۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۷ : ۰۰
عقیق:26ربیعالثانی سال ۱۳۶۳ هجری قمری آیتالله سیدمحمدحسن نجفی قوچانی در ۶۸ سالگی به لقاءالله پیوست و در منزل خود به خاک سپرده شد.
این عالم ربانی حدود یک و نیم قرن پیش در یکی از روستاهای اطراف قوچان به دنیا آمد. وی تحصیل در دروس حوزی را از سال ۱۳۰۸ قمری آغاز کرد. چندی بعد به مدرسه حاج ملاهادی سبزواری رفت و از آنجا نیز به مشهد هجرت کرد. آقانجفی پس از گذراندن برخی دروس در مشهد در سال ۱۳۱۳ قمری وارد حوزه علمیه اصفهان شد.
وی در این مدرسه دینی از محضر آخوند خراسانی بهرهمند شد و به درجه اجتهاد رسید.
همچنین وی در عرصه تحقیق و تألیف به موفقیتهای مهمی دست یافت و توانست آثار ارزشمندی در زمینههای مختلف به یادگار بگذارد، دو مورد از کتابهای بسیار معروف وی که میان عوام و خواص زبانزد است، «سیاحت شرق» و «سیاست غرب» است که برخی بزرگان، یکی از آنها را حاصل مکاشفات او دانستهاند و این کتاب بارها به چاپ رسیده است.
استاد شهید مرتضی مطهری که سالهای زیادی با آقا نجفی همحجره بوده و از نزدیک با روحیات ایشان آشنا بود، معتقد بود که وی کتاب «سیاحت غرب» را از روی خیالات ننوشته، بلکه از روی مکاشفههایی که آن را دیده نوشته است.
در مورد آقا نجفی باید عرض کنم؛ اول بار[سیاحت غرب] را مرحوم شهید مطهری به من معرفی کردند. کتاب[سیاحت شرق] شرح حال زندگی مرحوم آقا نجفی است و[ سیاحت غرب] هم مربوط به اصطلاحات عرفا و تصورات عالم بعد از مرگ و برزخ است. مرحوم مطهری معتقد بود که مرحوم آقا نجفی[سیاحت غرب] را از روی خیالات ننوشته؛ بلکه از روی مکاشفه نوشته است .
مرحوم آقا نجفی به قم می رفت و با آقای مطهری هم حجره می شد. شاید هم مثلا در حجره نزدیک ایشان بود. معمولا در ماه رمضان اهل علم در شهرهای خودشان می مانند، منبر می روند؛ نماز جماعت مفصل می خوانند و مردم به آنها توجه دارند. مرحوم مطهری می گفت :
ماه رمضان که می شد؛ آقا نجفی با آن وجهه و اعتباری که در قوچان داشت؛ می آمد و در مدرسه دارالشفاء با من هم حجره می شد. بعد هم بزرگان آن روز قم، مثل مرحوم خوانساری، مرحوم صدر و ...به دیدن ایشان می آمدند و احترام می کردند و از ایشان می خواستند برایشان منبر برود و تقاضا می کردند که نماز جماعت بخواند. ولی ایشان قبول نمی کرد و می گفت[من قوچان را رها کردم؛ آمدم اینجا، حالا می گویید اینجا امام جماعت بشوم؟] ! آقا نجفی با همه این آقایان رفیق بود. به مرحوم آقای خوانساری ارادت داشت و در نماز مرحوم آقای خوانساری شرکت می کرد .
مرحوم آقا نجفی در کتابش از چند رفیق اسم می برد؛ مثل رفیق اصفهانی، رفیق یزدی و ...از جمله از رفیقی یاد می کند که من الان درست یادم نیست اما گویا رفیق سرخسی است. آقای مطهری می گفت: احتمالا آن رفیق، پدر من است که با ایشان دوست و معاشر بوده .