پای درس اخلاق استاد حسین انصاریان
«ادای تکلیف» پیش از مرگ واجب است
فردی در مدینه که نخلستانهای خوبی داشت، در رختخواب افتاد و سخت مریض شد. دید خرماها را نفروخته، بازار هم پیدا کند که دیگر دارد میمیرد و به چه دردش میخورد، بفروشد! یک وصیت سفت و سختی کرد که پیغمبر اکرم(ص) بعد از مرگش انجام دهد.
عقیق:استاد حسین انصاریان از اساتید اخلاق، شب گذشته (شنبه 21 مردادماه) در حرم مطهر شاهچراغ شیراز به سخنرانی پرداخت.
مشروح این سخنرانی را در ادامه میخوانیم:
از زمان وجود مبارک پیامبر اسلام، تا زمان پایان غیبت صغری، مردمی عاقل، بینا و خردمند، سؤالاتی را از محضر چهارده معصوم داشتند که هریک از معصومین به تناسب سؤالی که از آنها شده، پاسخهای بسیار مهم، با ارزش و راهگشا به سؤالکنندگان دادهاند. اگر سؤال کنید که حقیقت، عمق و واقعیت مجموعه این پاسخها چیست، یک کلمه میتوان پاسخ گفت و آن اینکه این پاسخها چگونه زیستن را به انسان تعلیم میدهد که در زندگی خودش زیان نبیند، خسارت نکند و عمرش بر باد نرود، به مرگ سختی دچار نشود، به برزخ پرعذابی گرفتار نیاید و آخرت آبادی را به دست بیاورد.
مردی با عقل و درایت، با بینایی و بصیرت خدمت وجود مقدس حضرت صادق(ع) میآید و درباره کیفیت زندگی امام صادق(ع) سؤال میکند: «علی ماذا بنیت امرک»، یابنرسولالله! کل زندگی خودتان را بر چه اساسی پایهگذاری کردهاید؟ امام صادق هم جواب این پرسش را سخاوتمندانه دادهاند و تا روز قیامت، یعنی تا برپاشدن قیامت، بهدرد تمام مردان و زنان تاریخ میخورد.
اگر مردی و زنی بر این اساس که امام صادق علیهالسلام پاسخ دادهاند، عمل کند، طبق یکی از آیات سوره مبارکه فاطر هیچ ضرر و خسارتی به آنها وارد نمیشود؛ این مدت کوتاه عمر را در هر روزگاری، در هر شرایطی و در هر زمانی، پاک، سالم، صحیح و درست میگذرانند و این گذرانِ عمرشان بر اساس این روایت، یک تجارت میشود که پروردگار عالم در آن آیه سوره فاطر میفرماید: «تجارة لن تبور»، کسادی، توقف، ضرر و زیان در این تجارت راه ندارد، «لن تبور». اصلاً درِ ضرر و درِ خسارت به روی این تجارت کاملاً بسته است.
امام به او فرمودند: تمام زندگی من بر چهار علم، بر چهار معرفت و بر چهار دانایی، علم، فهم و آگاهی برپا شده است. شما شنیدهاید که پیغمبر اسلام درباره علم چه فرمودهاند؟ «العلم نور»، دانش و آگاهی و فهم، نور است؛ این دانشی که امام صادق فرمودند، نور است و دانشهای دیگر به فرموده خود امام صادق، فضل است و نه نور.
هر دانشی که غیر از این دانش در این جهان است، ارزش دارد و خوب است که آدم دنبال آن باشد، ولی یک برتری برای انسان و فضلی است؛ اما این نوع دانش نور است. تمام قرآن کریم علم است و پروردگار درباره قرآن میفرماید: «انزلنا الیکم نورا مبینا»، این مجموعه علم -که سیجزء است، 114 سوره است، ششهزاروششصدو چند آیه است- نور و روشنایی است؛ هم برای باطن شما و هم برای اعمال، مرگ، برزخ و قیامت شما.
در سوره مبارکه حدید میخوانیم: «یوم تری المؤمنین و المؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بأیمانهم» حبیب من! هرچه مرد مؤمن و زن مؤمن در قیامت است، یعنی آنهایی را میبینی که از این معرفت و از این نور برخوردار بودند و با این نور زندگی کردند و نورشان -یعنی آن نوری که بهدست آوردهاند و ذخیره کردهاند- بهصورت اعتقاد و عمل در پیشاپیش آنها در حرکت است و از جانب راست وجودی آنها در حرکت است، اینها هم دارند در کنار این نور قدم برمیدارند؛ همان وقت میشنوند که شما را به بهشتی که «تجری من تحتها الانهار» بشارت باد، یعنی این نوری است که آدم را به بهشت میرساند.
پس از مرگ تکالیفمان بر عهده شخص دیگری نیست
«علمت ان عملی لا یعمله غیری فاجتهدت»، بنای زندگی من و یک علمش این است که فهمیدم، درک کردم و دانستم که آنچه خالق، مالک و آفریننده من بهعنوان تکالیف و مسئولیتها برعهده من گذارده، اگر خودم انجام ندهم، هیچکس بعد از خودم انجام نمیدهد؛ چون هیچکس به جای من مکلّف نیست. هیچکس هم به جای ما مکلف نیست و زن و فرزندان ما خودشان هر کدام مکلف هستند و تکلیف و عبودیت من برعهده آنها نیست؛ اینکه باید من بهوجودآورندهام را بشناسم، به معاد ایمان داشته باشم، قرآن مجید را کتاب زندگی بدانم، بهعهده آنها نیست و بهعهده خودم است. من اگر از حوزه عبودیت، تکلیف و مسئولیت فراری شوم، در صورت نبودنم، تکالیفم به عهده کسی دیگر نیست.
خداوند متعال در هر صنفی حجت دارد که بدکاران آن صنف در روز قیامت نگویند نمیشد ما آدم خوبی باشیم! خدا برای هر طایفهای در پنج قاره و در هر روزگاری حجتی دارد و هیچکس در قیامت نمیتواند خودش را در پیشگاه پروردگار معذور نشان دهد و اصلاً امکان ندارد.
هر شخص بر تکالیف خود، مکلف است، امام صادق(ع) میفرمایند: دانستم و فهمیدم که بعد از مرگ من، تکالیف من بر گردن موسیبنجعفر نیست. موسیبنجعفر، پسر من، استقلالاً مکلف است و من باید مؤمن شوم! موسیبنجعفر که نمیتواند به جای من مؤمن شود و به جای خودش مؤمن میشود؛ عبادت من بر گردن خودم است، خوشاخلاقی بر گردن خودم است.
بعد از مرگ من چهکسی میخواهد وصی من در خوشاخلاقی باشد؟ من در حال حاضر زنده هستم و باید با زن و بچه و با مردم خوشرفتار باشم؛ این تکلیف به گردن شخص دیگری نیست و او خودش بعد از من به خوشرفتاری مکلف است. اصلاً با شوق و با ذوق کوشیدم، زحمت کشیدم که تکالیف مربوط به خودم را خودم انجام دهم.
ادای تکلیف پیش از مرگ، واجب است؛ آقایی در مدینه که نخلستانهای خوبی داشت، از دنیا رفت؛ وقتی خرماها میرسید، همه را انبار میکرد سپس خرماها را در یک سبد حصیری میچیدند که من دیده بودم؛ خرماها را در فصل خرما چید و همه را انبار کرد که بازار خوب شود و بفروشد؛ اما در رختخواب افتاد و سخت مریض شد. دید خرماها را نفروخته، بازار هم پیدا کند که دیگر دارد میمیرد و به چه دردش میخورد، بفروشد! یک وصیت سفت و سختی کرد که پیغمبر اکرم بعد از مرگ من، کل این انبارهای خرمای من را که بابت ثلثم حساب شود، به مستحقها بدهد.
آن مَرد مُرد، آمدند و وصیتش را به رسول خدا گفتند، رسول خدا هم از روی دلسوزی قبول کردند، کنار در انبار آمدند و ایستادند و گفتند: اعلام کنید تا مستحقها بیایند و خرمای حسابی به مستحقها دادند. خرماها تمام شد و بنا شد کف انبار را جارو کنند، پیغمبر ایستادند تا جارو شود. یکدانه خرما در گرد و غبار انبار و چوبهای آن حصیرها افتاده بود، پیغمبر اسلام خم شدند و آن یک خرما را درآوردند و فرمودند: یاران من! اگر خودش این یکدانه خرما را در زمان زنده بودن خودش در راه خدا میداد، از کل این انباری که من دادم، ثوابش برایش بیشتر بود.
برخی که با پولها، بدن و اعضا و جوارح شان برای تجارت کردن در راه خدا به خود رحم نمی کنند، چه امیدی دارند که بعد از مرگشان شخص دیگری به آنها رحم کند! پس تکالیفتان را خودتان پیش از مرگ انجام دهید و به امید دیگری نباشید. امام صادق(ع) می فرمایند: «علمت ان عملی لا یعمله غیری فاجتهدت». من فهمیدم تکالیف الهیه و مسئولیتهای الهیه من بر گردن شخص دیگری نیست که به جای من مکلّف باشد، پس همه را خودم انجام دادم.
منبع:فارس