عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۹۵۳۰
تاریخ انتشار : ۰۶ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۰
سخنرانی منتشرنشده آیت‌الله محسن اراکی
امروزه چرا خروجی بانک‌ها یک خروجی عجیب و غریبی است؟ این نظام بانکی به شورای نگهبان رفته است و شورای نگهبان هم گفته است که این نظام بانکی هیچ اشکال شرعی ندارد. اما این نظام بانکی تبدیل به بدترین نظام بانکی در سطح جهان شده است!
عقیق:انقلاب بزرگ اسلامی ایران تحولی عظیم بود که از درون انسان‌ها جوشید و به سرعت همه جامعه را در برگرفت و آن‌ها را به دنبال یک هدف بزرگ گرد هم آورد. بی‌شک نقش رهبری اندیشمند، مقتدر و الهی در تبدیل کردن اهداف و امیال مختلف آحاد جامعه به هدفی واحد تردید ناپذیر است. نقشی که خلاء آن در انقلاب‌های سال‌های اخیر در کشورهای اسلامی-عربی به شدت احساس می‌شد.

به وجود آمدن یک حکومت دینی از آمال انبیاء عظام و اولیاء الهی(ع) بوده، آرزویی که با لطف الهی و ایثار جامعه ایمانی اکنون تحقق یافته است. اما پس از گذشت چهار دهه از این انقلاب بزرگ، حکومت اسلامی از حیث ساختارهای مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با چه نواقص و کمبودهایی روبروست، فقه غنی شیعه چه مقدار از نیازها را پاسخ داده است. آیا حوزه‌های علمیه به همان مقدار که در باب فقه فردی تلاش کرده، در مسیر پاسخگویی به مسائل فقه کلان و فقه جمعی جامعه اسلامی قدم برداشته است؟

این گفتار از آیت‌الله محسن اراکی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب، ارائه دهنده تحلیلی از شرایط کنونی ساختارهای نظام و ارتباط آن با حوزه‌های علمیه خواهد بود و درصدد آن برآمده است تا راهکار اصلی حل معضلات پیش‌روی نظام را از زاویه فقه کلان بررسی کند..

انقلاب، تحول عجیبی بود؛ انقلابی که حضرت امام، رهبری فرمودند و مردم تبعیت کردند و خدای متعال دل مردم را همراه امام کرد؛ «هُوَ الَّذی أَیدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ وَ أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَینَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَینَهُمْ»؛ واقعاً این آیه در حق حضرت امام و انقلاب، صادق است؛ «هُوَ الَّذی أَیدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ». اگر می‌خواستی دل مؤمنین را یکی کنی، «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَینَ قُلُوبِهِمْ» اگر تمام ثروت زمین را هزینه می‌کردی تا بتوانی دل مردم را یکی کنی تا همه یک حرف را بزنند، یکدست داشته باشند، یک شعار بدهند و به یک سمت حرکت کنند، نمی‌توانستی. این تنها، کار خداست.

ما در مباحث «علم‌الاجتماع اسلامی» بحثی داریم -که از مباحث زیربنایی فقه نظام است- مبنی بر اینکه ایجاد الفت بین قلوب تنها در اختیار خداست، این یک مسأله مهم است، یکی از مهم‌ترین مباحث علم‌الاجتماع اسلامی است. چگونه می‌توان دل‌ها را یکی کرد؟ این‌همه مردم با ذوق‌ها و سلیقه‌های متفاوت و احیاناً منافع متضاد، پیشینه‌های متفاوت، دیدگاه‌های مختلف، عواطف گوناگون؛ چگونه می‌توان دل این‌ها را یکی کرد؟ این هنر، هنر کیست؟ هنر خداست. از چه طریقی قابل تحقق است؟ جز از طریق نظام ولایی و ولایتِ الهی قابل تحقق نیست. این یک اصل مهم در مباحث علم‌الاجتماع است. بحث، بحثِ علمی و بسیار گسترده ایست.

*نقش ولی و پیشوا در ایجاد جامعه واحد

مردم، امام را به‌عنوان نائب ولی‌عصر(عج) می‌شناختند و این فرمان ولی‌عصر(عج) بود که مردم را یکدل می‌کرد. این اتفاق نتیجه پیروی از ولایت‌فقیه است، ولایت‌فقیه این کار را انجام داد. در عراقی که معرکة الاحزاب است -یعنی اگر ادعا کنیم هر حزبی در این دنیا موجود است، شاخه و حضوری در عراق دارد مبالغه نکرده‌ایم- چه چیزی دل مردم را یکی کرد تا توانستند داعش را شکست دهند؟ هنوز هم آنچه عراق را یکی نگه داشته، همان سایه ولایت و فرمان ولی امر است.

تا قبل از اینکه انقلابی اتفاق بیافتد ما جامعه‌ای که دارای اراده واحد باشد نداشتیم، حتی خود جامعه شیعی هنوز به جامعه‌ای تبدیل نشده بود که اراده واحد داشته باشد، یعنی یک فرمانروا اراده کند و اراده این جامعه نیز تابع اراده او باشد.

این زیاراتی که ما از ائمه معصومین(ع) می‌خوانیم خیلی پرمعنا و پرمحتوا هستند. باید در این زیارت‌نامه‌ها تأمل کنیم، مخصوصاً زیارت‌نامه‌های سیدالشهدا(ع) و در درجه دوم زیارت جامعه. این نوع زیارت‌ها، زیارت‌هایی هستند که جنبه علم‌الاجتماعیِ دین ما را کاملاً برجسته می‌کند. باید تأمل کنیم که «قَلْبِی لِقَلْبِکمْ سِلْمٌ، وَ امْرِی لِأَمْرِکمْ مُتَّبِع» یعنی چه؟ «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکم»، «مُطِیع لِأَمْرِکم» «مُوَالٍ لِأَوْلِیائِکم»، «مُعَادٍ لِأَعْدَائِکم» یعنی چه؟ تمام این واژه‌هایی که در زیارت‌نامه‌های ائمه اطهار(ع) هستند چه معنایی دارند؟ این‌ها همه در راستای تحریک آن جامعه‌ای است که به‌وسیله ولایت به جامعه واحدی تبدیل می‌شود و یک حب و بغض این جامعه را یک دست می‌کند.

حب محمد و آل محمد(ص) است که جامعه را یکی می‌کند، بغض أعداءِ آن‌ها جامعه را متحد می‌کند. این‌ها مسائل اصلی است. بر این مبنا، تبعیت از آن مظهر اصلی عشق و محبت -که ولی امر است- جامعه را صاحب اراده واحده می‌کند. پیش از انقلاب ما می‌گفتیم که چنین هستیم ولی در عمل این‌طور نبودیم. پیش از انقلاب ما همین زیارت‌نامه‌ها را می‌خواندیم و همین حرف‌ها را می‌زدیم، اما در عمل جامعه‌ای که اراده واحد داشته باشد نداشتیم. وقتی انقلاب شد آنچه در نهانِ جامعهی ما بود به یک پدیده آشکار تبدیل شده و ظهور پیدا کرد. امام (رضوان الله علیه) با هنری که داشت توانست از این استعداد نهفته و از این انرژی به خواب‌رفته، بهره برده و آن را بیدار کند و این استعداد نهفته را به حرکت درآورده و به یک جامعه واحد بالفعل تبدیل کند.

وقتی جامعه بالفعل به وجود آمد ما از آن به یک جامعه کلان و یک انسان کلان و انسان کبیر تعبیر می‌کنیم. ما یک انسان صغیر داریم که -من، شما و تک‌تک افراد این انسانِ صغیر هستند- تا زمانی که انسان صغیر هستیم تکالیفی داریم؛ باید نماز بخوانیم، باید روزه بگیریم و حتی وقتی خمس و زکات می‌دهیم اما این رفتار در چارچوب انسان صغیر است. گاهی هم در جامعه یک انسان کبیر و انسانی هستیم که جمعی بوده و اراده واحد دارد. این اراده واحد به چه چیزی وحدت پیدا کرده است؟ امر ولایت و سایه ولی امر است؛ او می‌گوید و دیگران انجام می‌دهند، او دستور می‌دهد و دیگران اطاعت می‌کنند، معنی «أَطِیعُوا اَللّهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکمْ»، همین است. این برای آن است که جامعه واحد شکل گرفته و هویت پیدا کند.

ما این بحث را در علم‌الاجتماع اسلامی مطرح کردیم که بدون این، اصلاً جامعه هویت پیدا نمی‌کند؛ هویت یک جامعه و هویت اجتماعی با چه چیزی به وجود می‌آید؟ با تبعیت از فرمان فرمانروا هویت پیدا می‌کند. بر همین اساس است که قرآن کریم می‌فرماید: «یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»

در آن روز وقتی می‌خواهیم جمعیت‌ها را فراخوان کنیم، -در روزی که «لا أَنْسابَ بَینَهُمْ»؛ دیگر نَسَبی در کار نیست و ما مردم را به نَسَب نمی‌شناسیم که تو پسر چه کسی هستی، از چه قبیله‌ای، از چه عشیره‌ای از چه کشوری از چه ملتی و ... هستی- افراد را به اسم امامشان می‌شناسیم؛ نام افراد، نام امام آنها است یعنی هویت آنان را امام تعیین می‌کند: «یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ». لذا فرمود: «نحن رجالُ الاعراف». «عَلَی اَلْأَعْرافِ رِجالٌ یعْرِفُونَ کلاًّ بِسِیماهُمْ»؛ اعراف یعنی جایگاهی که در آن جایگاه هویت آدمیان تعیین می‌شود، هویت نیز با امام شناخته می‌شود.

امام، هویت‌ساز جامعه است باید به امامت امام و به ولایت امام عمل شود. اینکه ما می‌گوییم غیبت ولی‌عصر. به معنای غیبت امامت نیست. غایب کیست؟ شخصِ امام، امام در حین اینکه غایب است، امامت می‌کند. درست نظیر آن چیزی است که در زمان حضور اتفاق می‌افتد؛ حال اگر امام بین ما حاضر بود، در مناطق دوردست چگونه از امر او تبعیت می‌کردیم؟ شما در مناطق دوردست اصلاً امام را نمی بینید. ما از این به غیبت مکانی تعبیر می‌کنیم. کسانی که در دوران حضرت امیر(ع) در مصر و ایران بودند، ایشان را نمی‌دیدند پس حضرت علی(ع) چگونه بر آن‌ها اعمال ولایت می‌کرد؟ از طریق وکلا و نُوّاب خود. همان اتفاق در زمان غیبت حضرت ولی‌عصر. نیز رخ داده است، پس در حقیقت اتفاق خاصی نیافتاده است. ولایت وجود دارد، امامت حاضر است ولی شخص امام غایب است. حتی اگر غیبت زمانی هم نباشد، غیبت مکانی همیشه وجود دارد؛ در زمان رسول اکرم (ص) نیز غیبت مکانی بوده است، به هر حال حضرت رسول(ص) در یکجا بودند و در یکجای دیگر نبودند. غیبت مکانی وجود داشت، اما غیبت، غیبت ولایت امر نبود.

*وظایف جامعه در برابر ولی امر

این رابطه ولایتی چیست؟ رابطه ولایت، رابطه امر و نهی و رابطه اطاعت است، نه صرفاً رابطه محبت بدون عمل و بدون اطاعت. اصلاً اولی الأمر و ولی امر یعنی چه؟ ولی امر یعنی کسی که فرمان به‌ دست اوست، یعنی صاحب فرمان. ولایت امر این است، امر می‌کند. ما که شیعه او هستیم چه کاره‌ایم؟ ما فرمان‌بر هستیم و او فرمانرواست. معنی ولایت فرمان‌بری است. فرمانِ فرمانرواست که جامعه را یکی می‌کند، کاری که امام کرد این بود؛ فرمان را در صحنه جامعه به ظهور گذاشت و ایشان خود ولی امر و فرمانروا شد. ما در جامعه خودمان فرمانروا داریم و افتخار ما این است که از فرمان او تبعیت می‌کنیم. هر کسی که تابع این فرمانروا نباشد، خارج از ولایت است، چه بداند و چه نداند، چه بخواهد و چه نخواهد.

این جامعه تکالیفی دارد که تکالیف اجتماعی بوده و غیر از تکالیف فردی است. بنده برای شما یک مثال بزنم تا معلوم شود که تکلیف اجتماعی چقدر با تکلیف فردی تفاوت دارد، یک مثال بسیار روشن که امروز نیز خیلی مبتلابه است؛ در حال حاضر در برخی از شهرهای بزرگ مانند تهران می‌بینید که برخی از خانم‌ها آن‌ چنان‌ که باید و شاید حجاب را رعایت نمی‌کنند. خب انسان از این پدیده ناراحت و آزرده می‌شود. چرا آزرده می‌شوید؟ به شما چه ربطی دارد؟، او یک فرد است و می‌خواهد این‌گونه عمل کند. اگر این رفتار، رفتارِ فردی محض بود، [این حرف درست است.] البته این رفتار اشکال دارد ولی برای خود آن‌هاست، ولی به من و شما چه ارتباطی دارد؟ این مهم است که ما به این بحث‌ها چگونه نگاه می‌کنیم. با نگاه تک‌رفتاری و نگاه تکلیفی که به فرد تعلق دارد.

اما از زاویه دیگری هم می‌توانیم نگاه کنیم؛ رفتاری که در خیابان و در برابر دیگران انجام می‌شود، رفتار جمعی است نه فردی. خیابان، متعلق به شمایی که با یک زِیّ نامناسب و با یک‌ شکل و رفتار نامناسب حضور پیدا می‌کنید نیست؛ جامعه برای من، شما و برای همه است. هر رفتاری که در محیط اجتماعی به‌طور علنی انجام شود به یک رفتار اجتماعی تبدیل می‌شود و حکم دیگری پیدا می‌کند که غیر از حکم تکالیف فردی است. کسی که علنی کاری انجام می‌دهد، حکم شرع [درباره او متفاوت] است.

امیرالمؤمنین(ع) در یکی از فرمایشات خود دارند: «أَیهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ أَهْلِه» در راه هدایت، یاران اندک موجب وحشت شما نشود. گاهی یک یار همراه شما باشد دیگر شما یک جامعه هستید. ظاهراً جامعه بودن به این شکل نیست که مردم زیادی با شما باشند. «أَیهَا النَّاسُ لَا َتستَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ أَهْلِه فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَی مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِیرٌ وَ جُوعُهَا طَوِیل» بعد می‌فرماید: «إِنَّمَا یجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِین» حضرت می‌فرماید: آن چیزی که یک جمع را تبدیل به یک جمع واحد می‌کند این است که دل‌های آنها در خشنودی و ناخشنودی یکی باشد؛

آن‌هایی که با هم خشنود می‌شوند؛ یک‌چیز همه آنها را خشنود کرده و یک‌چیز همه آنها را ناخشنود می‌کند؛ بعد حضرت می‌فرماید وقتی جامعه به این شکل شد، گاهی رفتار یک نفر در یک جامعه تبدیل به رفتار همه جامعه خواهد شد. مثال می‌زند؛ آن کسی که ناقه قوم ثمود را پی کرد یک نفر بود اما خدا نفرمود که آن یک نفر این کار را کرد بلکه فرمود: آن جامعه این کار را کرد، فرمود: «فَعَقروها» نفرمود «فَعَقَرها». خداوند رفتار یک فرد را رفتار یک جمع تلقی کرده است، اما چرا؟ کننده آن رفتار یک نفر بود، اما این کننده دستی بود که از آستین یک جمع بیرون آمده بود. پس گاهی رفتار یک آدم تبدیل به یک رفتار جمعی می‌شود، وقتی تبدیل به یک رفتار جمعی شد همهی آن جامعه به‌ حساب آن رفتار جمعی محاسبه می‌شود. حرف ما این است که وقتی ما یک جامعه اسلامی داریم، باید بدانیم که رفتار جمعی داریم؛ رفتارهای جمعی فقه خاص خود را دارند.

ما می‌گوییم که بانک یک مقوله اجتماعی است، یک پدیده جمعی است، چرا؟ به دلیل اینکه دو نوع بانک داریم؛ یک نوع این است که خود شما یک ‌چیزی را درست می‌کنید و یک گنجینه‌ای و صندوقی را در جایی می‌گذارید و در آنجا پول خود را قرار می‌دهید، این یک رفتار فردی است و اگر کسی از شما پول دزدید، آن شخص دزد یک جرم فردی انجام داده است. اما گاهی هم پول مردم را در جایی جمع کرده و به آن بانک می‌گوییم؛ این چیز دیگری است، یک مقوله دیگری است و حکم دیگری دارد. کسی هم که از این بانک دزدی کند، فعل دیگر و کار متفاوتی کرده است. این سرقت یک سرقت معمولی نیست. این‌ها حرف‌های ماست.

امروزه چرا خروجی بانک‌ها یک خروجی عجیبی و غریبی است؟ این بانک‌ها و این نظام بانکی به شورای نگهبان رفته است و شورای نگهبان هم گفته است که این نظام بانکی هیچ اشکال شرعی ندارد. اما این نظام بانکی که در عرصه اجرا آمده است تبدیل به بدترین نظام بانکی در سطح جهان شده است. به علت دو عامل؛ یک عامل به دلیل سوء اجراست و ضعف مدیریت‌های حاکم. اما تنها عامل ضعف مدیریت نیست؛ این نظام بانکی مطابق با احکام شرع است؟ بله اما با کدام شرع؟ با فقه فردی می‌سازد. آقایان گفته‌اند که این نظام بانکی را با عقود اسلامی درست می‌کنیم و می‌گوییم که بخشی از معامله‌ها در چارچوب مضاربه انجام می‌گیرد، بخشی از معامله‌ها در چارچوب شرکت انجام می‌گیرد، بخشی از معامله‌ها در چارچوب اجاره انجام می‌گیرد. با این معامله‌ها بیان کرده‌اند که ما نظام بانکی را درست می‌کنیم و آن معامله‌ها هم معامله عقود شرعی هستند. اما فقط این نیست؛ نظام بانکی که فقط عقدالبیع و عقدالاجاره و عقد المضاربه و عقدالشرکة نیست، چراکه اگر این‌ها را در کنار هم بگذارید از آنها نظام بانکی بیرون نمی‌آید. نظام بانکی خود یک مقوله جدایی است؛ در گام اول باید بفهمد که نظام بانکی یعنی چه؟ این یعنی پول‌ها را در یکجا جمع کنند و بخواهند با این پول‌های متراکم اقتصاد و تولید یک جامعه را بگردانند، تجارت و بازرگانی چرخش پیدا کند، ثروت در جامعه چرخش پیدا کند، این غیر از مسأله اجاره و مضاربه و بیع است. این مقوله دیگری است که باید فقهِ آن را بیرون آورد و استنباط کرد. باید بتوانیم در این‌باره حرف بزنیم.

اصل کار این است که اول انسان مسأله را بشناسد که این مسأله چیست، این مسأله با مسأله شرکت و مضاربه و موارد دیگر فرق می‌کند؛ یک فعل جمعی است، این فعل فردی و فعل من و شما نیست که بنشینیم با همدیگر عقد مضاربه‌ای ببندیم، کلاً ماهیت شارع در این موضوع متفاوت است و این موضوع حکم و فقه دیگری دارد.

*حوزه علمیه؛ خدمات گذشته، وظایف پیش رو

حرف ما این است که حوزه‌های علمیه باید نسبت به این فقه پاسخگو باشند. مرکز جامع برای تربیت علماء و مجتهدینی که ان‌شاءالله بتوانند پاسخ‌گوی این پرسش‌ها باشد تدارک ببینند. در حال حاضر مشکل ما در نظام اسلامی این است که هنوز حوزه‌های علمیه با همه تلاشی که انجام داده‌اند [هنوز به آنجایی که نیاز نظام است نرسیده‌اند].

البته این نکته را عرض کنم که حوزه‌های ما خدمات بزرگی را برای انقلاب انجام داده‌اند و نسبت به مسائل انقلاب به‌روز بوده‌اند؛ یعنی از روز اولی که انقلاب ما آغاز شد حوزه‌های ما به این انقلاب نیرو دادند، انرژی دادند و هدایت و رهبری کردند. این انقلابی بود که حضرت امام بار سنگین آن را بر دوش حوزه‌های علمیه گذاشت. خب در چندساله اول انقلاب چه اتفاقی افتاد؟ همین حوزه علمیه نهادهای انقلاب را به وجود آورد. در سال‌های اولیه انقلاب حوزه علمیه بود که قانون اساسی را تدوین کرد و این نهاد بزرگ را شکل داد. نهادهای اصلی مملکت، نهادهای اصلی نظام، در کسوت حوزویان بود. جنگ پیش آمد؛ حوزه ما بود که مردم را به‌سوی جبهه‌ها گسیل داد، حوزه در جنگ نقش عظیمی داشت. حوزه ما بود، حوزه علمیه قم و سایر حوزه‌های ما بودند که جبهه‌ها را گرم نگه داشتند. 10 سال اول انقلاب به این شکل بود.

هنوز جنگ به اتمام نرسیده بود، در اواخر جنگ هجوم دیگری شروع شد، اولین تهاجمی که به حوزه‌ها شروع شد تهاجم به مبانی و اصول بود. تقریباً حوزه‌ها 20 سال در دفاع از اصول و مبانی سرمایه‌گذاری کردند. شما ببینید نوشته‌های علمای بزرگوار ما مانند آقای جوادی آملی، آقای مصباح و دیگران در این دو دهه چقدر خدمت کرده‌اند، در دفاع از چه؟ در دفاع از اصول و مبانی اسلام که مورد هجوم گسترده بود. اول گفتند که قرائت‌ها [متفاوت است] و می‌خواستند ریشه اسلام بزنند، می‌خواستند که حوزه را کلاً از مردم جدا کنند. می‌گفتد هر کسی هر چه از قرآن بفهمد همان برای او حجت است؛ حال چه درس‌خوانده باشد چه نخوانده باشد، چه مجتهد باشد و چه نباشد، می‌گفتند خودتان دین را از قرآن بفهمید و همه قرائت‌های مختلف حجت هستند. برخی جدایی دین از سیاست را مطرح کردند، تشکیک در توحید کردند، تشکیک در پیامبری حضرت رسول (صلوات الله علیه و آله) کردند، بیان کردند که قرآن بشری است، قرآن را بشری کردند و عصمت معصومین (علیهم السلام) را زیر سؤال بردند. شیوه اجتهادی فقها را زیر سؤال بردند، مرجعیت را زیر سؤال بردند، رابطه بین مردم و مرجعیت را کاملاً غلط معنا کرده و هرچه می‌توانستند به سمت این موضوع شلیک کردند، حوزه‌ها در دفاع از این اصول طلبه‌های خوب تربیت کردند. بزرگان ما در سخت‌ترین شرایط سینه سپر کرده و دفاع کردند.

این خطر که رفت، یعنی دهه سوم انقلاب آغاز چه شد؟ آغاز طرح مباحثی که به خاطر آن امروز در اینجا هستیم؛ نظام خواسته‌هایی دارد، باید شروع به پاسخ‌گویی به نیازهای نظام کنیم. بنده واقعاً حوزه‌های علمیه را مقصر نمی‌دانم، عقیده من این است که در هر دوره‌ای از دوره‌های گذشته برای انقلاب تا به امروز، واقعاً حوزه‌ها در یک سنگری مشغول به دفاع بوده‌اند. الآن هم وقت نتیجه آن است. در حال حاضر دیگر دشمن جنگ نظامی برعلیه ما ندارد، در جنگ فرهنگی هم ما یک سنگر را از دشمن گرفته و فتح کردیم، دیگر هجوم به مبانی و اصول در حاشیه رفت، -نه اینکه دیگر نیست، بلکه در حاشیه است.- برخی از شماها نمی‌دانید که وقتی تهاجم شد چه شد؛ در دانشگاه‌ها چه بود و جامعه به چه وضعی افتاد. اما امروز اولین نیاز، پاسخ‌گویی به نیازهای نظام اسلامی است، به پرسش‌هایی که نظام اسلامی از حوزه دارد، نظام بما هو نظام.

پرسش‌های نظام همه مربوط به فقه کلان و فقه اجتماعی است. می‌خواهیم نظام داشته باشیم، نظام بانکی داشته باشیم، نظام اقتصادی داشته باشیم، می‌خواهیم برای بازار سیاست‌گذاری کنیم، برای وزارت خارجه این کار را انجام دهیم، این احتیاج به چه چیزی دارد؟ نیاز به فقه نظام اسلامی دارد. همه این‌ها لازم است و باید همه این‌ها را خوب بخوانیم. البته باید فقه خرد را بخوانیم زیرا تا کسی مجتهد مسلم بر فقه خرد نباشد، نمی‌تواند پاسخ‌گوی پرسش‌های فقه کلان باشد. به دلیل اینکه فقه کلان را کسی می‌تواند پاسخ‌گو باشد که قدرت استنباط این فقه را از همان منابع فقه خرد داشته باشد. به دلیل اینکه منابع همان منابع است و شیوه استنباط ما هم همان شیوه است. ما به دو چیز نیاز داریم؛ یک اینکه بتوانیم مسأله‌شناسی کنیم و بدانیم که مسأله الآن چیست [و دوم اینکه بتوانیم درست استنباط کنیم.]

قطعاً یکی از بزرگ‌ترین پاسخگویی‌ها به ندای هل من ناصر ینصرنی حضرت ولی‌عصر. کار در همین عرصه است؛ امروز این ندای هل من ناصر ینصرنی حضرت ولی‌عصر. بخشی از آن توجه به همین فقه دارد. هل من ناصر ینصرنی جامعه باید دینی شود، نظام ما باید دینی شود، اقتصاد ما باید دینی شود، آموزش‌وپرورش ما باید دینی شود، فرهنگ ما باید دینی شود، مدیریت ما باید دینی شود که همه این‌ها متوقف بر یک فقه کلان است. این کاری است که شما باید انجام دهید،

منبع:فارس


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین