۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۴ : ۱۲
در واپسین روزهای زندگانی حضرت زهرا(س) شاهد خطبههای آتشین و در عین حال معرفتی ایشان بودیم و مطالعه آنها میتواند از جهات مختلف معرفتی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد تا جایی که سرفصل بسیاری از معارف اسلامی قرار گیرد و بهحق میتوان گفت در علوم و معارف اسلامی حق این کلامهای نورانی ادا نشده است.
در این راستا در گفتوگو با حجتالاسلام عبدالحمید شهاب، استاد حوزه و دانشگاه نشستیم، تا در این باره صحبتی داشته باشیم.
تاکنون بیشتر به مباحث اخلاقی حضرت زهرا(س) پرداخته شده است؛ درباره معرفت فاطمی صحبت میفرمایید؟
خوب، در این باره اشاره به موضوع شهادت حضرت زهرا(س) کنم، موضوعی که آن را
ساده گرفتیم. در زیارتنامه و روایات مربوط به حضرت زهرا(س) آمده است: «إِنَّ فَاطِمَةَ صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ»،
وقتی عنوان شهادت برای حضرت اطلاق میشود، نوع حرکتمان هدفمند و آگاهانه
میشود و بار عقیدتی و معرفتی به خود میگیرد. همه فکر میکنند فاطمه
زهرا(س) 9 سال در خانه امیرالمؤمنین(ع) لباس شست، بچه بزرگ کرد و ... عرض
میکنم همه اینها درست است اما اینها فضیلت آنچنانی برای حضرت زهرا(س)
محسوب نمیشود، زیرا خیلی از افراد این رفتارها را انجام میدهند. اینکه
روی منبر صرفاً بگوییم فاطمه یعنی حجاب، فاطمه یعنی غیرت، فاطمه یعنی حیا،
این نوعی جفا در حق این بانوی مکرم اسلام است. اما اگر درباره اهداف و
معرفت حضرت زهرا(س) تحقیق و سخنرانی کنیم تا جایی که حتی معرفت حضرت را
تبدیل به واحدهای درسی مراکز علمی و دانشگاهی کنیم، آن وقت میتوان گفت
بهسمت معرفت فاطمی(س) در حال حرکتیم.
شیعه انگلیسی یعنی ...
حال بهمناسبت ایام شهادت حضرت زهرا(س) قصد داریم روی خطبه حضرت نسبت به
زنان انصار و مهاجر متمرکز شویم؛ زیرا ایشان در این خطبه به آیات متعددی
اشاره کرد.
قبل از اینکه به اصل خطبه بپردازیم، مقدمهای درباره
تحلیل علت حضور زنان انصار و مهاجر خدمت شما عرض کنم. با توجه به محتوای
خطبه حضرت زهرا(س) این برداشت میشود که آنها در صدد سرککشیدن بودند، زیرا
میدانستند اگر فاطمه(س) ماندنی است و سرپا میشود، نمیگذارد علی خانه
بنشیند و به هر حال حضرت را سر کار میآورد و یک عده دیگر خانهنشین
میشوند، پس ما زودتر بیاییم عذرخواهی بکنیم تا زودتر کار ما سامان یابد و
احیاناً نفرین حضرت گریبانگیر ما نشود، اما حضرت زهرا(س) در یک خطبۀ
چندبندی که محور آن آیات قرآن بود، بهقدری زیرکانه و زیبا آنها را مورد
عتاب قرار دادند که این محورهای چندگانه جا دارد اکنون مورد مطالعه
جامعهشناسانه قرار بگیرد، زیرا گویی دقیقاً امروز جامعه شیعی دارد با آن
دست و پنجه نرم میکند. این محورها نشان میدهد فاطمه(س) اولاً مضروبه
است، اما عقلش را از دست نداده است. حقش غصب شده است، اما امام زمانش را
میشناسد. مجروحه است، اما تولید اندیشه هم میکند و نیز برای امامش حاضر
است بذل جان کند. الآن بعد از 14 قرن ولی فقیه که اندیشه فاطمی در ذهنش
است، میفرماید "به مقدسات دیگران اهانت نکنید"، اما عمامه به سر شیعه
انگلیسی قمنشین، با جسارت مقابل رهبر انقلاب موضع میگیرد و میگوید چه
مسألهای خطرناک است.
ناراحتی حضرت زهرا(س) از روی احساسات نبود
درباره جزئیات این خطابه حضرت زهرا(س) و درسهای موجود در آن بیشتر توضیح میفرمایید؟
همان طور که عرض کردم، محورها و ملاکهایی که حضرت زهرا(س) در این خطابه
بیان میفرماید دقیقاً راهکارهای امروزی را نشان میدهد. سوید میگوید
هنگامی که فاطمه(س) در حال بیماری بود ــ که بر اثر همان بیماری وفات کردند
ــ عدهای از زنان مهاجر و انصار بر ایشان وارد شدند؛ «لمّا مرضت فاطمة علیها السلام المرضة الّتی توفّیت فیها، دخلت علیها نساء المهاجرین و الانصار یعدنها».
این «یعدنها» یعنی از سر اجبار عیادت کردن، راوی خیلی دقیق این موضوع را
روایت کرده است، بنابراین این عیادت از سر اشتیاق نبود. در این عیادت از
حال حضرت زهرا(س) جویا میشوند، اما حضرت به هیچ وجه از اوضاع جسمی ناله
نمیکند و میفرماید «اَصبَحتُ بین کمْدِ و کرْبِ فَقْدِ النّبی و ظُلمِ الوَصیّ؛ حزن و اندوه قلبم را فرا گرفته، بهسبب از دنیا رفتن پیامبر و ستمگری به وصی پیامبر.»،
بنابراین اندوه حضرت زهرا(س) بر سر دو قضیه معرفتی است: اول، فقدان نبی
مکرم اسلام که با رسالتشان مسیر رشد را برای بشریت تدارک دیده بود و دوم،
ظلم به وصیّ رسول اکرم(ص)، یعنی امیرالمؤمنین(ع)، بنابراین مسأله از روی
احساسات و یا تعصب نبود بلکه بر اساس معرفت الهی بود. این نکته جالب توجه است که حضرت زهرا(س) از واژه پدر یا همسر استفاده نمیکنند بلکه دو مفهوم نبی و وصیّ را به کار میگیرند.
اندوه فاطمه(س) از روی احساسات نبود
بنابراین کنار مسأله خلافت امیرمؤمنان(ع)، حضرت زهرا(س) از آیندهای بیم داشتند که بر اثر فقدان پیامبر(ص) بر امت وارد میشد.
بله، کنار موضوع بسیار مهم ولایت، این جنبه از مسأله هم نمود زیادی دارد.
اما ببینید بیش از 20 روایت اهل سنت روایت کردهاند که پیامبر(ص) در روزهای
آخر عمرشان چندین بار با انگشت سبابه به سینه امیرالمؤمنین زدند و
فرمودند: «من أنکر علیاً کَمن أَنکرنی و من أنکرنی کمن أَنکرالله و من أنکراللهِ فَهو کافر»
یعنی هر کس علی(ع) را انکار کند گویی مرا انکار کرده است و هر کس مرا
انکار کند، گویی خداوند را انکار کرده است و هرکس خدا را انکار کند، کافر
است.»، این کلام پیامبر(ص) نیز نسبت به سایر اهل عترت(ع) جریان دارد و ما
باید در هر زمانی رفتار مناسب در قبال این بزرگواران نشان دهیم، در واقع
جلوتر از اینکه این کلام را به اشخاص و گروههای خاص نسبت دهیم، باید به
خودمان بگیریم و ببینیم خودمان چهمقدار از قبول ولایت اهل عترت(ع) بهره
بردهایم.
از کجا متوجه شویم ما از مقبولیت ولایت اهل عترت(ع) بهخصوص امام زمان(عج) بهره میبریم؟
در حدیث سلسلةالذهب حضرت امام رضا(ع) از قول پیامبر(ص) و ایشان از قول خداوند میفرماید: «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها»، یعنی کلمه «لا إله إلا اللّه»
حصن من است، هر کس داخل حصن من شود از عذابم ایمن خواهد بود، اما شروطی
دارد. امام رضا(ع) فرمودند من شرط آن هستم.»، یعنی عمود خیمه ولایت که روی
زمین بیاید، هر کس با ولایت همراه باشد، درون این خیمه قرار میگیرد و از
عذابهای آخرالزمانی و اخروی در امان میماند، بنابراین عدم ثبات قدم مساوی
با عذابهای سخت است و شاهد بودیم که بعد از شهادت حضرت زهرا(س) خداوند
آنها را دچار فتنههای بنیامیه و بنیعباس کرد.
اتفاقاً ما در قرآن نمونههایی از ثبات قدم زنان و مردان مؤمن را
میخوانیم. واقعاً ثبات قدم داشتن بسیار دشوار است و سختترین آزمون
است، در این باره مطلبی دارید؟
بله، نمونههای بارز آن ماجرای
آسیه(س) همسر فرعون است. در اوج شکنجهای که بهحسب قبول رسالت موسی(ع)
بود، داخل کاخ فرعون میگوید «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ؛
پروردگارا پیش خود در بهشت خانهاى برایم بساز و مرا از فرعون و کردارش
نجات بده.» این کلام حضرت آسیه(س) خیلی عظمت دارد، زیرا مستقیم با
پروردگارش و با یقین صبحت میکند. ایشان نمونه بارز ثبات قدم در مسیر خدا
بود.
طبق این استناد انسان مؤمن اگر بخواهد در مسیر حق حرکت کند با آسیبهای زیادی از سوی دشمنان مواجه است؛ درست است؟
بله، خداوند همیشه مؤمنانی را که مسیر حق را طی میکنند مورد آزمون شدید
قرار میدهد، حالا هر چه در مسیر ولایت اهلبیت(ع) راسختر فتنه و آزمون
خداوند شدیدتر، زیرا این مسیر ناسزا شنیدن و حتی آسیب دیدن هم دارد. جلوی
چشم شما ممکن است پایشان را روی پرچم امام حسین(ع) بکوبند و ممکن است جلوی
چشم شما به حضرت صدیقه طاهره(س) نعوذاً بالله جسارت هم بکنند. مگر در فتنه
سال 88 این موارد را ندیدیم. دشمنان خارجی و منافقان داخلی و از سوی دیگر
جاهلان از امت فتنهای ایجاد کردند که ننگی برای جهان اسلام شد. ما همین
فشارها و خفقان را در دوران اهلبیت(ع) بسیار شاهدیم که فقط نمونه بارز آن
جریان حضرت زهرا(س) است. در دوران امام صادق و امام کاظم(ع) خفقان و فشار
بهحدی بود که اصحاب مجبور به تقیه میشدند. اگر در آن دوران شیعیان
بهخاطر زیارت امام حسین(ع) سرشان را از دست میدهند، الآن هم در زیارت
اربعین تا حدی پیش میروند که جانشان را از دست میدهند که در اربعین اخیر
شاهد بودیم.
سؤالی که ممکن است
پیش بیاید این است درباره پیامدهای قبول ولایت امیرالمؤمنین(ع) است. عمدتاً
میگوییم اگر ولایت حضرت مورد پذیرش مردم میشد، عدالت بر جامعه حاکم
میشد، اما در اصل بهصورت کلی میگوییم؛ درباره پیامد قبول ولایت حضرت
علی(ع) توضیح میفرمایید.
سؤال مناسبی پرسیدید که اتفاقاً حضرت
زهرا(س) به آن اشاره کردند. حضرت زهرا فرمودند: «وَاللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا
عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْهِ لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ
بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَايَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَايُتَعْتَعُ
رَاكِبُهُ...؛ بهخدا قسم اگر آنان پس از اینکه مقام خلافت را به علی
واگذار کنند از طریق واضح و حق و قبول حجت و برهان روشن منحرف و روگردان
میشدند؛ علی ایشان را به راه راست و حق راهنمایی و هدایت میکرد و آنان را
با آرامش میبرد. علی آنان را به سرچشمهای وارد میکرد که صاف و گوارا
باشد، دو طرف آن پر میشد.»، خیلی عجیب است که حضرت زهرا(س) پیامدهای قبول
ولایت امیر مؤمنان(ع) را این موارد یاد میکند، بنابراین به عمق فاجعه آگاه
میشویم.
از سوی دیگر بعد از 14 قرن چنین مسائلی است. الآن مقام معظم
رهبری بهعنوان ولیّ فقیه جامعه مسیر حقی را در پیش گرفتهاند و حرفشان هم
این است که با دشمن سازش نکنیم و متکی به نیروهای مؤمن داخلی باشیم، حتی
اگر بهفرض نقیصه یا کوتاهی هم احساس میکنیم باید با تعامل مشکلات را
برطرف کنیم.
بله، حضرت زهرا(س) فرمودند اگر خلافت را به علی(ع) واگذار
میکردید، تبعهاش چه میشد؟ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً؛ علی ایشان را
به راه راست و حق راهنمایی و هدایت میکرد.
فاطمه(س) جامعه اسلامی را مانند کاروان تشبیه کرد
نکته دیگر اینکه حضرت در این فراز جامعه اسلامی را مانند یک کاروان تشبیه
کرده است و میفرماید مدیر کاروان امیرالمؤمنین است، او هیچوقت شما را به
سراب نمیبرد بلکه شما را به سرچشمه زلال معارف و معنویات میرساند تا از
آنها سیراب شوید. فرمود اگر امیرالمؤمنین(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص) مدیر
میشد، مردم از چشمۀ زلال و صاف برخوردار بودند و دیگر رنگ کدورت هم به
خودش نمیگرفت، به سرچشمهای نمیرفتند که بوی لجن بدهد، اما مجبور شد
بهدلیل زور شمشیر، مردم را به حال خود واگذار کند تا از آب گلآلود سیراب
شوند.