کد خبر : ۸۱۹۷۰
تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۴
درس اخلاق آیت الله صدیقی؛

بدهکاری خود را به خدا فراموش نکنیم

آیت الله صدیقی گفت: وقتی انسان عالم را جلوه های محبّت خدا نسبت به خود می‌بیند حال دیگری پیدا می‌کند و همه چیز برای انسان مایه نشاط و خشنودی می‌شود.
عقیق:متن زیر مشروح جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی در تاریخ ۱۳ آذر ماه است که در ادامه می خوانید. فایل صوتی این جلسه را نیز می توانید از لینک بالا دریافت کنید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری ‏* وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری ‏* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی‏‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ المُرسَلینَ طِیبِنَا‏ حَبیبِنَا شَفیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مُولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏ إلَی یَومِ الدّینِ».

اجر عزاداران امام حسین (علیه السّلام) با خداوند کریم

امیدوار هستم خداوند کریم، عفوّ، شکور، ودود، زیارت زائرین کربلا و عزاداری های دو ماهه‌ی باکین برای امام حسین (علیه السّلام) را ذخیره‌ی آخرت و دست‌مایه‌ی عروج و ارتقاء درجات برای بقیه‌ی عمر قرار بدهد و آنچه که عنایت فرموده به فضل خود نگه دارد. به همه‌ی عزیزان زیارت قبول عرض می‌کنیم و خیر مقدم می‌گوییم.

امام زمان (ارواحنا فداه) بهار مؤمنین

از خدا می‌خواهیم که ربیع را ربیع شما قرار بدهد. إن‌شاءالله که با قرآن، قلوب مطهّر شما بهار بشود. قرآن ربیع دل‌ها است. إن‌شاءالله عنایات وجود نازنین حضرت حجّت (ارواحنا فداه) باعث بشود که همیشه با یاد حضرت بهار بی‌خزان باشیم.

شرحی بر دعای یازدهم صحیفه‌ی سجّادیه

در این جلسه قصد داریم مروری بر دعای یازدهم صحیفه‌ی سجّادیه داشته باشیم. بعضی از فرازهای این دعا، مدّت‌ها بحمد الله نور محفل بود. إن‌شاءالله قصد داریم ادامه‌ی آن را مرور کنیم.

درخواست عاقبت خیر امام سجّاد (علیه السّلام) از خداوند متعال

«وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ بِخَوَاتِمِ الْخَیْرِ».

از دعای امام سجّاد (علیه السّلام) به خاطر عاقبت به خیر شدن این دعا نقل شده است. از توصیفی که امام (علیه السّلام) از صفات حق تعالی در ابتدای دعای خود بیان می‌کنند و بعد چهار درخواست از محضر حق خواهش و مسئلت می‌کنند، عاقبت به خیر شدن را می‌خواهند. معلوم می‌شود که اسماء حسنای پروردگار متعال و توجّه به این چهار نیاز موجب حسن عاقبت می‌شود.

این عالم، عالم محو و اثبات است

مرحوم سیّد علی خان مدنی (اعلی الله مقامه) در پایان نکته‌ای را متذکّر می‌شوند که برای اهل فهم سازنده و تکان‌دهنده است. ایشان از بعضی از اصحاب صفا نقل می‌کنند مردم از آخر می‌ترسند ولی من از اوّل می‌ترسم! «لَیْتَ شِعْرِی أَ لِلشَّقَاءِ وَلَدَتْنِی أُمِّی أَمْ لِلْعَنَاءِ رَبَّتْنِی‏»[۲] نمی‌دانم برای من چه چیزی نوشته‌اند. ای کاش می‌دانستیم چه سرنوشتی برای ما مقدّر است. لکن این عالم، عالم محو و اثبات است. لذا اگر مقدّر کسی بدبختی، نکبت، ظلمت، سرگردانی، تضییع عمر یا تلف شدن در جوانی باشد باب دعا باز است.

دعا، تغییر دهنده‌ی قضا

دعا قضا را تغییر می‌دهد «بَعْدَ مَا أُبْرِمَ إِبْرَاماً»[۳] حتّی قضای محتوم با دعا تغییر می‌کند. تعبیراتی که انسان از بعضی از بزرگان مانند آیت الله سیّد جمال گلپایگانی می‌بیند که در عبارات و اشعار خود آورده‌اند متوجّه می‌شود که آن‌ها از وضع خود بسیار متوحّش و مضطرب بودند و ما هیچ تنبّهی نداریم و این ظواهر ما را سرگرم کرده است و هیچ محاسبه‌ای در واقعیت خود نداریم که آیا واقعاً سیر ما سیر نوری است یا خیر. «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً * الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»[۴].

در این دعای شریف، حضرت سیّد ساجدین، زین العابدین (روحی فداه و سلام الله علیه) عرضه می‌دارد: «یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ»[۵]  خود این عبارت هم خواسته است ولی ادب اقتضا می‌کند انسان حاجاتی را که نسبت به آن‌ها حسّاس شده و احساس خلأ می‌کند به تناسب آن حاجت لحن خود را با خدا هماهنگ کند. آیات قرآن کریم هم همین‌طور هستند. اسماء حسنی که در آخر آیات آمده‌اند با صدر آیات تناسب دارند.

تناسب لحن و خواسته در دعا

سه شاه کلید مورد نظر امام سجّاد (علیه السّلام) است که درهای بسته‌ی خیر و رحمت و نور و هدایت باید با این کلیدها باز بشوند. ولی قبل از آن‌که نیاز خود را مطرح کند اسمائی که در این نیاز کارساز است  را مورد توجّه قرار می‌دهند. «یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ» ای کسی که ذکر او چیزی به او اضافه نمی‌کند ولی ذاکر با ذکر خود مشرّف می‌شود. ذکر الهی تشرّف است، ذکر الهی رفع حجاب و ارتباط است.

زندگی، بارش رحمت الهی است

«وَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ» اگر کسی واقعاً دنبال فوز و رستگاری و رهایی و خلاصی است، راهی جز قدردانی و روح شکر و قدردانی و توجّه به نعمت و نعمت فهمی ندارد. بعضی از بندگان خدا هیچ فهمی ندارند، خدا زندگی را برای آن‌ها گلستان کرده است، زندگی آن‌ها بارش گل های آسمانی است، هر چه می‌بینی نعمت خدا است، با هر کسی در ارتباط هستی نعمت خدا است، هر چه داری و هر چه نداری نعمت خدا است.

عنایات همیشگی پروردگار به بنده

امام سجّاد (علیه السّلام) در فرازی از صحیفه‌ی سجّادیه می‌فرمایند: خدایا، من برای نداده های تو بیشتر شکر می‌کنم. یک چیزهایی است که خدا به انسان نداده است که از روی احسان نداده است. اگر داده بود ما بدبخت می‌شدیم. خدا براساس لطفی که دارد و ظرفیت ما را می‌داند، مسیر ما را می‌داند خیلی چیزها را به ما نمی‌دهد. «یَا لَیْتَنِی لَمْ تَلِدْنِی أُمِّی»[۶] کاش از مادر زاده نشده بودم.

گاهی همه‌ی نعمت‌ها برای انسان نقمت می‌شود. آدم از همه‌ی نعمت های خود سوء استفاده می‌کند. خدا تمام این عالم را وسیله ذکر و قرب برای ما قرار داده است ولی همه‌ی این‌ها برای ما حجاب است. گاهی درس و طلبگی و نماز ما همه حجاب ما می‌شوند، «الْمُسْتَغَاثُ بِکَ یَا بنَ الحَسَن». پروردگار متعال ما را در دریای بی‌ساحل نعمت های خود انداخته و داریم در نعمت های او دست و پا می‌زنیم ولی باز هم گله داریم، باز هم نارضایتی داریم. اگر بنا باشد کسی به فوز برسد شکر الهی وسیله‌ی فوز است.

شکر امام حسین (علیه السّلام) بر مصائب

حمدی که وجود مقدّس حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) در شب و روز عاشورا دارند، نشان می‌دهد که تمام مصیبت‌ها برای ایشان نعمت بوده است. ما هم در سجده‌ی زیارت عاشورا خدا را حمد می‌کنیم: «حَمْدَ الشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَی مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی عَظِیمِ رَزِیَّتِی». امام حسین (علیه السّلام) چه کلاسی دایر کرد، چه کلاسی را آموزگاری کرد! کلاس سوز و مصیبت‌زده بودن بر امام حسین (علیه السّلام) چه نعمتی است، آیا ما به آن توجّه داریم که خدا دلی به ما داده است که برای امام حسین (علیه السّلام) می‌سوزد؟ خدا دلی به ما داده است که از دشمنان امام حسین (علیه السّلام) نفرت داریم.

طاعت خدا موجب قرب بنده است

اگر انسان بین خود و خدا حساب کند باید بگوییم خدا چه چیزی نداده است؟ چه موقع خدا از عنایات خود کم گذاشته است؟ ما چه چیزی می‌خواستیم، چه چیزی لازم داشتیم که خدا به ما نداده است؟ «یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ» باز هم به عنوان وصف و ثنا و ستایش او عرضه می‌دارد: ای کسی که طاعت او برای او نفعی ندارد ولی مطیع با نردبان اطاعت از قعر اسفل سافلین نفسانیت خود بالا می‌آید و خود را از این حبس نجات می‌دهد، «یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ».

این سه مرحله که مرحله‌ی اوّل ذکر است، مرحله‌ی دوم شکر است، مرحله‌ی سوم طاعت است، این سه رتبه و سه درجه و سه منزل از منازل قرب الهی است که در آغاز ما خدا را با این امور توصیف می‌کنیم. بعد حضرت از خدا درخواست می‌کند.

درخواست ذکر علی الدّوام یاد خدا

«وَ اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِکْرِکَ عَنْ کُلِّ ذِکْرٍ»، خدایا نوری به من بده که جز خود تو دل مشغولی دیگری نداشته باشم. تنها چیزی که همیشه در دل من نور داشته باشد یاد تو باشد، در خانه‌ی دل جایی برای غیر از تو خالی نباشد. «وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُکْرِکَ عَنْ کُلِّ شُکْرٍ»، خدایا به من زبان سپاس بده. زبان ترجمان دل است، وقتی دل انسان بدهکار باشد و بدهی شدید هم داشته باشد علی الدّوام به زبان او می‌آید.

نعمت تنفّس و شکر آن

دم و باز دم که زندگی ما را در هر لحظه تأمین می‌کند اگر نفس برود و بالا نیاید زندگی تمام می‌شود. سعدی دو نعمت را بیان کرده است. او می‌گوید: در هر نفسی دو نعمت موجود است. ولی قطعاً این‌طور نیست، بلکه در هر نفسی بی‌نهایت نعمت موجود است. ابر و باد و ماه و خورشید و آسمان و زمین و ملائکه و همه دست به دست هم داده‌اند تا انسان نفس بکشد.

مگر انسان می‌تواند شکر یک نفس خود را به جای بیاورد؟ لذا انسان خود را طلبکار نبیند، انسان به عدد سلول های بدنش بدهکاری دارد، به عدد رگ و پی خود بدهکاری دارد، به عدد ستارگان بدهکاری دارد، به عدد ذرّات خاک بدهکاری دارد، آدم به عدد قطرات باران بدهکاری دارد، انسان به وسعت وجود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدهکاری دارد، انسان به ژرفای قرآن بدهکاری دارد، انسان به شدّت نور ولایت علی و اولاد علی (علیهم السّلام) بدهکاری دارد.

بدهکاری خود را به خدا فراموش نکنیم

چرا انسان بدهکاری خود را فراموش می‌کند؟ اگر بدهکاری ظاهری باشد روایت دارد. این برای طلبه های ما درس است. خدا در روزهای اوّل طلبگی حالی به ما داده بود که خجالت می‌کشیدیم که از کسی قرض بخواهیم. گاهی از شدّت گرسنگی به خود می‌پیچیدیم ولی خجالت می‌کشیدیم که قرض بگیریم. در مورد قرض در روایت آمده است: «هَمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهَارِ»[۷] وقتی انسان بدهکار است شب نمی‌تواند بخوابد و روز هم سرش پایین است و نگران است که طلبکار بیاید و طلب خود را بخواهد.

چرا وقتی انسان به شخصی بدهکار است احساس ذلّت می‌کند، نگران است ولی بدهی های خود را نسبت به خدا نادیده می‌گیرد. ما چقدر به خدا بدهکار هستیم، مگر می‌توانیم حساب کنیم؟ ما بی‌نهایت به خدا بدهکار هستیم، چرا به زبان نمی‌آوریم؟ چرا عذر خواهی نمی‌کنیم؟ چرا ناسپاسی می‌کنیم؟ ما باید مرتّب الحمدلله بگوییم.

حمد الهی منشأ خیر و برکات

حمد الهی به خودی خود مطلوب است و هم «جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِکْرِهِ»[۸] شکر، شکر می‌آورد، عبادت، عبادت می‌آورد، توفیق، توفیق می‌آورد. وقتی انسان عالم را جلوه های محبّت خدا نسبت به خود می‌بیند حال دیگری پیدا می‌کند و همه چیز برای انسان مایه نشاط و خشنودی می‌شود. خدا این همه مخلوق را برای ما خلق کرده است، اطراف ما جمع کرده است، همه چیز برای ما است، «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً»[۹] من هر چیزی که خلق کردم برای شما بوده است. چرا این خدا را خیلی دوست نداریم، چرا عاشق او نمی‌شویم، چرا برای او نمی‌میریم؟ چه کار کند که ما عاشق او بشویم؟! وقتی انسان خود را در نعمت‌ها و جلوه های مهربانی خدا غرق ببیند نمی‌تواند ساکت بنشیند، مرتّب باید از نعمت‌ها و محبّت های او یاد کند و الحمدلله بگوید، «الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ»[۱۰]، الحمدلله.

اعضاء و جوارح ما عیون خداوند هستند 

«وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِکَ عَنْ کُلِّ طَاعَهٍ»[۱۱]  در نهج البلاغه دارد که خدا جوارح ما را عیون خود قرار داده است. هم عیون است و هم جیش پروردگار متعال است. جوارح ما خود ما نیستیم. آدم نسبت به گناهان خود اقرار دارد ولی در شهادت باید شاهد و مشهود هر دو باشند. جوارح ما در روز قیامت شهودی علیه ما هستند «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ … أَرْجُلُهُمْ»[۱۲] این‌ها شهود هستند، این‌ها ما نیستیم. خدا آن‌ها را مأمور قرار داده است. آن‌ها مأمورینی هستند که در اختیار ما هستند و در عین حال عیون هستند، آنچه ما به آن‌ها تحمیل می‌کنیم را بازگو می‌کنند، آبروی ما را می‌برند، علیه ما هم شکایت می‌کنند و هم شهادت می‌دهند.

ما از خدا درخواست می‌کنیم که این جوارح را آلوده نکنیم. خدا این اعضا و جوارح را به ما داده تا از او اطاعت کنیم و ما هم باید وضع شیء در موضع له داشته باشیم. «وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِکَ عَنْ کُلِّ طَاعَهٍ»  چون اگر این طاعت، طاعت خدا نبود، طاعت شیطان است. آن وقت مخاطب الهی قرار می‌گیریم «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»[۱۳] ما روایت داریم که «لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ» یعنی «لَا تُطیعُوا الشَّیطَانِ» تمام گناهان، شرک عملی است «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»[۱۴] متأسّفانه همه‌ی مؤمنین آلودگی دارند. ویروس شرک، میکروب شرک همه‌ی زندگی ما را فرا گرفته است.

اصغی به نا اهل هم عبادت آن‌ها است، «مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ»[۱۵] انسان نباید پیش هر کسی بنشیند، هر حرفی را نباید بشنود، هر چیزی را نباید گوش کند، هر بلندگویی نباید جان او را مسموم کند. طاعت، علی الاطلاق به عهده‌ی جوارح ما است. هیچ یک از جوارح ما نباید در غیر از طاعت خدا مصروف بشوند.

استفاده از فرصت‌های فراغت به نحو احسن

حضرت سجّاد مرحله‌ی دیگری را در این دعای نازنین خود دارند. بعد از این سه مسئلت عرضه می‌دارد «فَإِنْ قَدَّرْتَ لَنَا فَرَاغاً»[۱۶] خدایا، اگر فراغی برای من مبدّل کردی، فرصتی پیش می‌آید که در آن فرصت نه مطالعه داریم، نه با کسی گفتگو داریم، نه کار خاصّی داریم، فراغت داریم «اغْتَنِمْ … فَرَاغَکَ قَبْلَ شُغْلِکَ»[۱۷] قبل از آن‌که گرفتار بشوید از فراغت های خود استفاده کنید. حضرت می‌فرمایند: اگر برای من فراغی مقدّر فرمودی این فراغ را فراغ سقم و هلاکت قرار نده.

گاهی انسان از بیکاری های خود روزنه های جهنّم را پیدا می‌کند و به جهنّم می‌افتد. انسان به محض این‌که بیکار شد به قبر و آمدن حضرت عزرائیل فکر کند، گذشته های خود را ببیند، پرونده‌ی خود را ورق بزند، عیب های خود را پیدا کند، برای جبران نواقص خود تأمّلی داشته باشد، آهی بکشد، سوزی داشته باشد، اشکی داشته باشد، با خدا و خودش خلوت کند، در فرصت بیکاری وسوسه نشود. جوانی و بیکاری یعنی شعله‌ور شدن شهوات. جوان وسوسه می‌شود، موارد بدی را به یاد می‌آورد، خطورات بد ذهن او را مشغول می‌کند و او را بدبخت می‌کند.

مسئولیت کتّاب سیئات

حضرت در کنار آن سه رتبه درخواست دیگری هم از خدا دارند و به ما تنبّه می‌دهند که فراغت یک کلاس و فرصت است، آن را به تهدید تبدیل نکنید، برای فراغت های خود برنامه‌ریزی کنید و از آن‌ها استفاده کنید. این چهار مرحله و چهار درخواست را که حضرت در پیشگاه مولای خود، حضرت حق سبحانه و تعالی مطرح می‌کنند بعد نتیجه می‌گیرند و می‌فرمایند: حتّی تا وقتی که کتّاب سیّئات ما منصرف می‌شوند. تا زمانی که ما در این دنیا هستیم کتّاب سیّئات داریم نه کاتب، معلوم می‌شود خدا برای ما یک تیم حفاظتی گمارده است، یک قشون اطراف ما را گرفته‌اند. این‌ها مأمورین قهر خدا هستند. خدا نکند ما کاری انجام دهیم که آن‌ها بر ما قهر کنند. خدا گروهی از فرشتگان را، تیمی را، لشکری را، طائفه‌ای از ملائکه را مأمور مراقبت و رصد گناهان ما کرده است. کار آن‌ها فقط نوشتن سیّئات است. «إِنْ تُبْدُوا ما فی‏ أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ»[۱۸]چه ظاهر، چه در خفا، هر نیتی که از ما سر می‌زند، هر خاطره‌ای که به ذهن ما می‌آید اگر مربوط به مسیر جهنّم باشد این کتّاب آن را ثبت و ضبط می‌کنند یا به تعبیر قرآن کریم تلقّی می‌کنند، کار این کتّاب تلقّی است.

حضرت سجّاد (علیه السّلام) از خدا می‌خواهند که این چند مدّت زندگی در دنیا را با سرافرازی بگذارنم تا وقتی که کتّاب سیّئات منصرف می‌شوند؛ یعنی وقتی که ملائکه‌ی قبض روح آمده‌اند و تکلیف تمام است و ما از دو راهی‌ها خلاص شده‌ایم و می‌خواهیم برویم. وقتی که این ملائکه و کتّاب سیّئات منصرف می‌شوند صحیفه‌ی من خالی باشد؛ یعنی پرونده‌ی کیفری نداشته باشم. آن‌ها هر روز آمدند، هر لحظه سر کشیدند و هیچ وقت ما را در موضع گناه ندیدند. این کتّاب از این‌که بیکار باشند و چیزی در پرونده نوشته نشود ناراحت نمی‌شوند.

غضب جهنّم از گناه گناهکاران

حتّی جهنّم نیز از گناه ما ناراحت می‌شود. در سوره‌ی مبارکه‌ی تبارک می‌فرماید: وقتی جهنّمی‌ها به جهنّم سرازیر می‌شوند جهنّم می‌خواهد از شدّت غیظ منفجر بشود. وقتی ما از خدا درخواست می‌کنیم که ما را به جهنّم نبر، خود جهنّم نیز آمین می‌گوید. ما بنده‌ی خدا هستیم لذا وقتی کتّاب سیّئات منصرف می‌شوند، صحیفه‌ی گناه ما خالی برگردد.

سرور کتّاب حسنات از اعمال نیکوکاران

امّا کتّاب حسنات وقتی برگردند «مَسرورینَ عَنَّا» آن‌ها می‌بینند ما تمام لحظات را غنیمت شمردیم و از همه‌ی عمر خود استفاده کردیم.

فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، حضرت زهرا (سلام الله علیها) چنین حالی داشت: «مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ»[۱۹]، گویا همین روزها بود که محسن او کشته شد، همین روزها پهلو و بازوی او شکسته شد و سینه‌ی او سوخت.

«صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا             صُبَّتْ عَلَی الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا»[۲۰]

امّ سلمه کنار بستر حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشست و پرسید: بی‌بی من، فاطمه جان، در چه حالی هستی؟ «بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ»[۲۱] هم درد دارم و هم غم دارم. «فُقِدَ النَّبِیُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِیُّ» هم پدرم رفت، هم وصیّ او مظلوم شد.

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».


پی نوشت:

[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– بحار الأنوار، ج ۹۱، ص ۱۴۳٫

[۳]– الکافی، ج ۲، ص ۴۷۰٫

[۴]– سوره‌ی کهف، آیات ۱۰۳ و ۱۰۴٫

[۵]– الصّحیفه السّجادیه، ص ۶۳٫

[۶]– الدروع الواقیه، ص ۲۷۶٫

[۷]– من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۸۲٫

[۸]– نهج البلاغه، ص ۲۲۱٫

[۹]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۹٫

[۱۰]– الکافی، ج ۲، ص ۵۲۹٫

[۱۱]– الصّحیفه السّجادیه، ص ۶۲٫

[۱۲]– سوره‌ی نور، آیه ۲۴٫

[۱۳]– سوره‌ی یس، آیه ۶۰٫

[۱۴]– سوره‌ی یوسف، آیه ۱۰۶٫

[۱۵]– الکافی، ج ۶، ص ۴۳۴٫

[۱۶]– الصّحیفه السّجادیه، ص ۶۲٫

[۱۷]– الأمالی (للطوسی)، النص، ص ۵۲۶٫

[۱۸]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۸۴٫

[۱۹]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۱۸۱٫

[۲۰]– همان، ج ۷۹، ص ۱۰۶٫

[۲۱]-‌ مناقب آل أبی طالب (علیهم السّلام) (لابن شهرآشوب)، ج ‏۲، ص ۲۰۵٫

منبع:مهر

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین