عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۵۹۱
تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۲
تمام جان من و تو شده انگار گوش و ما، همه مان ؛گوش به زنگ خداییم.همه گوش به ح س ی ن ایم و خدا ؛ما را دوست دارد..

ح س ی ن

 

این منِ اینجا نشسته ی خسته دل بی کس را می بینی و می بندی چشمانت را و من،باز سینه می زنم و شما باز نگاه و او ناگاه حرف از "نفس اخر" شما را به میان می کشد و کار من به انتها می رسد و فراموش می کنم که مویرگ های سرم،خیلی نازک تر از لطمه های مردانه ی زینبیست و می زنم به سینه و به سر و به پای مچاله شده پای روضه های شما ....

پاهایم اگر اجازه می داد آقا،بیشتر چهارزانو می نشستم و چشم هایم اگر می بارید آقا؛بیشتر ....و بازویم اگر نمی افتاد بیشتر... و قلبم اگر تیر نمی کشید بیشتر ...و...ببینید آقا؛من خوب یاد گرفته ام شما را بیاورم به مجالس تنهایی ام و شما هی نگاه و من ادامه  و ادامه و ادامه، تا از نفس بیفتم یا کسی سر برسد یا تذکری بدهند و مجبور شوم  تمامش کنم ،روضه های تک نفره ی تعریف نشده ی غیر منطقی نامتناهی  گاه و بیگاه  شما را..

اما من ؛شما را در روضه هایم خلاصه نکرده ام.من حتی اگر اینجا نباشم و اینجا نیایم و اینجا ننویسم آقا؛شما  رادر روضه ها خلاصه نکرده ام شما؛تمام زندگی من هستید آقا  و من ،آخر برای شما دق می کنم و می شوم فدای داغ دل بانویی که شما "خواهر"،صدایش می کردید..

خدا ما را دوست دارد و این را من از روی دلی می گویم که ح س ی ن می شنود می لرزد و از روی چشمی می گویم که ح س ی ن می شنود می بارد و از روی قدم هایی می گویم که ح س ی ن می شنود می رود و تمام جان من و تو شده انگار گوش و ما، همه مان ؛گوش به زنگ خداییم.همه گوش به ح س ی ن ایم  و خدا ؛ما را دوست دارد..


عمریست از خزانه ی دربار می خوریم

اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای...

 


منبع: وبلاگ"هوالشافی"

211005


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها