمیه میداد، مشهد السقط محل سقط محسن پسر امام حسین بود که به خاطر آوردم که پلههای بلند و طولانی آن در خور یارای زانوان پیر انقلاب نبود و ایشان نتوانستند هم مسیر شوند.
اما روشنترین مکانی که در خاطر دارم مسجد اموی بود، جایی که سر مطهر سیدالشهدا(ع) در تشت قرار گرفته بود و یزید ملعون و حرمسرایش در بالای مجلس در ایوانی نشسته بودند و آل الله را مینگریستم.
مهدویکنی عاشق خانه خدا بود، ولی نمیدانم این مکان در دل او چه روضههایی را زنده میکرد.
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله...
منبع:فارس