۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۲ : ۱۰
* بسیاری از انسانها گمان میکنند که رشد و تعالی، مخصوص عدهای خاص از انسانها است
نگاه دین به تربیت چیست و آیا با نگاهی که در جامعه نسبت به تربیت وجود دارد همخوانی دارد؟
تربیت انسان به عنوان رسالت اصلی ادیان و مأموریت ویژهی پیامبران الهی بوده و تربیت دینی محور تمام فعالیتهای انبیاء بوده است. از منظر اسلام تربیت دینی تربیتی است که تمام ابعاد وجودی انسان را تأمین کند و در تمام زمینهها، راه رشد و تعالی را نشان انسان دهد. به بیان دیگر تربیت دینی یک فرایند نظاممند و تدریجی است که با رفع موانع درونی و بیرونی، زمینهی تاثیرگذاری عوامل حقیقی برای ظهور استعدادهای فرد و عروج به کمالات نهایی را فراهم میآورد. اما نسبت به قسمت دوم پرسش شما متأسفانه باید گفت که نگرش غلطی به تربیت دینی وجود دارد که با این نگاه همخوانی ندارد مثلا بسیاری از انسانها گمان میکنند که رشد و تعالی، مخصوص عدهای خاص از انسانها است و اگر صرفا آدمهای خوبی باشند و به احکام و دستورات واجب دین عمل کنند، برای سعادتمند شدنشان کافی است، در حالی که تهذیب نفس و تعالی انسان مهمترین واجبات دینی است. بسیاری از انسانها پندارشان از تربیت دینی این است که در کنار بسیاری از کارهایی که انجام میدهند، آدم خوبی نیز باشند، در حالی که تربیت دینی و تهذیب نفس، محور تمام تعاملات اجتماعی است. خوب بودن باید محور تمام کارها قرار بگیرد نه در کنار کارهای دیگر که این همان نگاه سکولار به اخلاق است و با مبانی دینی ناسازگار است.
طبق این ادعا تربیت دینی محور تمام علوم انسانی و اجتماعی است که تمام مسائل را پوشش میدهد نه یکی از شاخه های علوم انسانی. آیا برای این ادعا دلیلی هم دارید؟
بله؛ فضیل بن عیاض می گوید از امام صادق علیه السلام از خصوص جهاد پرسیدم که آیا واجب است یا مستحب؟ حضرت فرمودند: «جهاد بر چهار قسم است. دو قسم آن واجب و دو قسم آن مستحب است که دو قسم مستحب آن جز با عمل به جهاد واجب برپا نمی شود. اما اولین جهاد واجب، مجاهده ی انسان با نفس در معصیت خداوند عز و جل است که بزرگترین جهاد هم همین است. ...» (کلینی، 1429ش، ج11: 332)
با بررسی این دسته از روایات می توان نتیجه گرفت که باید تربیت و تهذیب نفس را در رأس امور قرار دهیم و تمام ابعاد زندگی خود را بر محور تربیت و رشد تنظیم کنیم. حضرت امام رضوان الله علیه به این مسئله بسیار اهمیت می دادند و اساسا تعالی انسان را محور تمام تعاملات خود می دانستند. به این عبارت امام توجه کنید: «اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمىخورد. «الْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَرْ» هر چه انباشتهتر شود علم، حتى توحید که بالاترین علم است، انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مُهذَّب نباشد، از خداى تبارک و تعالى دورتر مىکند.»
* صرفا به اموری پایبند هستیم که از لحاظ فقهی واجب تلقی میشوند، در حالی که بسیاری از مسائل اخلاقی نیز از نظر شارع مقدس واجب هستند که این مسئله خود ناشی از یک نگاه حداقلی به دین است.
آیا این تفسیر، با فرمایش برخی از علما که برای رشد و تعالی صرف انجام واجبات و ترک محرمات الهی را توصیه میکنند، تعارض دارد؟
متأسفانه در عرصهی تربیت دینی صرفا به اموری پایبند هستیم که از لحاظ فقهی واجب تلقی میشوند، در حالی که بسیاری از مسائل اخلاقی نیز از نظر شارع مقدس واجب هستند که این مسئله خود ناشی از یک نگاه حداقلی به دین است. در واقع، هر چند تمام مسائل و ابعاد تربیت دینی از لحاظ فقهی امر واجبی تلقی نمیشود ولی از لحاظ تربیتی و عرفانی میتوان گفت که واجب و ضروری هستند. بنابراین، بسیاری از کارها در فقه حرام نیستند ولی در تربیت حرمت دارند و مانع رشد و تعالی انسانها به سوی حضرت حق می شوند و همچنین بسیاری کارها در فقه واجب نیستند اما در تربیت ضرورت دارند. مثلا حضور قلب در نماز و تدوام طهارت و دوام ذکر و محاسبه و ... واجب فقهی نیستند ولی از لحاظ تربیتی و سلوکی واجب اند که البته شیوه و روش خاص خودشان را دارند که علمای اخلاق به آن اشاره کردهاند و بنده در بحث روشهای تربیتی در کتاب «در آمدی بر تربیت دینی بر اساس حکمت متعالیه» تا حدی توضیح دادهام.
* هر کاری زمانی مفید خواهد بود که انجام دهنده آن، نخست هدف ارزشمندی را در نظر بگیرد، سپس با توجه به امکانات و راه های موجود، برای رسیدن به آن گام بردارد.
* آیا هدف تربیت صرفا به جهنم نرفتن است در حالیکه میدانیم که دیوانهها و کودکان هم به جهنم نمیروند؟
طبیعتا هدف داشتن در تربیت دینی بسیار اثرگذار است؛ اما خود اینکه چه نوع هدفی داشته باشیم نیز باید دارای اهمیت باشد. با توجه به تفسیر شما از تربیت دینی اهداف مختلف موجب به وجود آمدن روشهای مختلفی در تربیت دینی نمی شوند؟
یکی از پندارهای غلط ما در عرصهی تربیت دینی این است که گمان میکنیم بدون در نظر گرفتن هدف میتوان حرکت کرد یا صرفا با توجه به اهداف پنداری به دنبال رشد و تعالی هستیم. هر کاری زمانی مفید خواهد بود که انجام دهنده آن، نخست هدف ارزشمندی را در نظر بگیرد، سپس با توجه به امکانات و راههای موجود، برای رسیدن به آن گام بردارد. تربیت نیز که از مأموریت های بسیار مهم خلقت انسانها است نمیتواند بدون هدف باشد. لذا اهداف تربیتی موجب جهتدهی تلاش و کوشش انسانها در حیات دنیایی میشود. انسانها میتوانند با شناخت و انتخاب اهداف صحیح، خود را از اهداف خیالی و پنداری در امان بدارند.
ببینید اگر تصور ما از اهداف تربیتی این باشد که در دنیا خوب زندگی کنیم و به یکدیگر دروغ نگوییم و دزدی نکنیم و حقوق همدیگر را رعایت کنیم و امثال این موارد، یک سری روشهای تربیتی مدنظر خواهیم گرفت ولی اگر اهداف مقدس و بزرگتری داشته باشیم، روشهای دیگری را باید انتخاب کرد. برای فهم بهتر اهمیت موضوع سوالی را مطرح میکنم؛ اگر انسانی برای خود هدفی را تعریف کند و تمام تلاش خود را نماید تا به آن هدف برسد و به مقصد هم برسد، آیا در آن حال قانع خواهد شد یا ممکن است متوجه شود آنچه دنبال میکرده غیر آن چیزی است که حقیقت او دنبالش میگردد؟ به بیانی دیگر آیا هدف تربیت صرفا به جهنم نرفتن است در حالیکه میدانیم که دیوانهها و کودکان هم به جهنم نمیروند؟ پس هر انسانی در مقام شناخت و انتخاب، نه تنها باید از اهداف پنداری خود دوری کند، بلکه به اهداف کوتاه مدت و متوسط نیز قانع نشود و به دنبال بر آورده کردن نیازهای حقیقی خود باشد.
*هر چه سود و ضرر دنیایی در روشهای تربیتی پر رنگ تر شود، ایمان به امور غیبی از جمله حضرت حق کم رنگ تر میشود.
یکی از اهداف پنداری که در کتاب «در آمدی بر تربیت دینی بر اساس حکمت متعالیه» بر آن تاکید کرده و آن را مصداق تام پندارهای غلط در تربیت دینی می دانید، مسئلهی شبهه قدسی کردن دستورات دینی است؛ لطفا در این زمینه بیشتر توضیح دهید؟
یکی دیگر از پندارهای غلط، شبههای است که در دستورات دینی است. در شبهه قدسی کردن دستورات دینی، پوستهی ظاهری دین حفظ می شود ولی باطن آن از بین میرود. اگر در تربیت دینی شبهه قدسی شدن، محوریت پیدا کنند، سود و ضرر دنیایی، معیار ارزیابی روش های تربیتی قرار خواهند گرفت. هر چه سود و ضرر دنیایی در روشهای تربیتی پر رنگ تر شود، ایمان به امور غیبی از جمله حضرت حق کم رنگ تر میشود. از سوی دیگر، هر چه ایمان به حضور خدا در دنیا کمتر احساس شود، توجه به گرایش های نفس اماره پر رنگ تر می شود. انسانی که تابع هواهای نفسانی خود باشد، به شقاوت و گمراهی نزدیک تر است. بنابراین، صرف توجه به مفید و مضر بودن امری، انسان را از ثمرات حقیقی و باطنی باز می دارد، هر چند توجه به اهداف حقیقی روش های تربیتی، مانع توجه انسان به ثمرات و مضرات دنیایی آن نمی شود.
به نظر شما مهم ترین مسئلهای که موجب شکل گیری پندارهای غلط در تربیت دینی شده است (چه در ناحیهی اهداف و چه در ناحیهی روش)، چیست؟
یکی از مهم ترین مسائلی که موجب شکلگیری پندارهای غلط در تربیت دینی شده این است که انسان فکر کند علم مفهومی به حقایق معنوی برای وصول به کمال نهایی کافی است و به تبع آن، از ارتباط با حقایق معنوی و کسب آن حقایق خود را غنی بداند. به بیانی دیگر، اگر تمام دین در قالب علم حصولی و استدلال برای انسانها مطرح شود و تمام اصول و فروع عقاید و اخلاق برای انسان ها مستدل شود و از سوی دیگر، تمام انسانها همهی این مفاهیم و اصطلاحات را بفهمند و همچنین، مسائل و شبهات به بهترین نحو پاسخ داده شود و شبهات فکری در جامعه کاملا جمع شود ولی نتوانند با رفع موانع بیرونی و درونی معبود خدا باشند و به ایمان حقیقی برسند، تازه از نظر علمی به مرتبهی شیطان می رسند. آیات 12 اعراف و 39 حجر و 79 ص، مقامات علمی و عملی شیطان را نشان میدهند. البته منظور این نیست که کسب علم فی نفسه غلط و اشتباه است ولی اگر هدف نهایی انسان ها قرار بگیرد و به عبارتی خدا دانی ما به خدا داری ارتقا پیدا نکند، گمراه شدهایم.