کد خبر : ۸۶۴۵۵
تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۸
به مناسبت سوم شعبان المعظم

چگونه امام حسین(ع) چراغ هدایت و عامل روشنایی راه است؟

امام موسی صدر در تببین «إِنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وَسَفینَة النّجاة» گفت: پیامبر(ص) راه هدایت را به راهی تاریک تشبیه می‌‏کند که نیاز به چراغ و نور دارد و آن چراغ و نور امام حسین است. معنای این سخن روشن است.
عقیق:به مناسبت میلاد سید و سالار شهیدان امام حسین(ع) به روایت امام موسی صدر درباره «حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است» از کتاب «سفر شهادت» که دربردارنده گفتارهای امام موسی صدر درباره قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای این نهضت است، به صورت گزیده می‌پردازیم:

*چرا حسین(ع) کشتی نجات است؟
رسول‌ خدا(ص) فرموده است: «إِنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وَسَفینَة النّجاة»؛ حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است، کشتی نجات است، چون از اهل‌ بیتی است که یکی از دو ثقلین است که پیامبر(ص) برای امت خود باقی گذاشته و فرموده است: «مَثَلُ أهلِ بَیتی مَثَلُ سَفینَةِ نوح مَن رَکَبَها نَجا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ»؛ مثل اهل‌بیت من مانند کشتی نوح است، هر که بر آن کشتی سوار شود، نجات یابد و هر‌ که از آن بازماند غرق شود، ولی در این میان، امام حسین(ع) ویژگی خاصی دارد.

پیامبر(ص) راه هدایت را به راهی تاریک تشبیه می‌‏کند که نیاز به چراغ و نور دارد و آن چراغ و نور امام حسین است. معنای این سخن روشن است، سعی می‌‏کنم از این فرصت برای تطبیق این سخن بر زندگی عادی خودمان استفاده کنم. برای آنکه بفهمیم چگونه حسین چراغ هدایت و عامل روشنایی راه است، مقدمۀ کوتاهی می‌‏گویم.

انسان طبیعتاً در عملکرد خود هر چه بیشتر پیش برود، بیشتر به آن خو می‌‏گیرد و آن عملکرد در او نهادینه می‌‏شود. وقتی انسان کاری نیک یا زشت را برای نخستین بار انجام می‌‏دهد، چون هنوز به آن عادت نکرده و برخلاف عادت پیشین اوست، برای او سنگین و دشوار است. ولی‌‌ همان کار در مرتبه دوم آسان‌تر و در مرتبه سوم آسان‌تر از قبل می‌‏شود و به همین ترتیب، انسان به کار نیک یا زشت عادت می‌‏کند و آن کار جزئی از زندگی انسان می‌‏شود، به‌گونه‏‌ای که ترک آن برای او دشوار می‌‏شود. مثالی ساده بزنم: ماشین وقتی از جایی مرتفع پایین می‌‏آید، هنگام شروع حرکت و در نخستین لحظات، به‌ آرامی حرکت می‌‏کند و متوقف کردن آن آسان است، ولی هر‌چه بیشتر حرکت کند و جلو‌تر برود، سرعت و قدرت حرکت آن بیشتر و نگه داشتن آن دشوار‌تر می‌‏شود، تا جایی که سرعت ماشین به اندازه‌‏ای می‌شود که نگه داشتن آن ناممکن شود و حتی اگر راننده در صدد متوقف کردن ماشین برآید، وضع بد‌تر می‌‏شود و خطر بیشتری او را تهدید می‌‏کند. شاید شما نیز این وضعیت را تجربه کرده باشید.

این مثال ساده و روشن، تصویری از چگونگی زندگی عادی ما ارائه می‌‏کند. انسان هنگام انجام دادن هر عملی ‌خیر یا شر‌ وقتی برای نخستین بار آن را انجام می‌‏دهد، آن را سخت و دشوار می‌‏یابد، ولی به‌ تدریج آن عمل برای او آسان می‌‏شود و جزئی از زندگی و عادات او می‌‏شود. شاید بسیاری از ما وقتی برای اولین بار سیگار می‌کشیم، برایمان دشوار و ناخوشایند است و احساس تلخی می‌‏کنیم، ولی کم‌کم این کار زیان‌بار و خطرناک، جزئی جدایی‌نا‏پذیر از زندگی و عادتمان می‌‏شود. عادت کردن در زندگی انسان امری طبیعی و ملموس است.

یک مثال از هندسه بزنم: وقتی فردی در یک خط مستقیم راه می‌‏رود، اگر اندکی، حتی به اندازۀ یک قدم، از این مسیر منحرف شود، مسلماً از مسیر خود دور خواهد شد. در ابتدا تنها چند گام از راه راست دور می‌‏شود، ولی هر‌چه در مسیر منحرف جلو‌تر رود، بیشتر از راه راست دور می‌‏شود. در ابتدای انحراف از مسیر، تنها چند گام از راه راست دور می‌‏شود. فرض کنیم پس از یک ساعت، یک کیلومتر، چهار کیلومتر، پنج کیلومتر یا بیست کیلومتر دور می‌‏شود، ولی اگر در مسیر نادرست ده ساعت یا یک روز راه برود، مسافت بسیاری از راه اصلی منحرف می‌‏شود و در این صورت بازگشت او به راه درست بسیار دشوار خواهد بود.

این طبیعت زندگی ماست و همه ما آن را درک کرده‏ایم. اینجاست که نقش هدایتگران و واعظان و اندرزدهندگان آشکار می‌‏شود. شاید بسیاری از ما وقتی برخی کار‌ها و گناهان را مرتکب می‌‏شویم یا حق کوچکی را نادیده می‌‏گیریم یا آن را انکار می‌‏کنیم، خود را گناهکار نمی‌‏بینیم. چرا؟ چون با خود می‌‏گوییم: گناه من چیست؟ من تنها مرتکب گناهی کوچک شده‌ام، انسانی را از حقِ اندکی، مثلاً به اندازه یک لیره، محروم کرده‌ام، به فلان انسان با توهین یا ناسزای کوچکی ستم کرده‌ام. ولی این کار‌ها وقتی تکرار شود و انسان به انجام دادن آن‌ها عادت کند، بسیار خطرناک می‌‏شود.

امروز من حق کوچکی را نادیده می‌‏گیرم، مثلاً به فردی یک لیره بدهکارم، ولی آن را انکار می‌‏کنم، یا چند متر مربع از زمین‌های کسی در زمین من است و من آن را انکار می‌‏کنم و می‌‏گویم این‌ها ساده و ناچیز است؛ ولی همین اشتباهات ساده و همین انحرافات جزئی، پس از مدتی، زمینه را برای روا داشتن ستمی بزرگ‏‌تر فراهم می‌‏کند؛ مانند ماشین که در سراشیبی هر‌ چه جلو‌تر برود، سرعت آن بیشتر می‌‏شود. من بار اول ده متر از زمین دیگری را غصب می‌‏کنم، بار دوم پانزده متر، بار سوم هزار متر مربع و همین‌طور ستم و عادت خود را بیشتر می‌‏کنم.

وقتی من مرتکب گناهی می‌‏شوم، به پیامدهای آن توجه ندارم و نمی‌‏بینم به کجا می‌‏انجامد، ولی راهنمای دانا و چراغ هدایت می‌‏تواند این پیامد‌ها را ببیند و می‌‏داند انحرافی که امروز با یک گام یا 10 متر یا 1000 متر آغاز می‌‏شود، فردا به صد‌ها و هزاران متر می‌‏انجامد. اینجاست که نقش رهبر و پیشوا و راهنما و چراغ هدایت آشکار می‌‏شود. ظلم و جرم و اشتباه نسبت به دیگران همیشه با انجام دادن یک عمل تحقق نمی‌‏یابد. ستم کردن تنها این نیست که مال کسی را به زور بگیرم، مال دیگران را به ناحق بخورم، کسی را طرد کنم، به کسی توهین کنم یا شهادت ناحق بدهم. ستم کردن تنها به این نیست که چیزی را به کسی که شایسته آن نیست، بدهیم، بلکه ستم کردن با سکوت در برابر پایمال شدن حق هم محقق می‌‏شود و همان‌گونه که شنیده‌‏اید: کسی که از حق چشم‌‏پوشی کند و از گفتن آن خاموش بماند، شیطانی لال است.
کسی که در برابر ستمگر ساکت می‌‏ماند و به او اجازه جولان می‌‏دهد، در حقیقت به نوعی ظلم را تأیید و با آن سازش می‌‏کند و مظلوم را خوار می‌‏سازد. این دو نوع ستم کردن، ایجابی و سلبی، در حیات ملت‌ها وجود دارد؛ هر چند آشکارا به چشم نیاید، ولی حوادثی رخ می‌دهد که این حقیقت را آشکار می‌‏کند. به حادثه کربلا و قیام امام حسین(ع)، این چراغ هدایت، برگردیم تا ببینیم چگونه امام حسین(ع) راه را روشن کرد تا مردم خود حقیقت را دریابند.

می‏‌دانید که امام حسین و فرزندان و برادران و یاران ایشان به شهادت رسیدند و اهل‌بیت امام به اسارت رفتند. در کربلا زشت‏‌ترین جنایت و بزرگ‏‌ترین خیانت رخ داد و شدید‏‌ترین ستمی که از دست ستمگر برمی‌آید، روا داشته شد. ستمی که در کربلا روا داشته شد، با هیچ ستمی مقایسه‌شدنی نیست، ولی جای این سؤال هست که چه کسی این مشکل را پدید آورد؟ چه کسی ستم کرد؟

در این حادثه، یک نفر فرمان داد که یزید بود؛ یک نفر امیر بود، یعنی ابن زیاد؛ یکی لشکر را فرماندهی کرد و به کربلا آورد که عمر‌بن‌سعد بود؛ گروهی این فرمان را اجرا کردند و تیراندازی کردند و سنگ انداختند و مستقیماً در کشتن امام حسین (ع) دخالت کردند که شمر و یاران او و سپاه حاضر در کربلا بودند.

سؤال این است: اگر در میدان جنگ تنها ابن‌ زیاد و یزید و عمر بن‌ سعد بودند، آیا امام حسین به آن شکل دردناک به شهادت می‌‏رسید؟ اگر افراد سپاه دشمن بیست یا پنجاه نفر بودند، آیا می‌‏توانستند چنین جنایتی را مرتکب شوند؟ یقیناً نه. پس چگونه توانستند چنین جنایتی کنند؟ به فرمانِ فرمانده و اجرایِ مجریان و تأییدِ تأییدکنندگان و سکوتِ خاموشان. یعنی می‌‏توانیم بگوییم آن امت، همگی، با قول و فعل و سکوت و خشنودی و فرمانبری خود، بر کشتن امام حسین (ع) اجماع کردند. همگی در رقم زدن واقعه کربلا توافق داشتند، جز اندکی از آنان.

این حقیقت چه زمانی برای مردم آشکار شد؟ پس از رخ دادن آن واقعه. در آن زمان کوفه از بزرگ‌ترین پایتخت‏‌های جهان اسلام بود. جمعیت کوفه چند نفر بود؟ صد‌ها هزار نفر. هر‌یک از آنان باید با خود فکر می‌‏کرد که اگر او ساکت نمی‌‏ماند و به یاری حسین (ع) می‌‏شتافت، حسین (ع) کشته نمی‌‏شد. زیرا یک مجموعه مرکب از افراد است و همان‌گونه که در یک شب سی‏ نفر به سپاه امام حسین (ع) پیوستند، اگر هزار نفر، چهار هزار نفر، پنج هزار نفر جمع می‌‏شدند و به امام حسین (ع) می‌‏پیوستند، این فاجعه پیش نمی‌‏آمد. بنابراین، امام حسین (ع) با شهادت خود در واقع ذره‌بینی در برابر چشمان مردم قرار داد و آنان را از مسئولیت و نتیجه کار‌هایشان آگاه کرد که امروز شما سکوت می‌‏کنید یا درهمی می‌‏گیرید یا در خانه می‌‏نشینید یا فرزند خود را از ترس کشته شدن به خانه باز می‌‏گردانید. پیامد این کار‌ها چیست؟

پیامد این کار‌ها در ‌‌نهایت کشته‌ شدن امام حسین (ع) است. امام حسین(ع) کشته شد، ولی کشته شدن او یکباره و ناگهانی اتفاق نیفتاد، بلکه نتیجه سلسله حوادثی بود که پس از رسول‌ خدا و با روی کار آمدن معاویه آغاز شد و به شهادت حسین‌ بن‌ علی(ع) انجامید. انحرافی که ابتدا پدید آمد، جزئی بود: سکوت یا ترس یا گرفتن دینار و درهم، گرفتن ده یا پانزده لیره یا چند متر زمین. جنایت این‌گونه آغاز شد و کم‏کم سرعت گرفت و بزرگ شد و تا به آنجا رسید که به کشته شدن پسر دختر رسول‌ خدا انجامید، آن هم به شکلی فجیع و دردناک، و هیچ کس دم برنیاورد، همه ساکت ماندند.

حسین(ع) از حقیقت پرده برداشت. یعنی به مردم گفت:‌ ای کسی که به اندازه سر سوزن به مردم ستم می‌‏کنی، تو در مسیری حرکت می‌‏کنی که پیامد آن ستم کردن به زندگی و آبرو و دین همه مردم است.‌ای کسی که یک قدم از مسیر حق منحرف شده‌‏ای، به جایی خواهی رسید که به کشتن پسر دختر پیامبر راضی خواهی شد و یا در آن شرکت خواهی کرد.‌ ای کسی که به آنچه در برابر تو رخ می‌‏دهد، بی‏‌اعتنایی و نسبت به حقی که در برابر تو پایمال می‌‏شود، ساکت می‌‏مانی، در آینده به آبرو و جان مردم تعرض می‌‏شود و ریختن خون دیگران جایز شمرده می‌‏شود و تو یا به آن خشنودی یا در آن نقش داری یا در برابر آن ساکت می‌‏مانی.

هیچ تفاوتی میان آن‌ها وجود ندارد و هیچ راه میانه‌‏ای در کار نیست: یا باید در راه هدایت حرکت کنی یا در راه‌‏های گمراهی و چه بسیارند راه‏‌های گمراهی! کسی که در مجلس امام حسین شرکت می‌‏کند، در یک لحظه فکر کند ‌و بسیاری از ما با خود فکر کرده‏ایم که کاش ما با امام حسین بودیم تا به رستگاری عظیم می‌‏رسیدیم، بسیاری از ما می‌‏گوییم اگر ما در کربلا بودیم، بی‏‌گمان حسین را یاری می‌‏کردیم. آیا معنای حضور شما در این مراسم، این نیست که اگر ما در کربلا بودیم، حسین را یاری می‌‏کردیم؟ ولی بین خود و خدای خود، اگر خواستید درباره کسانی که امام حسین (ع) را در کربلا کشتند، داوری کنید، باید به اوضاع و احوال عینی حاکم بر آن جماعت، که آنان را به این وضع کشاند، توجه کنید.

گناه آن امت در کشتن امام حسین(ع) تنها در این نبود که برخی از آنان به کربلا رفتند و تیر انداختند و شمشیر زدند و سنگ پرتاب کردند و یا در کشتن امام مشارکت کردند، نه. تنها این افراد گناهکار و مسئول نبودند، بلکه مادری که در کوفه یا در مسیر کوفه تا کربلا فهمید حسین(ع) قیام کرده است، ولی فرزند خود را به خانه برد تا در فتنه نیفتند، آن مادر باید بداند که فتنه خواهد رسید و او نیز در کشتن حسین(ع) شریک است. باید برحذر باشیم.

ای برادران، این حقیقت روشن می‌‏شود که انسان وقتی شروع به انحراف می‌‏کند، بازگشت و اصلاح او در روز اول آسان‏‌تر از روز دوم است و در روز دوم آسان‏‌تر از روز سوم و به همین ترتیب.

مواضع عمومی و کلی در امتداد مواضع کوچک و مشخص است و انحراف کلی به دنبال انحراف جزئی می‌‏آید و کشته شدن حسین(ع) ادامه سیلی زدن به یک انسان است. همه این‌ها مثل یکدیگرند. باطل باطل است و حق حق. چه زمانی ما می‌‏توانیم بر اسرائیل و جاه‏طلبی‏های آن پیروز شویم؟ زمانی که خدا ولیّ ما باشد، زمانی که هیچ‌یک از ما نگوید: «من»، نگوید: «رئیس». هرگاه همۀ افراد امت بتوانند از اهداف و منافع شخصی و کوچک خود فرا‌تر روند، یعنی بتوانند در مبارزه با نفس خود و منافع خود بر خواسته‏‌ها و تمایلات و شیطان خود غلبه کنند، مطمئن باشید که ما در نبرد بزرگ خود با سپاهیان شیطان در این روز‌ها و در این عصر پیروز خواهیم شد. این‌دو یک چیز است.

باید از نو آغاز کنیم. باید دوباره خود را بسازیم. صادقانه بگوییم بین خود و خدای خود، در زندگی ما چه چیز متأثر از منافع شخصی ما نیست؟ در کدام بُعد از زندگی ما منافع فردی دخالت ندارد؟ ما، در سلام و صحبت و خرید و فروش و دیدار و در همه چیز، منافع شخصی را در نظر می‌‏گیریم. قرآن کریم می‌‏فرماید: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ.» مسلماً تا زمانی که پربها‌ترین چیز، «من» باشد و بهای هر شخصی، مصالح و منافع او باشد و در هر زمان و مکانی همین روش ادامه یابد، هیچ خیری در این امت نخواهد بود.

چگونه می‌‏توانیم حقیقت و واقعیت امت را تغییر دهیم؟ وقتی که خود را تغییر دهیم؛ وقتی که خدا را معبود خود قرار دهیم، نه نفسمان را؛ وقتی که اگر منفعت برادرم با حق تضاد پیدا کرد، حق را بر او ترجیح دهم؛ اگر تعارضی بین منافع من با حق پیدا شد، حق را بر خودم مقدّم بدارم؛ اگر منافع ما با منافع دیگران تعارض پیدا کرد و حق با آنان بود، در راه حق حرکت کنیم و قطره‏ای از دریای حق شویم. راه درست این است.

بر این اساس، ما می‌‏توانیم از امروز، خود را و همۀ مواضع و کار‌ها و خرید و فروش و روابط خود را با مردم محاسبه کنیم. واقعیتی را که در زندگی ما حاکم است، تصور کنید. وقتی من با برادرم اختلاف پیدا می‌‏کنم، خود را بر او ترجیح می‌‏دهم. اگر من و برادرم با شخصی که نسبت دورتری با ما دارد، اختلاف پیدا کردیم، رابطه برادری و خانوادگی را بر حق ترجیح می‌‏دهیم. اگر ما و پسرعمو‌هایمان با دیگران نزاع پیدا کنیم، رابطه خویشاوندی بر آن مسأله سایه می‌‏اندازد. و به همین ترتیب، منفعت و خویشاوندی و «من» بر همه مسائل ما حکمفرماست. این مسیر به قتل حسین (ع) منتهی می‌‏شود. پایان این مسیر وقایعی شدید‌تر و دردناک‏‌تر است. آیا باور ندارید که نتیجه بد‌تر از این خواهد شد؟

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ.» آنچه ما چشیدیم، نتیجه برخی از کار‌هایمان بود و اگر بازنگردیم و اوضاع خود را اصلاح نکنیم، تلخ‏‌تر از این خواهیم چشید. بر چه کسی تکیه کرده‏‌ایم؟ به چه کسی تکیه‏ کرده‌‏ای‌ ای انسان؟ «کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُکُم مَسئُولٌ عَن رَعیَتِهِ»؛ همه شما نگهبان و مسئولید و همه شما نسبت به زیردستان خود مسئولید، هر انسانی اگر در خانه، در جمع همکاران، دوستان، مشتریان، همراهان و در مدرسه و مؤسسه خود، به‌ سوی خدا حرکت کند، بدان معناست که تغییر کرده است، وگرنه به کجا می‌‏رویم و بر چه اساس حرکت می‌‏کنیم؟

پس‌ ای برادران، بیایید از خودمان آغاز کنیم. ما در این روز، وقتی در پرتو نور چراغ حسین، حق و راه حق و سرنوشت یاران حق را و همچنین راه باطل و سرنوشت ستمگران و اهل باطل را می‌‏بینیم، برایمان روشن می‌‏شود که انسان منحرف ممکن است به جایی برسد که مانند عمر‌ بن‌ سعد خود را بین دو امر مختار ‏ببینید: کشتن حسین و حکومت ری.

سرنوشت حق و یاوران نیک آن نیز که جان خود را فدا کردند تا شهادت حسین دقایقی به تأخیر بیفتد، روشن است. برادران، پیوستن به صف امام حسین دشوار نیست. در چنین روزی گروهی از دشمنان حسین به او پیوستند. حرّ (رضوان الله علیه)، همان‌گونه که شنیده‌‏اید، تا صبح آن روز جزو دشمنان امام بود و بالا‌تر از این، از سرسخت‏‌ترین دشمنان امام بود. او بود که امام را متوقف کرد. اگر او امام را در مسیر حرکت متوقف نکرده بود، شاید امام حسین سرنوشت دیگری پیدا می‌کرد، غیر از آنچه آن روز رخ داد.

حرّ فردی عادی نبود. او در ‌‌نهایت گمراهی بود، ولی در چنین روزی یکباره تصمیمی مردانه گرفت و یکباره از حضیض گمراهی به اوج حق و هدایت پرواز کرد و گفت: «ای اباعبدالله، آیا توبۀ من پذیرفته است؟»، ما نیز امروز می‌‏گوییم:‌ ای ابا عبدالله! آیا توبه ما پذیرفته است؟ در این روز، او را مخاطب قرار می‌‏دهیم و توبه می‌‏کنیم و او نیز ما را می‌‏پذیرد. اگر واقعاً قصد توبه و بازگشت داشته باشیم، او توبه ما را رد نمی‌‏کند. توبه ما باید در رفتارهای کوچک و بزرگ ما آشکار شود.

می‏‌دانید که امام حسین(ع) در راه آرمان‌هایش کشته شد. او کشته شد، ولی آرمان‌هایش در بین ما وجود دارد. هدف‌های او عبارت‌اند از: حق و دین و نماز و اصلاح و یاری ضعیفان و ستم‌دیدگان، مطالبه حق و تلاش برای گرفتن آن. آرمان‌های امام حسین معروف است. اکنون پس از 1300 سال چراغ امام حسین که با خون او روشن شده است، همچنان نور می‌‏دهد. سپاه او خون او بود.

منبع:فارس

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین