۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۹ : ۱۶
در راهى كه انسان به سوى پيروزى ها مى رود هميشه پرتگاه ها و بيراهه هايى وجود دارد كه اگر آنها را به خوبى نبيند و نشناسد و پرهيز نكند چنان سقوط مى كند كه اثرى از او باقى نمى ماند. در اين راه مهم ترين مسأله شناخت حق و باطل، شناخت نيك و بد و شناخت دوست و دشمن است، اگر به راستى انسان اين حقايق را بشناسد رسيدن به مقصد براى او آسان است.[1]
مشكل اين است كه در بسيارى از موارد انسان باطل را به جاى حق مى پندارد و دشمن را به جاى دوست برمى گزيند در حالى كه افق دید و دركی نيرومند و نورانيت و روشن بينى فوق العاده لازم است.[2]
حال برای برون رفت از این نقیصه باید به اصل «محاكات» (همرنگ شدن با ديگران، مخصوصاً افراد پرنفوذ و با شخصيت) به عنوان يكى از اصول مسلم روانى مراجعه کرد،به همين دليل بر مبنای دو اصل در اسلام به نام «تولى» و «تبرى» و به تعبير ديگر«حب فى الله»و«بغض فى الله»؛ موظفيم دوستان خدا را دوست داريم و دشمنان خدا را دشمن و پيشوايان بزرگ دين يعنى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام را در همه چيز اسوه و الگوى خود قرار دهيم.[3]
اين دستور به قدرى مهم است، كه در آيات قرآن به عنوان نشانه ايمان، و در روايات اسلامى به عنوان «اوثق عرى الايمان»(محكم ترين دستگيره ايمان) معرفى شده و يكى از گامهاى بسيار مهم و مؤثر در تهذيب نفس و سير و سلوك الى الله است.[4]
اینگونه است که حاكم حسكانى در شواهد التنزيل از جابر بن عبدالله انصارى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود: «خداوند على عليه السلام و همسرش (فاطمه زهرا عليها السلام) و فرزندان او را حجت هاى الهى بر خلقش قرار داده، و آنها درهاى علم در امت من هستند؛ هر كس به وسيله آنها هدايت شود، به صراط مستقيم هدايت شده است.[5]،[6]
* بصیرت؛ گام بنیادین در دشمن شناسی
بايد تا آنجا كه امكان دارد بصيرت و معرفت و شناخت را با خود همراه داشت و از فريب خويشتن پرهيز كرد و از قرار گرفتن در معرض فريب و وسوسه هاى ديگران بر حذر بود[7] زیرا در پرتو بصیرت، انسان، حق را حق مى بيند و باطل را باطل و قادر به تشخيص دوست و دشمن سعادت خود مى شود.[8]
* نخستین معیار دشمن شناسی
بعد از رحلت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله طوفان عجيبى سراسر جهان اسلام را فرا گرفت، [9] بدین نحو که در «سقيفه بنى ساعده» گروهى از اصحاب براى تعيين خليفه جمع شده بودند، بى آن كه به وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره توجهى بشود،[10] در این میان استبداد و بخل از جمله دلایل کلیدی غصب خلافت حضرت علی (ع) بود، كه چشمان گروهى را بر واقعيات بست و با شتاب هر چه بيشتر آن حضرت را كنار زدند و بر جايگاه پيامبر اكرم نشستند.[11]
اینچنین است که بانوى اسلام سيده زنان عالم عليها السلام با جمعى از زنان بنى هاشم به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد تا در برابر توده هاى مسلمان، و سران مهاجر و انصار گفتنى ها را بگويد، و اتمام حجت كند. آن حضرت خطبه بسيار غرايى ايراد نمود كه بسيارى از حقايق در آن افشا شد.[12]
آن حضرت در فرازی از این خطبه فرمود: «اما هنگامى كه خداوند سراى پيامبران را براى پيامبرش برگزيد.. ناگهان كينه هاى درونى و آثار نفاق در ميان شما ظاهر گشت... شيطان سرش را از مخفيگاه خود بيرون كرد و شما را به سوى خود دعوت نمود، و شما را آماده پذيرش دعوتش يافت ..لذا به سراغ چيزى رفتيد كه از آن شما نبود و در آن حقى نداشتيد و سرانجام به غصب حكومت پرداختید [13]..همانا دوزخ به كافران احاطه دارد...آه كه ستمكاران جانشين بدى را براى قرآن برگزيدند و هر كس آيينى غير از اسلام را انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است».[14]
این خطبه «فرياد دردآلودى بود» در حمايت از اميرمؤمنان على (عليه السلام) وصى و جانشين پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) كه گروهى از بازيگران سياسى آيات قرآن و توصيه هاى مؤكد «رسول الله» را درباره او ناديده گرفته بودند.[15]
هم چنین «صاعقه مرگبارى بود» كه بر سر دشمنان اسلام فرود آمد و آنها را سخت غافلگير ساخت.[16]
از عجايب و شگفتى هاى اين خطبه آن است كه بانوى اسلام (عليها السلام) بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله) و قبل از شهادت ،علیرغم ستم هاى زيادى که بر آن حضرت واقع شد،لیکن محور تمام سخنان او مسأله غصب خلافت و مظلوميت على (عليه السلام) و خطرات آينده اين انحراف بزرگ براى امت اسلامى بود.[17]که با تأمل در این مسأله بیش از پیش می توان به ابعاد و زوایای کلام پيغمبر اكرم(ص) پی برد که فرمود: «ستارگان امان براى اهل زمين هستند از غرق شدن (در دريا در شبهاى تاريك، زيرا به كمك آنها راه خود را پيدا مى كنند) و اهل بيت من امان امت من از اختلافاتند، هرگاه قبيله اى از عرب با آنها مخالفت كند اختلاف در ميان مردم ظاهر مى شود و حزب شيطان خواهند شد».[18]،[19]
بی تردید موشكافى هاى فاطمه (عليها السلام) در اين خطبه درس هاى بزرگى به رهروان راه حق مى دهد، و آن ها را در مبارزاتشان علیه دشمن تعليم و آموزش مى بخشد.[20] و مهم تر از همه اين كه فاطمه (عليها السلام) با اين خطبه موضع خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله) را در برابر رژيم حاكم روشن ساخت، و مبرا بودن ساحت مقدس اسلام از مظالمى كه به نام اسلام انجام مى گرفت، آشكار نمود، و اگر تنها فايده اين خطابه بزرگ و پرمحتوا همين بود، كافى بود!.[21]
دشمنی با اسلام؛ ارمغان سکوت در برابر دشمن
اسلام به مسلمانان دستور مى دهد كه در مقابل ظلم ظالمان سكوت ننموده، بلكه بر عليه ظالمان قيام كنند، و اگر نفرات آنها كم بود از كمى نفرات نترسند كه خداوند به آنها كمك مى كند.[22] اینچنین است که امام حسين عليه السلام بر مبنای عدم جواز سكوت در برابر ظلم ظالمان و جائران، قيام مى كند و اين انقلاب را تا مرز شهادت ادامه مى دهد، تا همه جهانيان بدانند حكومت يزيد حكومت پيامبر صلى الله عليه و آله نيست.[23]
از منظر آموزه های قرآنی كسانى كه ظاهرا گوش هاى سالم دارند ولى در مسير شنيدن آيات خدا و سخنان حق و برنامه هاى سعادت بخش نيستند و كسانى كه زبان سالمى دارند اما مهر سكوت بر لب زده نه دفاعى از حق مى كنند و نه مبارزه اى با ظلم و فساد نه ارشاد جاهل و نه امر به معروف و نه نهى از منكر[24] و نه دعوت به راه حق، بلكه اين نعمت بزرگ خدا را در مسير بيهوده گويى يا تملق و چاپلوسى در برابر صاحبان زر و زور و يا تحريف حق و تقويت باطل به كار مى گيرند همچون افراد لال و گنگ مى داند.[25]،[26]
زیرا سكوت در برابر ظلم و رضايت دادن به آن، سبب جرأت و جسارت شخص ظالم مى شود [27] به هر حال وظيفه هر مظلومى اين است كه اگر به تنهايى قادر بر دفع ظلم و ستم نيست سكوت نكند، و با استفاده از نيروى ديگران به مقابله با ظلم قيام نمايد، و وظيفه همه مسلمانان است كه به نداى او پاسخ مثبت دهند.[28]
اینچنین است که حضرت فاطمه(س)پس از غصب خلافت امام علی(ع)، ضمن اظهار تنفر و انزجار شديد از گروهى از مردان فرصت طلب و نان به نرخ روز خور، از مهاجرين و انصار بخاطر سكوتشان، نه فقط سكوت بلکه هماهنگى شان با جريانات انحرافى بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله)، به آنها هشدار مى دهد كه مواظب اين آزمون بزرگ الهى باشند.[29]
آن حضرت به همه آنها هشدار مى دهد كه مسئوليت غصب خلافت بر دوش آنان براى هميشه سنگينى خواهد كرد و اين داغ ننگ بر پيشانى آنها مى ماند كه سكوت كردند و اين حادثه دردناك در تاريخ اسلام با كمال تأسف رخ داد.[30]
لذا این خطبه «اخطار شديدى بود» براى آنها كه از گسترش حزب منافقين و نفوذ آنها در دستگاه سياسى بعد از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بى خبر بودند، و جنب و جوش هاى مرموز آنان را ناديده مى گرفتند.[31]
البته بسيارى از آنها از اين امتحان بزرگ پيروز بيرون نيامدند و رو سفيد نشدند و چه خوش بود كه «محك هاى تجربه» به ميان آيد تا آنها كه «غش» دارند، سيه روى شوند، و چه خوب است كه كوره هاى داغ امتحان بر پا شود تا «سياه سيم و زر اندود» باطن خود راآشكار سازد و حساب آن در نظر خلق از طلاى ناب جدا گردد.[32]
غاصبان فدک؛ دشمنان ولایت امیرالمومنین علی (علیه السلام)
داستان فدك يكى از غم انگيزترين و پرغوغاترين داستان هاى زندگى فاطمه بانوى اسلام (عليها السلام) خصوصاً، و اهل بيت (عليهم السلام) عموماً و تاريخ اسلام به طور گسترده و عام است، كه آميخته با توطئه هاى سياسى و فراز و نشيب هاى فراوانى مى باشد و دريچه اى است براى حل قسمتى از معماهاى مهم تاريخ صدر اسلام.[33]
گفتنی است غير از هداياى فوق العاده معنوى كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) به دخترش فاطمه زهرا (عليها السلام) داد هم چون تسبيح حضرت زهرا (عليها السلام)،يك هديه به ظاهر مادى نيز به او داد و عجب اين كه اين هديه نيز به فرمان خدا صورت گرفت؛ چنانكه در حديث زير به نقل از سیوطی آمده است« هنگامى كه آيه شريفه:« وآت ذا القربى حقه؛[34] و حق نزديكان را بپرداز!».نازل شد، پيغمبر (صلى الله عليه وآله) فاطمه (عليها السلام) را صدا زد و سرزمين «فدك » را به او واگذار كرد.[35]،[36]
بی تردید «فدك» خالصه رسول الله (صلى الله عليه وآله) بود، زيرا طبق صريح قرآن مجيد چيزى كه به دست مسلمين بدون جنگ بيفتد منحصراً حق پيامبر (صلى الله عليه وآله) است، و به صورت غنائم جنگى تقسيم نمى شود.[37] ،.[38]
اين سخن را ياقوت حموى در «معجم البلدان» و ابن منظور اندلسى در «لسان العرب» و عده اى ديگر از بزرگان اهل سنت در كتاب هاى خود آورده اند.[39]طبرى نيز در تاريخ خود و ابن اثير نيز در كتاب «كامل» به آن اشاره كرده اند.[40]
اين را نيز بسيارى از مورخان اهل سنت نوشته اند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) در حيات خود «فدك» را به بانوى اسلام فاطمه زهرا (عليها السلام) بخشيد.[41]،[42]
باید دانست بخشيدن فدك به فاطمه (عليها السلام) يك مسأله ساده نبود، پشتوانه اى بود براى مسأله ولايت على (عليه السلام) و سندى براى تحكيم و تثبيت مقام والاى اين خانواده، و از اين نظر يك هديه معنوى نيز محسوب مى شد.[43]
ولى نظام حاكم كه اين مطلب را بخوبى درك كرده بود، بعد از رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله) تقريبا بدون هيچ گونه فاصله زمانى، به استناد يك حديث مجعول، فدك را از فاطمه زهرا (عليها السلام) گرفت[44]، لذا غصب فدك از بانوى اسلام (عليها السلام) يا فرزندان او، پيش از آن كه جنبه اقتصادى داشته باشد، جنبه سياسى داشت و هدف منزوى كردن آنها در جامعه اسلامى و تضعيف موقعيت و اظهار دشمنى با اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) بود.[45]
روشن است وجود فدك در دست خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله) با اين سابقه تاريخى سبب مى شد كه مردم ساير آثار پيامبر (صلى الله عليه وآله) به خصوص مسأله خلافت و جانشينى آن حضرت (صلى الله عليه وآله) را نيز در اين خاندان جستجو كنند،و اين مطلبى نبود كه طرفداران انتقال خلافت به كسان ديگر بتوانند آن را تحمل كنند.[46]
کلام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) درپاسخ به بهانه های غاصبان فدک کوبنده و دندان شکن است آن حضرت در فرازهایی می فرماید؛ «آرى، شما ناقه خلافت را در اختيار گرفتيد..و نداى شيطان اغواگر را اجابت نموديد، و به خاموش ساختن انوار تابان آيين حق و از ميان بردن سنت هاى پيامبر پاك الهى پرداختيد.»[47]
«بدان در قيامت تو را ديدار مى كند و بازخواست مى نماييم، و در آن روز چه جالب است كه داور خداست، و مدعى تو محمد (صلى الله عليه وآله)، و موعد داورى، رستاخيز، و در آن روز باطلان زيان خواهند ديد، اما پشيمانى به حال شما سودى نخواهد داشت!،[48]بزودى خواهيد دانست چه كسى عذاب خوار كننده به سراغش خواهد آمد و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد»![49].
سخن آخر
خداوندا! ما را با محبت اين بانوى بزرگ و پدر و همسر و فرزندانش (صلوات الله عليهم اجمعين) زنده بدار، و با محبت آنها محشور گردان.[50]
پروردگارا! به مظلومیت حضرت زهرا(س)، ملت ما را روز به روز متحدتر و منسجم تر و در برابر دشمن دشمن شناستر قرار بده.[51]
بار الها! به ما توفيق پيروى از مكتبشان، و اهتدا به نور هدايتشان، و اقتدا به سنت پربارشان مرحمت فرما.[52]
«واجعلنا ممن يأخذ بحجزتهم، و يمكث فى ظلهم، و يهتدي بهداهم»، آمين يا رب العالمين.[53]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
پی نوشت:
[1] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص515.
[2] همان.
[3] اخلاق در قرآن ؛ ج 1 ؛ ص365.
[4] همان؛ ص 366.
[5] شواهد التنزيل، جلد 1، صفحه 58، حديث 89.
[6] پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص381.
[7] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 1 ؛ ص486.
[8] اخلاق در قرآن ؛ ج 2 ؛ ص346.
[9] خطبه حضرت زهراء سلام الله عليها ؛ ص3.
[10] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص108.
[11] همان ؛ ج 6 ؛ ص288.
[12] خطبه حضرت زهراء سلام الله عليها، ص: 4.
[13] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص.182
[14] همان؛ص183.
[15] همان ؛ ص141.
[16] همان.
[17] همان ؛ ص212.
[18] مستدرك حاكم، ج 3، ص 149.
[19] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 8 ؛ ص588.
[20] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص142.
[21] همان؛ ص 143.
[22] از تو سوال مى كنند(مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله) ؛ ص71.
[23] اهداف قيام حسينى ؛ ص101.
[24] تفسير نمونه ؛ ج 7 ؛ ص122.
[25] همان.
[26] « إن شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون ؛بدترين جنبندگان نزد خدا افرادى هستند كه نه گوش شنوا دارند و نه زبان گويا، و نه عقل و درك، كر و لال و بى عقلند»؛(سوره انفال؛آیۀ22).
[27] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص376.
[28] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص464.
[29] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص221
[30] همان؛ ص 222.
[31] همان؛ ص141.
[32] همان؛ ص 222.
[33] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص107.
[34] سورۀ اسراء، آيه 26.
[35] در المنثور، ذيل آيه؛ ميزان الاعتدال، جلد 2، صفحه 288؛ كنزالعمال، جلد 2، صفحه 158.
[36] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص105.
[37] سورۀ حشر، آيه 6 و 7.
[38] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص108.
[39] همان.
[40] ر.ک:« فدك» ؛ علامه سيد محمد حسن قزوينى حائرى .
[41] چون از آن پيغمبر( صلى الله عليه وآله) بود.
[42] زهرا (ع) برترين بانوى جهان؛ ص 109.
[43] همان ؛ ص105.
[44] همان؛ ص 106.
[45] همان؛ ص119.
[46] همان؛ ص 112.
[47] همان؛ ص 189.
[48] همان؛ 191.
[49] همان.
[50] زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص106
[51] همان.
[52] همان.
[53] همان.
منبع:حوزه