کد خبر : ۸۵۱۱۸
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۶

مرحوم دولابی:تقوا،محبت امیرالمومنین(ع)است

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: تقوا، محبت امیرالمومنین(ع) است. ثقُلَت موازینُهُ. چنین کسی محل عبادتش، محل زیبایی‌اش، محل سرمایه‌اش، سنگین شد. آن کس که آخرتش سنگین‌تر شد، در عیشه راضیه است. فی عیشه راضیه. هم عیش است و هم راضی و مرضی است.
عقیق:مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اگر کمی زحمت بکشیم که با امامانمان(ع)، می‌ارزد – چه برسد با مردم دنیا. آیا نمی‌ارزد که آدمی صد مرتبه جان بدهد، در عوض یک دقیقه آنجا بنشیند؟ صد مرتبه شهید شود – هزار مرتبه شهید شود – آن هم برای نشستن در کنار صاحب امر. اولی الامر.

امیرالمومنین(ع) اولی الامر بود. امر خدا بود که آمد. لذا کاملاً سنگِ تمام در ترازو گذاشت. هم زمین را، هم آسمان را، هم انبیای سلف را، همه را سنگ تمام گذاشت. خدا تمام وعده‌هایی که تا آن وقت به خلقتش داده بود، با علی(ع) آشکار کرد. فرمود نترسید، مأیوس نباشید؛ امر خدا یک مرتبه آمد. امر خدا همین علی(ع) است. جز پیامبران صاحب کتاب، دیگران او را نشناختند. اما نور او با آنها کار می کرد. درون آنها بود. قوّت قلبی بود که با آن کار می کردند و خدا را عبادت می‌کردند. یعنی دارای چراغ می‌شدند، اما نمی‌دانستند که چراغ کیست و چیست. فقط پیامبران صاحب کتاب، صاحب قرآن و تورات و انجیل و زبور، علی(ع) را شناختند. او را در سرّ خود شناختند. پیامبر ما(ص) او را هم در سرّ دید و هم در ظاهر. علی(ع) از خانه خدا در مکه بیرون آمد و پیامبر، او را بغل گرفت.

علی(ع) خود نیز فرمود کسی مرا و حقیقت مطلب را درباره من نمی‌تواند بشناسد، الا نبی مرسل یا ملک مقرّب – یعنی چهار ملک مقرّب که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل هستند – و مومنی که قلبش ممتحن باشد. امتحان داده باشد. یعنی شیعیان و دوستانی که آماده باشند تا اگر ابتلا و مصیبتی به دنیای آنها خورد به آخرتشان نخورد. مزاجشان این طور باشد. آنها می‌گویند خدایا و لاتَجعَل مُصیبتنا فی دیننا خدایا مصیبت ما را در دینمان قرار نده. وَ لاتَجعَلِ الدُّنیا اکبَرَ همِّنا. دنیا را بزرگتر هم من قرار نده. حالا که دنیا کوچک است حداقل آن را یک درجه پایین‌تر از آخرت قرار دهم. پنجاه و یک درصد آخرت، چهل و نه درصد دنیا. آیا این کم است؟ آخرت پنجاه و یکی، دنیا چهل و نه تا. صد را نصف کن، همین که دنیا یک خورده کمتر باشد بس است و کفه دنیا بالا می‌رود.

وَ لاتَجعلِ الدُّنیا اکبر همِنا. مبادا بیشتر هم ما – پنجاه و یکی از آن – دنیا باشد و چهل و نه تایش خدا و ائمه(ع). اگر چنین نباشد چنین کسی زحمتش خیلی کم است. اگر همه روی زمین هم جمع شوند که او را این طرف بشکند، همه را با خود بالا می‌برد. آنی، که سرت با خدای خودت ربط پیدا می‌کند و یک خورده می‌چربد، از آسمان و زمین بزرگتر است. خیلی سنگین‌تر است. بیخود نیست که کفه دیگر را بالا می‌برد و این پایین می‌آید. تازه گریه را هم راه می‌اندازد که من چرا احمق بودم و دیر خبر شدم. آیا آیه فامّا مَن ثَقُلَت موازینُهُ را خوانده‌ای؟ فَهُوَ فی عیشَه راضیَه. عیش نیست، «عیشه» است، که خیلی بزرگتر است. متعلق به تقواست؛ همان تقوایی که اگر کسی نداشته باشد عیشش را تنگ می‌گیرند. تقوا، محبت امیرالمومنین(ع) است. ثقُلَت موازینُهُ. چنین کسی محل عبادتش، محل زیبایی‌اش، محل سرمایه‌اش، سنگین شد. آن کس که آخرتش سنگین‌تر شد، در عیشه راضیه است. فی عیشه راضیه. هم عیش است و هم راضی و مرضی است. هم خودش رضاست و هم خدا. دیگر رفت که رفت. پشت سرش را هم نگاه نمی‌کند. گویی دیگر دوستی ندارد. همه را جمع کرد و رفت. یعنی قشنگی‌های رفاقت را برد و هرچه در رفقا بود آنها را چاپید و رفت.


پی نوشت:

کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 15

مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی

منبع:تسنیم

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین