کد خبر : ۸۸۹۶۶
تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۹
پای درس اخلاق استاد انصاریان

حسادت و بدبینی انسان را «جهنمی» می‌کند

حسادت و بدبینی از جمله رذایل اخلاقی هستند که انسان را جهنمی می‌کند؛ بعضی مردان به زنان خود بدبین هستند و این حرام است. بعضی خانم‌ها به مردها بدبین هستند و بعضی‌ها به دیگران بدبین هستند، اینها بیماری‌های روانی و خطرناک هست.
عقیق:استاد حسین انصاریان شب گذشته (دوشنبه16 مرداد) در سخنرانی خود در بیت الاحزان اصفهان، گفت: ما انسان‌ها در امر تربیت و رشد و مستقیم بارآمدن، به وجود مقدس حضرت حق، انبیای او و ائمه طاهرین(ع) نیازمندیم چراکه مسئله تربیت، رشد، کمال، مستقیم بارآمدن و سعادت ما در گرو راهنمایی، هدایت و دلالت آنهاست.

مشروح این سخنرانی را در ادامه می‌خوانیم:

به‌نظر نمی ‌رسد کسی در کل کره زمین منکر آن باشد، چون حرفش را از قدیم‌الایام در شرق و غرب زده‌اند و در حال حاضر هم دارند این حرف را می‌زنند. این زندان‌های عریض و طویلی که در همه کشورها هست و دادگستری‌های پهناوری که در همه ملت‌ها هست، ثابت‌کننده این حرف است و اگر این نبود، یقیناً زندانی، دادگاهی و جریمه‌ای وجود نداشت. و آن، این است که همه قبول دارند انسان چنانکه بیماری بدنی می‌گیرد، دچار بیماری فکری هم می‌شود و چنانکه بدنش در معرض آفت قرار می‌گیرد، روانش هم در معرض آفت قرار می‌گیرد. بیماری فکری، یعنی انحراف فکری و بیماری روانی، یعنی انحراف اخلاقی؛ چون ما یک اخلاق مثبتی داریم - که همه منصفان عالَم قبول دارند - و یک اخلاق منفی.

دانشمندان باانصاف همه جوامع از سه‌هزار سال قبل از میلاد مسیح، مسئله اخلاق مثبت و اخلاقی منفی را مطرح کرده‌اند و سپس قرآن مجید و متخصصین آیات قرآن مجید آمدند، اخلاق را بر چهار قسمت تقسیم کردند: اول اخلاق الهی، اخلاقی است که می‌تواند در بشر تجلی کند؛ وجود مبارک مرحوم علامه مجلسیِ(ره) پسر - صاحب بحارالأنوار - این روایت را از رسول خدا(ص) نقل می‌کند که از نخبه روایات پیغمبر اکرم است و حضرت در این روایت به امت امر دارند و امرشان هم با قرینه همراه نیست که ما طلبه‌ها بگوییم این امر، امر استحبابی است؛ نه، امر واجب است و آن این است: «تخلقوا باخلاق الله»، بر شما واجب است که به اخلاق پروردگار متخلق و آراسته باشید. اخلاق پروردگار هزار بخشش در دعای جوشن کبیر است.

«گذشت» اخلاق الهی است

یک مرحله اخلاق خداوند که در قرآن مطرح است «گذشت» نام دارد اگر من در برابر تلخی، اشتباه، خطا و از کوره در رفتن بی‌دلیل یا با دلیل کسی قرار گرفتم، به آن شکل عکس‌العمل نشان ندهم و عکس‌العمل الهی داشته باشم و تنها با زبان اعلام نکنم. عصبانیت و ناراحتی طرف مقابل که فروکش کرد، شاید تواضع کند و بیاید به من بگوید بد کردم، من را ببخش! پس از آن قلباً از او گذشت کنم و نه ظاهراً، چون اگر بگویم از تو گذشتم، ولی دلم نمی‌گذرد، دروغ است و این دیگر اخلاق الهی نیست.

پروردگار عالم وقتی بنا باشد که از کسی گذشت کند، گذشتش یک گذشت جدی است، نه گذشت ظاهری؛ یعنی قلب باید بدرقه‌ عفو الهی شود.

نمی‌توانیم ادعای عصمت کنیم و اگر هم کسی ادعای عصمت کند و بگوید که من به عمرم هیچ گناهی مرتکب نشده‌ام، از ملکوت عالم جوابش را می‌دهند که دروغ می‌گویی. مثلاً در روایات آمده که شخصی معبودش پول یا شکم یا شهوات و صندلی است، یعنی تمام جهت‌دهی‌های به زندگی‌اش براین اساس گذاشته شده و خدا را هم قبول دارد و دو رکعت نماز هم می‌خواند و روزه هم می‌گیرد، اما این معبودها در زندگی‌اش مقدّم بر پروردگار هستند و برای رسیدن به آنها از هیچ راهی دریغ نمی کنند. ما بر اثر این معبودها به گناه می‌افتیم، یعنی کارهایی را می‌کنیم که پروردگار نمی‌خواهد؛ وقتی پول معبود باشد، یقیناً به حرام، ربا، رشوه، اختلاس و تقلب در جنس مردم می‌افتیم.  

خداوند برای همه موارد اخلاقی مثبت، ارزشگذاری بی نظیری کرده است، آیه ای در سوره مبارکه احزاب است و یک سؤال از مردم مؤمن و متدین می‌کند، خداوند این سؤال را از کفار، مشرکین، منافقین و لائیک‌ها نمی کند چون آنها که با وجود مقدس او سروکار ندارند و تهمتِ نبودن هم به او می‌زنند لذا این آیات خطاب به ما فعلی‌هاست که زنده هستیم؛ اگر مُردیم، خطابات قرآن از ما برداشته می‌شود، ولی تا در دنیا هستیم، خطابات متوجه ماست. خدا سؤال می‌کند و ما هم موظف هستیم در برابر سؤال پروردگار بی‌تفاوت نباشیم؛ حال اگر آره گفتیم، برده‌ایم و اگر نه گفتیم، باخته‌ایم.

خداوند می پرسد، «الا تحبون ان یغفر الله لکم» بندگان من می خواهید از گناهانتان گذشت کنم؟ این گذشت لفظی پروردگار است، پروردگار که دروغ نمی‌گوید، گذشت جدی، قطعی و یقینی است و پاسخ اهل ایمان به خداوند، پاسخ مثبتی است و دلمان می‌خواهد همین امشب، خداوند از گناهانی که ثبت شده، بگذرد. حال بعضی گناهان بین ما و خدا است ولی برخی اینگونه نیست، قرآن فرموده است: «لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل»، به ناحق مال یکدیگر را بالا نکشید و به نام خودتان نکنید. این گناه بین من و صاحب مال است، توبه آن هم اصلاً با خدا ارتباطی ندارد چرا که مال مردم را نبرده‌ای و گناه بین تو و خدا نیست. اما حال اشتباهی شده و جوان بوده‌ای، دین را نمی‌شناخته‌ای، عرقی خورده‌ای، به ورقی دست زده‌ای، با نامحرمی تماس داشته‌ای، نمازی نخوانده‌ای، اینها گناهان بین تو و خداست و این گناهان هم فقط عفو پروردگار را می‌خواهد.

گذشت خداوند از بندگان، به گذشت بندگان از یکدیگر گره خورده است

گذشت خداوند از بندگان، به گذشت بندگان از یکدیگر گره خورده است؛ اول باید گذشت کنید تا خداوند از شما گذشت کند. همه‌جا شروع کار با پروردگار نیست، بلکه خیلی جاها شروع کار با بنده و جواب با پروردگار است. «فاعفوا و اصفحوا»، از کسانی که با آنها دعوا دارید، دعوا دارند، تلخی کرده‌اند، بدی کرده‌اند، مشکل برایت ایجاد کرده‌اند، گذشت قلبی کنید و نگویید خدا هم بیاید، من نمی‌گذرم!

دین یک جریده و پرونده جامع و کاملِ فراگیر به تمام امور زندگی مادی و معنوی مردم است. پیغمبر(ص) فرموده‌اند: می‌دانید آدم بد از نگاه منِ پیغمبر کیست؟ نه یا‌ رسول‌الله، کیست؟ آن که در حق کسی بدی کند و نرود عذرخواهی کند! می‌دانید بدتر از این کیست؟ نه یا رسول‌الله، کیست؟ کسی که بروند از او عذرخواهی کنند، شانه بالا بیندازد و بگوید دلم را سوزانده‌ای و حالا آمده‌ای ببخشم؟! این از آن بدتر است.

به اخلاق پروردگار آراسته شوید

«تخلقوا باخلاق الله»، به اخلاق پروردگار آراسته شوید؛ اخلاق پروردگار هم در قرآن و هم در جوشن کبیر آمده است؛ اگر این جوشن کبیر، جریان یک‌ ماهه در ماه رمضان - قبل از شب‌های احیا و بعد از شب‌های احیا - پیدا کند و سه شب احیا همه‌ آن را بخوانند، ولی 27 شب دیگر، یک عالم متخصص، آن را برای مردم توضیح دهد، مردم در خداشناسی هم قوی می شوند.

ما یک انحراف فکری و یک انحراف روانی و روحی داریم؛ در انحراف روانی، انسان دچار رذایل اخلاقی و بیماری‌های بسیار بدی است؛ گاهی یک‌ بیماری روانی، مثل بُخل در ثروتمندان و مثل حسد در مردان و زنان، عذاب بسیاری دارد. در سوره مبارکه توبه و سوره مبارکه آل‌عمران، نتیجه‌ تنها بُخل، عذاب قطعی است؛ نه برای کافران و منافقان، آنها که با کفر و نفاق خود به جهنم می‌روند، آیه خطاب به ثروتمندان مسلمان و مؤمن است و این خطر رذائل اخلاقی است.

حسادت و بدبینی انسان را جهنمی می‌کند

حسادت، بدبینی از جمله رذایل اخلاقی هستند که انسان را جهنمی می‌کند؛ بعضی مردان به زنان خود بدبین هستند و این حرام است: «ان بعض الظن اثم»، گناه سنگین است! بعضی خانم‌ها به مردها بدبین هستند و بعضی‌ها به دیگران بدبین هستند، اینها بیماری‌های روانی و خطرناک هست.

همه منصفان عالم از سه‌هزار سال پیش از میلاد مسیح که توانستند حرف‌های آنها را کمی به‌دست بیاورند، اعتقاد داشتند که انسان در معرض انحراف فکری و در معرض انحراف اخلاقی است، انسان در انحراف فکری دچار خطر ارزیابی غلط می شود که این خطر، ساختمان سعادت دنیا و آخرتش را نابود می‌کند.

آیاتی از قرآن که بیان کننده ارزیابی غلط و انحراف فکری است، اشاره و خاطرنشان کرد: یک جمعیت پاک، مؤمن، دلسوز، بزرگوار، حق‌شناس و خیرخواه آمدند و دور قارون را گرفتند. قارون همه را می‌شناخت. کسانی که دور او را گرفتند، قوم ‌و ‌خویش او نیز بودند؛ «قال له قومه»، همه آنها یک زبان به او گفتند: «لا تفرح»، با این ثروتی که داری، مغرورانه خوشحال نباش! «تفرح» یعنی خوشحالی با غرور، با خودپسندی. سینه‌ات را سپر نکن! «ان الله لا یحب الفرحین»، پروردگار عالم از آدم‌هایی که مغرورانه خوشحال هستند، اصلاً خوشش نمی آید.  قارون یک نگاه به قوم‌ و خویش‌هایش کرد (این ارزیابی غلط) و «قال»: «انما اوتیته علی علم من عندی»، مسئله ثروت من هیچ ربطی به خدا ندارد و این ثروت را علم به من داده است. آیه را اگر بخواهیم به زبان امروز معنی کنیم، این ثروت را دانش دقیق اقتصادی و مدیریت اقتصادی برای من فراهم کرده  ربطی به خدا ندارد.

علم در میان غیر مؤمنان چراغ دزدی است

حال ما بندگان باید با خود بگوییم که ما چه کسی هستیم که مغرورانه خوشحال هستیم؟ ما که در معرض انواع بیماری‌های بدنی، سکته قلبی، سکته مغزی، لمسی، حصبه، سرطان هستی، برای چه مغرورانه خوشحال هستیم! یک روایت بسیار باارزش حضرت رضا(ع) دارند که پنج بخش است، در بخش اولش می‌گوید: خوشحالی و شادی باید در کنار نیکوکاری‌هایتان در قلبتان طلوع کند و به جز این هیچ مسأله ای جای خوشحالی ندارد. همچنین ثروتمندانی که جدای از خدا زندگی می کنند و ثروت خود را از علم می دانند، بدانند با یک کفن به گور می روند و این علم که به آن تکیه کردند، چراغ دزدی است.

علم در میان مؤمنان چراغ راهنما به بهشت است

در حال حاضر علم در بشر و در میان اغلب مردم جهان از جمله دولت های شرقی و غربی چراغِ دزدی است، علمی که در میان مؤمنان است؛ چراغ راهنما به بهشت است؛ به عنوان مثال علمی که در وجود آیت‌الله‌العظمی بروجردی(ره) است؛ ایشان از مکه برمی‌گردد، رضاخان دستور می دهد که او را سر مرز دستگیرش کنند و نگذارند به بروجرد برود و او را به تهران بیاورند. هشت‌ماه در زندان ارتش رضاخان بود و پس از آن که بزرگان کشورها از جمله علما و  کراواتی‌های حکومتی واسطه شدند، رضاشاه حاضر شد که ایشان را آزاد کند. آن زمان، یعنی هشتاد سال پیش، پنجاه‌ هزار تومان به گماشته‌اش داد و گفت: این را به ایشان بقبولان و با احترام به بروجرد برگردانید. پنجاه تومان را آوردند و جلوی این زندانی اسیر گذاشتند، از آن سرهنگ سؤال کرد که چیست؟ گفت: پنجاه‌ هزار تومان اعلی‌حضرت به شما هدیه کرده است.

آقای بروجردی فرمودند: به رضاخان بگو از زمانی که در رحم مادر بودم تا حالا، نانم را یک نفر داده که اسمش خداست و من از سر سفره او بلند نمی‌شوم؛ اما اگر دلت می‌خواهد کاری را من نسبت به تو داشته باشم، یک کلمه است و این است: در این هشت‌ماهی که من در زندان بودم، غذاهایی که به سربازها می‌دهند، غذای خوبی نیست؛ به رضاخان بگویید که غذای اینها را غذای مناسب قرار بدهند، من پول نمی‌خواهم. در حقیقت علم آقای بروجردی، چراغ راهنمای او به بهشت است، اما علم مادّی مردمِ دنیا اغلبشان چراغی برای دزدی است.

اگر انسان دچار انحراف فکری شد، چه کسی باید او را معالجه‌ کند؟ دنیا که مطب معالجه انحراف فکری و روحی ندارد، سه نفر طبیب و برای معالجه هستند، خدا، پیغمبر و ائمه طاهرین(ع).
منبع:فارس

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین