حجتالاسلام میرباقری:
اهل بیت، امانتداران اسرار حروف و معارف کلمات قرآن
این کتاب الهی، یک طرح جامعی است که یک بخش آن اداره جوامع بشری است. وجود مقدس نبی اکرم با این طرح، عالم را به سمت خدا پیش میبرند و عالم را اداره میکنند. ما هم به بخشی از این طرح میتوانیم راه پیدا بکنیم.
عقیق:آنچه پیش رو دارید اولین جلسه سخنرانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که در دهه اول محرم الحرام سال 96 در هیأت ثارالله قم (مدرسه فیضیه) برگزار شده است.
وی در این بحث بیان می کنند وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم یک طرح جامعی را برای اداره عالم دارند که بخش عمده ای از آن مربوط به اداره جوامع انسانی است. معارف قرآن کریم سه بخش دارد: یک بخش قابل فهم برای عالم و جاهل هست یک بخش را فقط آنها که طهارت نفس پیدا کردند می فهمند و بخشی هم اسرار الهی بین خدا و معصوم است. وظیفه ما نسبت به طرح جامع نبی اکرم این است که ذیا این طرح برای تمام قوای وجودی خود و نیز برای جامعه مومنین برنامه ریزی کرده و حرکت کنیم.
در ادامه متن کامل این سخنرانی را میخوانید:
امانتداران اسرار حروف و معارف کلمات قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و اصلی و اسلم علی خاتم انبیائه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین. «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقین»( توبه/119) وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم یک طرح جامعی را برای اداره عالم دارند که بخش عمده ای از آن مربوط به اداره جوامع انسانی است. ایشان برای اداره و سرپرستی و به مقصد رساندنِ ما یک طرح بزرگ و جامعی را دارند که بخش عمده آن مربوط به خود حضرت و اوصیاء معصوم شان است؛ یعنی آنها موظف به انجام این طرح هستند و ما اصلاً مکلف به آن بخش نیستیم و شاید هیچ وقت آن بخش از آن برنامه حضرت برای ما فهم نشده و پرده برداری نشود؛ ولی بخشی از آن برنامه حضرت، برای ما قابل فهم هست و ما هم به فهم آن دعوت شدیم و ما را هم فراخوانده اند که بر سر این سفره بنشینیم. جریان عاشورا و ظهور و برنامه هایی که یکایک ائمه علیهم السلام دارند، جزئی از آن طرح و برنامه عظیم هست که بر اساس آن عمل می کنند و بخشی از این طرح باعظمت حضرت برای ما هم گفته شده است. این طرح عظیم در قرآن هم برای وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام بیان شده است.
حروف مقطعه در قرآن مانند «الم»، «المر»، «کهیعص»، «ق»، «ص» هستند که معنای آن را ما نمی فهمیم؛ اما مفسرین تلاش کردند و معانی ای را برای این حروف خاص ذکر کردند ولی بهترین معنایی که خود مفسرین بیان کردند این است که این حروف مقطعه، اسراری بین وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام با خدای متعال است. گاهی هم یک بخشی از آن را توضیح دادند که فهم همان هم واقعاً دشوار است؛ ولی حق همین است که این اسراری بین خدای متعال و اهل بیت علیهم السلام است؛ البته تلقی بعضی افراد هم این است که بقیه قرآن را هم ما می فهمیم. نمی خواهم خودمان را مأیوس کنم؛ ولی واقعیت این است که قرآن، سراسر حروف مقطعه است؛ یعنی غیر از حروف مقطعه هم هر حرفی از حروف قرآن معنا دارد. ائمه علیهم السلام در برخی موارد حروفِ کلمات قرآن را معنا کردند. به عنوان مثال در توحید صدوق یا در مجامع دیگر روایی «بِسْمِ اللَّهِ» را اینطور معنا می کنند «الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ وَ السِّینُ سَنَاءُ اللَّهِ وَ الْمِیمُ مُلْکُ اللَّهِ»(1)؛ گاهی هم اسرار حروف را بیان فرمودند. در یک حدیث نورانی در توحید صدوق امام صادق علیه السلام راجع به الف و لام «الصمد» بحث کردند و اسراری برای آن بیان فرمودند که چرا این الف و لام، در کتابت نوشته می شود و در قرائت خوانده نمی شود. تک تک حروف قرآن، حاوی معانی ای است و بنابراین همه قرآن، حروف مقطعه است.
آن قسمت هایی از قرآن را هم که ما دعوت شدیم و می فهمیم، به محکمات و متشابهات تقسیم می شود. محکماتش برای ما واضح است، اما متشابهاتش در اختیار ما نیست و به فرموده قرآن «وَ ما یعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»(آل عمران/7)؛ یعنی مربوط به راسخون در علم است که مصداق کامل آن حتماً اهل بیت هستند. همان ظواهری هم که ما می فهمیم و جزو محکمات است، هفتاد بطن دارد و بطونش به این راحتی قابل فهم نیست؛ گرچه ائمه علیهم السلام ما را دعوت کردند و بعضی از لایه های بطون قرآن را هم برای ما توضیح دادند و برای ما قابل فهم کردند.
در یک دسته بندی کلی از امیرالمومنین علیه السلام در ضمن یک کلام نورانی و بیان مفصلی نقل شده که حضرت فرمودند «قَسَّمَ کَلَامَهُ ثَلَاثَةَ أَقْسَامٍ فَجَعَلَ قِسْماً مِنْهُ یعْرِفُهُ الْعَالِمُ وَ الْجَاهِلُ ُ وَ قِسْماً لَا یَعْرِفُهُ إِلَّا مَنْ صَفَا ذِهْنُهُ وَ لَطُفَ حِسُّهُ وَ صَحَّ تَمْیِیزُهُ مِمَّنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ قِسْماً لَا یَعْرِفُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ أُمَنَاؤُهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم»(2) خدای متعال کلام خودش را سه قسم کرده است: یک قسمش را عالم و جاهل می فهمند. بسیاری از تفاسیری که نوشته شده و ادعای تفسیر در بابش می شود، همین قسم است که احتیاج به طهارت و صفای نفس ندارد. اما قسم دوم را کسانی می فهمند که به لطافت حس و صفای ذهن و صحت تمییز رسیدند که خدای متعال به آنها شرح صدر داده تا بتوانند مقام حقیقی اسلام را درک کنند و مسلم حقیقی بشوند و حقیقت اسلام را تلقی بکنند. این شرح صدر هم در قرآن و البته بیشتر در روایات توضیح داده شده است. «فَمَنْ یرِدِ اللَّهُ أَنْ یهْدِیهُ یشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ»(انعام/125) خدای متعال اگر بخواهد کسی را هدایت کند، به او شرح صدر می دهد تا بتواند حقیقت اسلام را فهمیده و تلقی بکند. از حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سوال شد این شرح صدر چیست که خدای متعال به کسانی می دهد که می خواهد آنها را هدایت کند و اگر کسی شرح صدر نداشت، هدایت نمی شود و درکی از اسلام نخواهد داشت. حضرت فرمودند: «نُورٌ یقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ فَیشْرَحُ صَدْرَهُ وَ ینْفَسِحُ قَالُوا فَهَلْ لِذَلِکَ أَمَارَةٌ یُعْرَفُ بِهَا فَقَالَ نَعَمْ وَ الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ التَّجَافِی عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِه»(3)؛ یعنی نورانیتی است که وارد قلب کسی می شود که خدای متعال اراده هدایت او را دارد و با رسیدن به این نورانیت، شرح صدر و فصحت و وسعت دل برای او پیدا می شود و از تنگنا نجات پیدا می کند. قلبش واسع شده و می تواند ظرف حقایق بشود. سوال کردند: رسول الله! علامت این نورانیت دل و شرح صدر چیست؟ حضرت فرمودند اگر کسی مورد لطف قرار گرفت، به شرح صدر رسید، نورانیت پیدا کرد، سه خصلت پیدا می کند: نسبت به دار غرور که دار دنیا است، حالت دلکندگی و تجافی پیدا می کند. نسبت به دار خلود که دار آخرت و دار توحید هست، حالت دلبستگی و توجه پیدا می کند و قبل از این که فرصتها تمام بشود آماده برای رفتن هستند و تهیئ برای عبور از عالم دنیا پیدا کردند و قبل از این که از این دنیا بروند، برای سیر در عوالم بعدی آماده شدند.
در یک تعبیر نورانی امیرالمومنین علیه السلام در خطبه 222 نهج البلاغه اهلِ ذکر را توضیح می دهند. این آیه را حضرت تلاوت کردند «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»(نور/37) و فرمودند که آنهایی که به امام می رسند، این طور می شوند که هیچ بیع و تجارتی، آنها را از اقامه صلات و ایتاء زکات و توجه به خدای متعال و دستگیری از بندگان خدا باز نمی دارد. اینها کسانی هستند که «حَقَّقَتِ الْقِیامَةُ عَلَیهِمْ عِدَاتِهَا فَکَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِکَ لِأَهْلِ الدُّنْیا»(4) اینها کسانی هستند که قیامت، حقایق خود را بر آنها محقق کرده. آنچه را دیگران بعداً در قیامت می بینند، اینها الان می بینند و پرده آن حقایق را برای اهل دنیا هم بالا می زنند. اینها قبل از این که فرصت ها فوت بشود، آماده و مهیاء این سفر هستند و به تعبیر بعضی از روایات با عالم آخرت و با مرگ انس دارد؛ زیرا امر تجربه شده ای برای آنها است و این طور نیست که وقتی با مرگ روبرو شد با یک چیز غیر مترقبه ای مواجه شود.
آن کسانی که به شرح صدر می رسند، آمادگی پیدا می کنند که بخشی از اسرار قرآن را بفهمند. یک بخش از این کتاب هدایت الهی و این برنامه جامع که جزو اسرار و باطن قرآن است، برای آنها معلوم می شود و پرده ها کنار می رود.
در یک حدیث نورانی امیرالمومنین علیه السلام وقتی مقام نورانیت خودشان را توضیح می دهند می فرمایند که شرح صدر، درک مقام نورانیت امام است و اگر کسی به معرفت آن مقام برسد «فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً»(5). عرفان هم همین است و عارف، همان کسی است که امام را در عالم در چهره حقیقی خودش ببیند و انوار امام به قلب او برسد. آن عده ای که به امام رسیدند و قلب شان نورانی به نور امام شده و با امام همراه شدند، بخشی از اسرار قرآن را می فهمند.
در ادامه آن روایت دسته سوم از معارف قرآن را حضرت فرمود «وَ قِسْماً لَا یعْرِفُهُ إِلَّا اللَّهُ وَ أُمَنَاؤُهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»(6) خدای متعال و آنهایی که امین خدا هستند، دست شان به این بخش از قرآن می رسد. آنها امناء مطلق الهی هستند، که این بخش از اسرار الهی هم در اختیار آنها قرار می گیرد؛ و الا آن بخش از قرآن که اسرار است، به کسی که امین نیست داده نمی شود. قرآن مقاماتی دارد، بخشی از مقامات او که حجت با او تمام می شود، برای همه قابل فهم است حتی کافر هم وقتی قرآن را خواند، آن مقداری از قرآن که در مقام اتمام حجت است فهم می کند. اما در یک قدم جلوتر دیگر اینطور نیست زیرا به فرموده قرآن «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ»(بقره/7) قلب هایشان مهر خورده و چشم هایشان پرده دارد و گوش هایشان حجاب دارد؛ زیرا در این آیه خطاب به پیامبر می فرماید «وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَینَکَ وَ بَینَ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً»(اسراء45) وقتی شما قرآنرا که لسان الله و کلام خدا است می خوانی؛ بین شما و آنهایی که ایمان به آخرت ندارند، یک حجابی افتاده است؛ اگرچه خود این حجاب هم مستور است و کسی این حجاب را نمی بیند. ولی حجاب است.
تفویض دین و علم الهی به امام
خدای متعال به پیامبر گرامی می فرماید «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ»(رعد/7). «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً»(احزاب/45) «لِینْذِرَ مَنْ کانَ حَیا وَ یحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکافِرینَ»(یس/70)؛ یعنی این پیغمبر منذر حقیقی است و خدای متعال، او را نذیر قرار داده اما در عین حال آنهایی که زنده هستند، با قرآن انذار می شوند. آنهایی که مرده هستند، مردارند و انذارهای قرآن روی آنها اثر نمی گذارد. برای کفار، حجت تمام می شود ولی انذار نمی شوند و هیچ وقت از انذارهای حضرت هشدار پیدا نمی کنند و بیدار نمی شوند.
بنابراین یک بخش قرآن یک بخشش هست که برای اتمام حجت است، همه می فهمند. یک بخشی از قرآن هست که در پرده است و این پرده های او به اندازه طهارت و ایمان و نورانیت و شرح صدر انسان، از روی قرآن کنار می رود. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَریمٌ * فی کِتابٍ مَکْنُونٍ * لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون»(واقعه/77-79) خود این کتاب، کریم و بخشنده و دستگیر انسان هست و به انسان می بخشد اما این قرآن کریم «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجیدٌ * فی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»(بروج/21-22)؛ در یک کتابی است که دارای کِنان و حجاب است و جز مطهرون، حقیقت قرآن را مس نمی کنند و به اندازه طهارت، اسرار قرآن، آشکار می شود.
در عین حال بخش عمده قرآن را حضرات معصومین فرمودند «إِنَّمَا یعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»(7)؛ یعنی قرآن را کسی می فهمد که مخاطب قرآن است و مخاطب قرآن، در واقع وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام هستند. بنابراین یک بخش عمده قرآن، اسرار است و امناء الله دست شان به این اسرار الهی می رسد؛ یک بخشی از قرآن، در اختیار مومنین هم قرار می گیرد و مومنین هم می توانند با این بخش آشنا بشوند؛ که البته جز از طریق اهل بیت علیهم السلام ممکن نیست؛ اما مخاطب اصلی امناء الهی و راسخون در علم هستند که حقیقت اسرار کتاب دست آنها است و به اندازه ای که برای ما لازم باشد و ظرفیت پیدا بکنیم، از حقایق قرآن برای ما پرده برداری می کنند.
مکرر در احادیث بیان شده که ائمه علیهم السلام از حقایق قرآن به اندازه قابلیتِ طرف با او می گویند. و این را هم خدای متعال به آنها تفویض کرده و در اختیار آنها است که بخواهند از قرآن آنچه صلاح است، به یک شخص بگویند. یک بابی در روایات ما به نام «تفویض شده است» هست، باب «تفویض دین به ائمه علیهم السلام» است که خدای متعال به آنها اختیار داده که این دین را به هر مقداری که طرف قابلیت دارد، برای او بازگو کنند. در آنجا روایاتی را نقل کرده از جمله این حدیث نورانی است که موسی بن اشیم که محضر حضرت و علمای دیگر را درک کرده بود، می گوید: من قتاده را درک کرده و شاگردی آنها را کرده بودم. آوازه امام صادق علیه السلام در دنیای اسلام پیچیده بود، من آمدم تا این آقایی که نام و آوازه او دنیا را پر کرده، را ببینم. در مجلس امام صادق علیه السلام نشسته بودم.، یک نفر آمد و از آیه ای سوال کرد، حضرت معنا کردند؛ نفر دوم آمد همین آیه را طرح کرد، حضرت یک معنای دیگری کردند. من خیلی در درون خودم مضطرب شدم که فلان کس که ما شاگرد او بودیم، واو و فا را اشتباه نمی کرد ولی این آقا در یک جلسه یک آیه را دو جور معنا می کند! نفر سوم آمد همان آیه را پرسید، حضرت جواب سوم دادند؛ من حدس زدم نکته ای است. وقتی جلسه خلوت شد، حضرت من را صدا زدند و فرمودند که خدای متعال به حضرت سلیمان مُلک داد، بعد هم فرمود «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیرِ حِسابٍ»(ص/39)؛ یعنی این را به تو عطاء کردیم، می خواهی به دیگران ببخش، می خواهی امساک کن؛ ما حساب و کتاب از تو نمی کشیم که چرا به یک کس ندادی به یک کس بیشتر دادی، کمتر دادی. ملک خودت است، و عطاء و هدیه ما به تو است. بعد حضرت فرمودند خیال می کنید خدای متعال به وجود مقدس نبی اکرم که سرآمد همه انبیاء است عطا نکرده؟! به وجود مقدس نبی اکرم مُلک دیگری داده که قابل مقایسه با این مُلک سلیمان نیست. خدای متعال دین را در اختیار او قرار داده و فرموده «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(حشر/7)؛ یعنی هرچه به شما داد، بگیرید و از هرچه هم شما را نهی کرد، دنبالش نروید؛ یعنی اختیار، دست او است. ممکن است این آیه جور دیگر هم معنا بشود ولی حضرت این آیه را این طوری معنا کردند که خدای متعال زمام دینش را دست این پیغمبر داده و به ما هم گفته هرچه این پیغمبر از این دین بهت شما داد اخذ بکنید که همین بهره شما است و بیشتر از این نیست. او امینُ الله است و می داند به هر کسی چه چیز و چه بخشی از دین و چه بهره ای از دین بدهد. بعد امام صادق فرمودند که ما اهل بیت هم همین طور هستیم و حکم ما هم این است.
خیلی تفاوت است که یک مُلک طبیعی به آدم می دهند و می گویند: این ملک در اختیار شما است، خواستی ببخش و خواستی نبخش؛ با اینکه اختیار دین را در دست پیغمبر قرار می دهند. خدای متعال این پیغمبری را این قدر دوست می دارد که گاهی این طور بیان می فرماید: «لَعَمْرُکَ»(حجر/72) قسم به جان تو. این اما یک جایی برای این که به ما هشدار بدهد و وقتی می خواهد اهمیت دینش را بیان کند می فرماید«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَینا بَعْضَ الْأَقاویلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیمینِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ»(حاقه/44-46)؛ «لو» در اینجا یعنی ممتنع است و این اتفاق نمی افتد؛ ولی اگر یک موقعی این پیغمبر هم حرف هایی که به ما نسبت می دهد از پیش خودش بود، با دست قدرت می گرفتیم و رگ گردنش را قطع می کردیم. این دو لسان را ببینید. این همان پیغمبر است که به ایشان فرمود «لَعَمْرُکَ» ولی می فرماید «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَینا». خدای متعال می خواهد به ما نشان بدهد که دین الهی این قدر اهمیت دارد و حتی این پیغمبر هم حق ندارد یک کلمه کم و زیاد کند. آن وقت این دین را خدای متعال به این پیغمبر تفویض کرده هر چقدر از این جریان هدایت و دین الهی را بخواهد به افراد برساند.
نورانیت قلب و ظرفیت وجود برای دریافت اسرار علم الهی
این کتاب الهی که خزانه اسرار الهی است، در اختیار او است. سرّ و ظاهر و باطن و باطن باطن، و اصلاً همة بواطن قرآن، در اختیار امام علیه السلام است و او باذن الله به هر کسی آنچه باید، می دهد؛ و البته امام بر اساس مشیت الهی، بر اساس حکمت عمل می کند و به تعبیر امام جواد علیه السلام در حدیثی «لَنْ یشَاؤُوا إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ تَبَارَکَ و تَعَالى»(8)؛ یعنی جز آنچه خدا بخواهد، آنها نمی خواهند. خدای متعال، امور را به آنها تفویض کرده ولی آنها هم هرچه خدای متعال می خواهد می خواهند.
یک بخش از این کتاب عظیم، در اختیار مومنین هم قرار می گیرد و به اندازه درجات ایمان و درجات طهارت نفس شان، به قرآن می رسند. طهارت نفس هم بالاصاله برای معصوم قرار داده شده و آنها هستند که به فرموده قرآن خدای متعال اراده قطعی تطهیر آنها را دارد «إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»(احزاب/33). دیگران به اندازه ای طهارت نفس پیدا می کنند که به ساحت معصوم نزدیک می شوند.
در این فراز زیارت جامعه کبیره، چهار تا خصوصیت ذکر شده «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا ـ یا «طِیباً لِخَلْقِنَا» ـ وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»(9) درک مقام صلوات که همان تحمل ولایت امام هست، مقام طهارت خُلق و طهارت خَلق است، یعنی برای انسان طهارت نفس و تزکیه می آورد و خطاهای انسان را تدارک می کند.
یک بخشی از قرآن هم اسراری است که هیچ وقت گفته نمی شود، هیچ وقت گفته نخواهد شد و فقط در اختیار خود آنها است. این بخش از این برنامه عظیم که در محضر امام است، هیچ وقت به کسی گفته نمی شود. دلیل آن را فرمودند به خاطر این است که شما تحمل نمی کنید. در آن حدیثی که از امام باقر ارواحنا فداه در توحید صدوق هست و الف و لام «الصَّمَدُ» را توضیح دادند، فرمودند «لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمِی الَّذِی آتَانِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَمَلَةً لَنَشَرْتُ التَّوْحِیدَ وَ الْإِسْلَامَ وَ الْإِیمَانَ وَ الدِّینَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَدِ»(10) اگر حَمَله ای برای علم خودم پیدا می کردم که بار این علم را بر می داشتند و می توانستند این علم را در جای خودش مصرف کنند و بتواند تحمل کند، و بفهمد و امانتدار باشد، همه حقایق و مقامات ایمان و اسلام و اسرار توحید، دین، شرایع اسلام، را از «الصَّمَدِ» برای او توضیح می دادم؛ چون یک علومی را به کافر هم می دهند که وقتی سوء استفاده می کند، خیلی به جایی بر نمی خورد؛ ولی یک علومی است که اسرار است و فقط به اهلش می دهند. ولی نگفتند و نمی شود هم گفت.
شخصی می فرمود یک نفر در حرم به امیرالمومنین خیلی اصرار می کرد که به من طی الارض بدهید. یکی از اهل انس با حضرت آمدند به او گفتند: چرا این قدر اصرار می کنی؟! خیال می کنی طی الارض، ماشین خصوصی است که هر کجا که دلت بخواهد، سوار بشوی بروی؟! طی الارض، ماشین مأموریت است، مثلاً نیمه شب ممکن است به تو بگویند برو آن طرف عالم یک کاری انجام بده؛ آیا حاضری یا نه؟ گفت: نه؛ اگر این طوری است، نمی خواهم.
علت این که به آدم نمی دهند، این است که اینها اسرارند. مرحوم مجلسی در روایات کتاب العلم در بحار، این روایات را آوردند. در آنجا بیان شده که این علوم چرا در اختیار ما قرار نمی گیرد.
وظایف ما در سیر با معصوم در برنامه جامع نبی اکرم
این کتاب الهی، یک طرح جامعی است که یک بخش آن اداره جوامع بشری است. وجود مقدس نبی اکرم با این طرح، عالم را به سمت خدا پیش می برند و عالم را اداره می کنند. ما هم به بخشی از این طرح می توانیم راه پیدا بکنیم. به اندازه ای که اهل سرّ شدیم، اهل همراهی شدیم و به اندازه ای که حرکت کردنِ در این برنامه جامع برای ما لازم بود، از این علم به ما داده می شود و ما هم می فهمیم که کجای عالم هستیم و چکار باید بکنیم. بخصوص بعد از امتحان کردن ما پرده کنار می رود و حقایقی به انسان عطا می شود.
موانع علم ما، چند چیز است: یکی این است که ما قبل از امتحان هستیم؛ چون بعد از امتحان، خیلی مطالب به آدم فهمانده می شود که قبل از امتحان، نباید گفته بشود. یکی این که ما نمی توانیم تحملِ علم کنیم و اگر به ما گفته شود، این علم را زمین می گذاریم و از وسط راه بر می گردیم؛ چون نمی توانیم واقف باشیم. وقتی ما را می برند و سیرمی دهند، در پایان کار می فهمیم چه اتفاقی افتاده است؛ اما اول راه، ما نمی فهمیم.
این طرح جامعی که وجود مقدس نبی اکرم به عهده دارند در عالم اجرا بکنند، خصوصیاتی دارد که مربوط به کل کائنات است. حضرت با این برنامه ای که دارند، عالم دنیا، عالم برزخ، قیامت و بعد از قیامت را در این طرح اداره می کنند و عالم انسان ها، عالم ملائکه، عالم نباتات و جمادات و شیاطین و جنیان هم در این برنامه حضرت جا دارند. از همان اندازه که ما از قرآن می فهمیم، این استفاده می شود که همه این عوالم، در این برنامه حضرت حضور دارند و حضرت همه این عالم را به سمت خدای متعال و به سمت مقصد سیر می دهد.
یک بخش از این طرح واسع حضرت برای ما قابل فهم می شود و به ما دستور دادند که سیر ما با وجود مقدس نبی اکرم و معصومین باشد، در این طرح حرکت کنید، و مواظب باشید برنامه دیگری نریزید یا در برنامه هایی که دیگران دارند حضور پیدا نکنید. یک معنای این آیه شریفه ای که خواندم «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقین»(توبه/119)؛ یعنی تقوای الهی داشته باشید و با صادقین باشید و همراه با آنها در عالم سیر کنید. صادقین، وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت شان هستند. آنها با خدای متعال و مردم صادق هستند و مقام صدقِ مطلق دارند. به عهدی که با خدای متعال می بندند، وفا می کنند.
یک معنای همراهی با صادقین، این است که طرح ما داخل طرح نبی اکرم باشد و جدای از او برای خود برنامه ریزی نکنیم. ما باید برای همه زندگی خودمان و تمام قوای خودمان برنامه داشته باشیم. خدای متعال به ما سرمایه های بی حسابی داده و ما گاهی حساب سرمایه های خودمان را هم اصلاً نداریم؛ از حواس ظاهری مان بگیرید تا عقل و قلب و صدر و لبّ، همه قوایی است که خدای متعال به انسان داده که خیلی از آنها سرّ است و ما اسمش را هم هنوز نشنیدیم. انسان وقتی با معارف آشنا می شود، می بیند خدای متعال چه سرمایه های عظیمی به انسان داده است.
حرکت و برنامه ریزی برای همه قوای وجود ذیل نبی اکرم
مرحوم نراقی را در اول کتاب معراج السعاده بحث معرفت النفس را مطرح می کنند و می گویند: انسان با سیر اخلاقی می تواند نفس خودش را به کمال برساند و به معرفت النفس برسد، بعد یک هشداری می دهند و می گویند: یک عده ای هستند که نفس خودشان را فقط در حد نیازهای غریزی می شناسند و اگر از آنها بپرسی تو که هستی، می گوید: من یک موجودی هستم که گرسنه می شوم، غذا می خورم، از غذا خوردن لذت می برم، جهاز هاضمه ام غذا را هضم می کند و نیروی بدن من می شود؛ بیشتر از این از خودش نمی فهمد که بتواند بگوید: من لبّی دارم، سرّی دارم، قوای باطنی ای دارم. معرفتش از خودش، در این حد است و بیش از این نمی تواند خودش را بشناسد.
ما همه این قوای خودمان را باید بشناسیم و برای آنها برنامه داشته باشیم و طرحی که برای حرکت عقل خودمان داریم، طرحی که برای حرکت قلب خودمان داریم، طرحی که برای حرکت حس خودمان داریم؛ نباید بیرون برنامه نبی اکرم باشد. برای همه قوای خود باید برنامه ریزی دقیق داشته باشیم و الا کسی که اهل برنامه ریزی برای خودش نباشد، یا برای چشمش برنامه ریزی می کند، اما برای گوشش برنامه ندارد؛ این شخص، مومن نیست. مومن باید برای همه قوای خودش طرح داشته باشد؛ ولی این طرحش باید ذیل برنامه نبی اکرم باشد. جامعه مومنین باید برای خودشان برنامه داشته باشند اما همه برنامه شان باید ذیل برنامه حضرت و همراه با معصوم باشد.
معنای این آیه شریفه «اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقین». شاید این است که انسان چه در حرکت فردی و باطنی خودش و چه آنجایی که انسان ها جمع می شوند و مومنین جامعه درست می کنند، نیاز به یک برنامه ریزی دقیق و محاسبه شده دارند که باید درون طرح جامع وجود مقدس نبی اکرم قرار بگیرد. معنای معیت این است که ما باید درون آن آن طرحی که خدای متعال به حضرت داده عمل کنیم؛ و الا اگر انسان در درون برنامه حضرت حرکت نکرد، حتما در داخل برنامه های دیگران حرکت می کند. اگر طرحی برای خودتان نداشتید، شیاطین برای شما طرح دارند. اگر طرح ما ذیل برنامه وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نبود، حتماً این طرح و تدبیر، ذیل برنامه ابلیس رقم خواهد خورد.
حالا اگر خدای متعال توفیق داد در این شب هایی که مزاحم اساتید و اعزه خودم هستم، یک مقداری این بحث کلیات این طرحی که وجود مقدس نبی اکرم برای عالم دارند در آن حدی که برای ما قابل فهم است را باز می کنیم؛ البته با آن بخشی از طرح که دست خودشان است و خودشان هم باید عمل کنند و هیچکس دیگر هم اصلاً مطلع از او نمی شود و اسراری است بین خودشان و خدای متعال، کاری نداریم.
این طرح خیلی باعظمت است ولی ما را هم دعوت کردند و به ما گفتند که بیایید این طرح را بفهمید و در این برنامه بزرگ حرکت بکنید. برنامه ریزی تان محدود نباشد، بلکه همراه باشید و در این برنامه عظیم حضرت حرکت کنید و همه قوا و امکانات خودتان را در این مسیر به فعلیت برسانید.
بنا داریم که یک مقداری کلیات این طرح و موانع همراهی و برنامه هایی که در مقابل این برنامه وجود دارد را بیان کنیم، این که حضرت چطور نقشه های دیگران را درون طرح عظیم خودشان هضم و خنثی می کنند و جامعه مومنین را از برنامه های رقیبی که در مقابل طرح حضرت در عالم وجود دارد، عبور می دهند. شیطان هم برنامه ریزی می کند و نقشه ها و طرح های بسیار پیچیده ای برای جامعه انسانی دارد. در مقابل این طرح هایی که شیاطین دارند و برنامه ریزی جامع آنها حضرت چطوری عالم را از این تدبیرها و نقشه هایی که شیاطین و دشمنان دارند، عبور می دهند.
خب شب اول محرم و آغاز عزاداری سیدالشهداء علیه السلام است و ان شاء الله سرانجام بحث را به همین جا برسانیم که جایگاه مقدس وجود مقدس سیدالشهداء در این برنامه ریزی عظیم کجا است و ما چطور می توانیم با برنامه حضرت همراه بشویم. حضرت ما را دعوت کردند و فرمودند «هل من ناصر ینصرنی»
ظاهرش این است که حضرت به مردم زمان خودشان می گفتند «مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ»(11) ولی حقیقت این است که این یک دعوت عام است. می خواهیم یک مقداری این طرح حضرت را هم بحث بکنیم که سیدالشهداء می خواستند با عالم و آدم چه کار کنند و ما چطور می توانیم در برنامه سیدالشهداء قرار بگیریم.
در هر محرم، نفحات جدیدی از عاشورا به ما می رسد. همانطور که یک خورشید، بیشتر نیست ولی طلوعش در هر روز، غیر طلوعش در روز دیگر هست و بهره ای که امروز ما از خورشید می بریم، غیر بهره دیروز است، حقیقت عاشورا که مطلع همه حقایق در عالم هست، یکی بیشتر نیست ولی هر سال، ایام محرم تکرار می شود و سفره جدیدی از همان حقیقت واحد برای ما پهن می شود و ما در هر محرم باید بهره آن سال را ببریم. بهره امسال ربطی به بهره سال قبل ندارد. ممکن است کسی پیمانه اش در سال قبل پر بوده، اما امسال نتواند پیمانه اش را پر کند؛ یا به عکس، کسی در سال قبل نتوانسته خودش را به محرم برساند، اما امسال خودش را بتواند به این سفره جدیدی که پهن می شود برساند و متنعم بشود. ان شاءالله بحث ما این است که سیر با امام حسین علیه السلام و بودن با امام حسین علیه السلام در این طرح عظیم حضرت یعنی چه و ما کجای کار هستیم و چطور می توانیم با حضرت همراه بشویم. السلام علیک یا اباعبدالله...
پی نوشت ها:
(1) التوحید (للصدوق)، ص: 230
(2) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج 1، ص: 253
(3) بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 65، ص: 236
(4) نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 343
(5) بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 26، ص: 1
(6) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج 1، ص: 253
(7) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 8، ص: 312
(8) الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص: 441
(9) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص: 613
(10) التوحید (للصدوق)، ص: 92
(11) لهوف ص 52.
منبع:فارس