کد خبر : ۸۷۶۴۳
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۱
حجت‌الاسلام کاشانی:

رئیس‌جمهور در مورد حکومت امیرالمومنین(ع)، مغالطه‌ای سخیف انجام داده‌اند

امیرالمؤمنین(ع) درباره حق حکومت‌شان بارها و بارها اظهارنظر کردند در منابع شیعه و سنی آمده است که حضرت می‌فرمایند: من اولین کسی هستم که روز قیامت در درگاه الهی زانو می‌زنم و تظلم‌خواهی می‌کنم و حقِ خورده شده خودم را شکایت می‌کنم.
عقیق: حجت‌الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور،‌ روز نوزدهم ماه مبارک رمضان در ضیافت افطار با جامعه پزشکان با اشاره به اینکه اهتمام به خواست مردم، متن اسلام است، گفته بود که: مبنای ولایت و حکومت از دیدگاه امام علی (ع) نیز انتخاب و نظر مردم بود و در واقع حکومت علی(ع) با خواست و اصرار مردم تشکیل شد.

در همین زمینه گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام حامد کاشانی استاد حوزه علمیه امام خمینی(ره) و استاد مدعو دانشگاه امام صادق(ع) داشتیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانیم:
 

وی در ابتدا اظهار داشت: در این خصوص به چند نکته باید توجه کنیم، یکی اینکه این سخنان بیان شده‌اند بدون در نظر گرفتنِ فضای صدورِ کلمات که در اینجا چند مغالطه صورت گرفته است.

کاشانی گفت: یکی از مغالطه‌ها این است؛ وقتی ما بحثِ تاریخی می‌خواهیم داشته باشیم باید تمامی مطالبی که از آن فرد در آن موضوع رسیده است را ملاک نظر قرار دهیم نه بُریده سه کلمه‌ای از یک خطبه‌ای که خودش بریده یک خطبه بزرگتری بوده و بدونِ در نظر گرفتنِ سایر کلمات و جملات، یک سه کلمه را بخواهیم تفسیر کنیم به آن معنایی که خودمان دوست داریم، اگر خیلی منصف باشیم باید بگوییم نادانسته مغالطه بسیار سخیفی روی داده است.

این استاد حوزه و دانشگاه عنوان کرد: امیرالمؤمنین(ع) درباره حق حکومت‌شان بارها و بارها اظهارنظر کردند در منابع شیعه و سنی آمده است که حضرت می‌فرمایند: من اولین کسی هستم که روز قیامت در درگاه الهی زانو می‌زنم و تظلم‌خواهی می‌کنم و حقِ خورده شده خودم را شکایت می‌کنم.

وی ادامه داد: اینها مواردی نیست که یک شیعه نداند یا مثلاً در مبانی کلامی امام، من یک نفر حتی انسان دسته چندم را هم نمی‌شناسم که بگوید نصب امام در مذهب تشیع الهی نیست و مردم‌ هستند که امام منصوب می‌کنند و «نصب‌الامام واجبٌ علی‌الله» یک جمله‌ای است که من هیچ مخالفی در تشیع برای آن پیدا نمی‌کنم، این که مساله امامت و ولایت آن قسمتی که قابل غصب و نصب است ما به آن توجه کنیم و به یک جمله نصف و نیمه بپردازیم خیلی حرف عجیبی است.

اینکه ما بیاییم یک جمله را بدون در نظر گرفتنِ فضای صدور کلمات، از آن جدا کنیم یعنی بدون درنظر گرفتن لحن، سؤال، مخاطب این خودش مغالطه سخیف است نه مغالطه آبرومند و نکته اینجاست، کسانی که آمدند سراغ امیرالمؤمنین(ع) تا حضرت را به عنوان خلیفه برگزینند و حضرت نمی‌پذیرفتند چه می‌خواستند بگویند که حضرت نمی‌پذیرفت؟

 

استاد حوزه علمیه امام خمینی(ره) ابراز داشت: امیرالمؤمنین(ع) یک حقی دارند که این حق قابل غصب شدن نیست و آن ولایت تکوینی حضرت است و آن چه که پیامبر اکرم(ص) در غدیرخم نصب کردند ولایت تشریعی و ظاهری امیرالمؤمنین است که حکومت هم از فروعش است و آن در سقیفه غصب شده است. امیرالمؤمنین(ع) و سایر ائمه اطهار علیهم‌السلام نیز  بارها و بارها به این غصب شدن و نامشروع بودن استناد کرده‌اند و ما حضرت زهرا(س) را شهید راه دفاع از امیرالمؤمنین(ع)‌ از این حقِ غصب شده می‌دانیم.

وی تصریح کرد: اینکه ما بیاییم یک جمله را بدون در نظر گرفتنِ فضای صدور کلمات، از آن جدا کنیم یعنی بدون درنظر گرفتن لحن، سؤال، مخاطب این خودش مغالطه سخیف است نه مغالطه آبرومند و نکته اینجاست، کسانی که آمدند سراغ امیرالمؤمنین(ع) تا حضرت را به عنوان خلیفه برگزینند و حضرت نمی‌پذیرفتند چه می‌خواستند بگویند که حضرت نمی‌پذیرفت؟ آیا آنها می‌خواستند حکومتِ حق جانشینیِ بعد از پیغمبر که غصب شده بود را پس بدهند؟ هرگز این چنین نیست آنها آمده بودند خلافت دو خلیفه اول را به امیرالمؤمنین(ع) بدهند.

این استاد حوزه و دانشگاه گفت: مردم آن زمان بعد از قتل خلیفه سوم، سراغ امیرالمؤمنین(ع) آمدند که شما بیایید یادگار دو خلیفه اول باشید و یاد آنها را زنده کنید و در مشرب آنها حرکت کنید و مانند خلیفه سوم رفتار کنید، آیا جا داشت امیرالمؤمنین(ع) این را بپذیرند؟! اگر حضرت می‌خواستند این را بپذیرند در شورای 6 نفره 13 سال قبل، قبل از اینکه عثمان بیاید این را می‌پذیرفتند، امیرالمؤمنین(ع) نپذیرفتند که بشوند خلیفه دو خلیفه اول و دوم، بلکه امیرالمؤمنین(ع) دنبال آنکه غصب شده بود، بودند که حق الهی بود و آن هم خلیفه پیغمبر بود.

وی خاطرنشان کرد: ممکن است شما بگویید استدلال شما برای این حرف چیست؟ استدلال این است اولاً وقتی آمدند سراغ حضرت امیر(ع)، حضرت نپذیرفت، بعدها فرمود مجبور شدم بپذیرم، خلافت پیغمبر که چیز بی‌ارزشی نیست که امیرالمؤمنین(ع)‌ در جای دیگر فرمود: از آبِ بینیِ بز جذامی هم بی‌ارزش‌تر است.

کاشانی افزود: بنده می‌خواهم به این بزرگواری که مسئول دولت هستند و این حرف را گفتند بگویم ای کاش شما که به این جمله استناد کردید به آن جمله امیرالمؤمنین(ع) هم توجه می‌کردید که حکومت بر مردم، از آبِ بینیِ بزِ جذامی بی‌ارزش‌تر است که اینقدر همه کاری برای آن کردید و زد و بند کردید و تخلفاتی صورت گرفت؟!

وی عنوان کرد: اینها آمدند به امیرالمؤمنین(ع)‌ گفتند شما خلیفه این دو نفر بشو، قرائنش هم این است که وقتی امیرالمؤمنین(ع) مجبور شد و حکومت را پذیرفت و وقتی خواست قاضی‌القضات شهر را عوض کند که قاضی‌القضات کوفه شُریح بود که از مخالفین معروف امیرالمؤمنین(ع) است، مردم ریختند در خیابان‌ها و تظاهرات کردند و گفتند نمی‌شود خلیفه دوم او را نصب کرده است، یعنی برای امیرالمؤمنین(ع) دوست داشتند در ذیلِ خلفا جایی قرار بدهند لذا حضرت نمی‌پذیرفت.

این استاد حوزه و دانشگاه یادآور شد: حتی نقل شده است که حضرت پنهان شدند به باغ‌های بیرون از مدینه رفتند، مخفی شدند برای اینکه فرمودند ـ در همان خطبه 92 که مورد سوءاستفاده قرار گرفته ـ من را رها کنید چون نمی‌توانید آنطوری که من عمل می‌کنم مرا تحمل کنید، بعد این جمله را گفتند که حالا شما هر کسی را انتخاب کردید من به او کاری ندارم چه بسا من نسبت به شما کمترین چالش را برای او درست کنم، حرف‌شنواتر باشم، نفرمودند «لمن ولیتموه امرکم»؛ یعنی این شرعی است، فرمودند من ورود نمی‌کنم.

وی با بیان اینکه اگر اینطور بود در شورای 6 نفره وقتی امیرالمؤمنین انتخاب نشد، عثمان انتخاب شد و مردم به شورای 6 نفره تن دادند، گفت: چرا امیرالمؤمنین(ع)‌ در نهج‌البلاغه گِله کردند فرمودند اینها در این شورا به من ظلم کردند، چرا امیرالمؤمنین(ع) تن ندادند به حرفِ شورای خبرگان؟ چون برای آن مشروعیتی قائل نبودند وگرنه گِله معنی نداشت، هم در خطبه سوم است و هم در دو جای دیگر نهج‌البلاغه، اگر قرار بود امیرالمؤمنین(ع) برای نظر مردم مشروعیت قائل باشند در انتصاب الهی که این حرفها را نمی‌گفتند.

کاشانی به مثال دیگری پرداخت و ادامه داد: گروهی بعد از پذیرش امامت حضرت امیر(ع) آمدند به حضرت گفتند نماز مستحبی که خلیفه دوم درست کرده بود، به جماعت می‌خواندیم یک امام جماعت بفرستید با او بخوانیم، حضرت فرمود بدعت است اینها ریختند در خیابان و گفتند سنت خلیفه دوم نابود شد، یعنی آنها می‌خواستند امیرالمؤمنین(ع) کسی باشد ذیل دو خلیفه اول و حضرت هم به همین دلیل به هیچ‌وجه قبول نمی‌کردند و گفتند من اگر بیایم روش خلیفه دوم عدمِ عدالت اقتصادی را کنار می‌گذارم، او تقسیم تساوی نداشت در حالی که اگر من بیایم تقسیم غنائم را به صورت مساوی خواهم داد، من روش خلیفه دوم را در خیلی جاها قبول ندارم و شما هم تحمل نمی‌کنید لذا من یک گوشه می‌نشینم و کاری هم ندارم هر کسی را آوردید، این نه اینکه مشروع می‌داند، اگر قرار بود مشروع بداند این همه شکایت و گله و تظلم و مواردی که فراوان است، دیگر معنی نداشت، گِله از شورا هم معنی نداشت.

امام هادی(ع) را به مجلس شراب متوکل بردند و بعد از حضرت نقل کردند که به متوکل فرمودند ای امیرالمؤمنین من را عفو کن که شراب نخورم بگذار من بروم، حالا بگوییم امام هادی به متوکل گفته امیرالمؤمنین پس امام هادی مشروعیت مذاکره را قبول دارد! آیا این را کسی از ما می‌پذیرد بدونِ درنظر گرفتن قرائن و سایر جملات، فضای صدور مطلب؟!

 

وی خاطرنشان کرد: نکته‌ای که خیلی مهم است و باید به آن توجه داشت این است که ما هم قائلیم اگر مردم همراهی نکنند با حکومت، حکومیت رسمیتش را از دست می‌دهد، نمی‌تواند خوب کار کند، حکومت دچار تنش می‌شود، طبیعتاً باید مردم را همراه کرد و الحمدلله در نظام ما هم آخرین انتخاباتش بالای 73 درصد مشارکت مردم وجود داشته اما اینکه ما بیاییم شبهاتی را که قبلاً وهابیت مطرح کرده است را عنوان کنیم، اینها شبهاتی است که سالیان گذشته وهابیت آنها را طراحی کرده است.

این استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت: یکی فقهای تابعین به محضر امیرالمؤمنین(ع) آمد و عرض کرد آقا شما چیزی راجع به سقیفه نمی‌گویید، حالا که به حکومت رسیدید چرا فدک را برنمی‌گردانید، اظهار نظر کنید، توبیخ کنید؟ حضرت فرمودند بله من یک حقی داشتم ولی جایی که من سکوت می‌کنم شما سکوت کنید یعنی من شرایطش را ندارم.

وی عنوان کرد: به صورت خلاصه کسانی که حکومت را آوردند به امیرالمؤمنین(ع) تحویل بدهند که به اشتباه در تاریخ به آنها می‌گویند شیعه علی، باید توضیح داده شود شیعه علی در آن زمان به جز یک عده قلیل اهل سنتی که خلیفه اول و دوم را خیلی قبول دارند و خلیفه سوم را تکذیب می‌کنند یا تصدیق می‌کنند که به آنها شیعه علی می‌گویند، پیرو دیگری برای حضرت علی(ع) وجود نداشت.

کاشانی با بیان اینکه وقتی امیرالمؤمنین(ع) در جوابِ یکی از تابعین بزرگ می‌گوید جایی که من سکوت می‌کنم شرایط حرف زدن ندارم شما از من نخواهید حرف بزنم، شرایط نیست لشکر من از هم می‌پاشد که بخواهم خلفا را نقد کنم، گفت: یعنی ما باید ببینیم این حرف در چه بستری گفته شده و بعد از آن حرف کلی برداشت کنیم مثلاً امام هادی(ع) را به مجلس شراب متوکل بردند و بعد از حضرت نقل کردند که به متوکل فرمودند ای امیرالمؤمنین من را عفو کن که شراب نخورم بگذار من بروم، حالا بگوییم امام هادی به متوکل گفته امیرالمؤمنین پس امام هادی مشروعیت مذاکره را قبول دارد! آیا این را کسی از ما می‌پذیرد بدونِ درنظر گرفتن قرائن و سایر جملات، فضای صدور مطلب؟!

وی ابراز داشت: ما اگر دنبال مغالطه نباشیم خیلی وضع‌مان روشن است و من تعجب می‌کنم کسی که خودش را حقوقدان و وکیل می‌داند چرا پا در کفش مورخین می‌کند؟! یک بار آقا فرمودند شما که اینطور تاریخ را می‌فهمید نمی‌خواهد اظهار نظر کنید بروید به همان وکالت‌ و حقوقدانی‌تان برسید، شما که در تاریخ سررشته‌ای ندارید به چه دلیل اینقدر اظهارنظرهای سخیف می‌کنید؟!

منبع:فارس

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین