۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۲۱
عقیق: مراسم هفتگی هیئت پیروان قرآن مجید با سخنرانی حجت الاسلام کرمی ، مداحی حاج سید مهدی میرداماد ، کربلایی حمید کاظمی و ذاکرین اهل بیت (ع) برگزار شد .
در ادامه گزیده ای از سخنان حجت الاسلام کرمی را بخوانید:
آنچه که متناسب با این ایام است یک بحث به روز تحت عنوان تبرّی و توّلی است. تولی و تبری از فروع دین یا به اعتقاد بعضی از بزرگان ما جزء اصول و ارکان دین است. طبق روایات دین چیزی جز این دو نیست. یعنی عاملی که انسان را به فروع دین تشویق می کند گرایشات عاطفی و احساسی است. قبل از اینکه من این دو را به صورت مصداق مطرح کنم این را عرض می کنم که ما به هیچ جا نمیرسیم مگر اینکه یک تعریفی از وجود خودمان داشته باشیم. در روایات ما است که اگر کسی خودش را بشناسد پروردگار خودش را شناخته است و ارزش ذاتی هرانسانی به اندازه معرفت به نفسش است. اینکه در آیات قرآنی اطلاق شده است که اینها فراموش شده اند ، دلیلی که آورده اند این است که آنها خدا را فراموش کرده اند. انسان اگر خودش را نشناسد و نداند چه موجودی است و ریشه حرکاتش از چیست، علی القاعده در مسیر بندگی به فرجامی نخواهد رسید.
مهم ترین شرط سعادت یک انسان همین است. اینکه انسان بداند چگونه افعالش شکل می گیرد. انسان در نفسش دو ساحت دارد یا دو حوزه دارد که کارکرد این دو حوزه کاملا متفاوت است، یکی حوزه اندیشه است، حوزه تفکر است، حوزه عقل است و یکی هم حوزه احساسات است. عواطف انسانی و....... است. جایگاه این دو هم کاملا با هم متفاوت است، تفکر راه صحیح و از غلط تشخیص دادن را به عهده دارد که این کار عقل است. نوری که انسان مسیر را می بیند عقل انسان است. می گویند مثلا طرف آدم عاقلی است این است که در روایات ما هم آمده، عقل یعنی آن چیزی که انسان به واسطه آن مسائل اخروی خودش را استیفا می کند به سعادت می رسد.
اما انسان یک حوزه دیگری دارد به نام احساسات. شما یک مسیر را که مسیر درستی هم تشخیص می دهید اما اگر به آن هیجان و میل نداشته باشید هیچ وقت در آن قدم نمی زنید. عالمانی که در تاریخ گمراه شدند اینها در تشخیص حق و باطل مشکل نداشتند، البته عده ای هم بودند که نمی فهمیدند مثل خوارج نهروان، ولی غالب افراد می شناختند حق را ، معاویه حق را می شناخت، از هرکسی بیشتر به مرامات علی ابن ابی طالب(ع) عارف بود. تمام کسانی که پشت پا به حق زدند از نظر تشخیص چیزی کم نداشتند، آن چیزی که مهم است و باعث حرکت است مربوط می شود به حوزه انگیزه، به حوزه عواطف و احساسات، اگر انسان احساساتش سمت و سویی نداشته باشد، اگر انسان تمایلاتش به سمت دنیا باشد و احساساتش به این سمت برود دیگر دانسته های انسان کارآیی آنچنانی ندارد.
اگر انسان به اندازه بزرگان تاریخ بداند، اما اگر گرایش و عواطفش جایی دیگری باشد، دیگر این دانسته ها فایده ای ندارد. اگر انسان احساسات مذهبی نداشته باشد دانستن حق واقعا کاری نمی کند. چه بسا کسانی بودند از یهود که پیامبر(ص) را می شناختند ولی علنا دشمنی می کردند، برای اینکه میل به دنیا در دلشان زیاد بود. از آن طرف اگر هیجانات و احساسات هم باشد اما فهم و درک نداشته باشد هیمن طور است . گاهی وقت ها ما یک عواطف و احساساتی داریم که تعریف مشخصی دارند، یکی از این هیجانات عاطفی عبارت است از تبری. یکی ممکن است بچه اش را دوست داشته باشد خب این به دیگران نسبت به او تبری دارد. اما ما درباره تبری دینی صحبت می کنیم. آن محبتی که برای ذات مقدس حق است. یعنی اگر انسان در تمایلات گوناگونش درگیری ایجاد شد محبت حق را به همه ترجیح می دهد. این معنی تبری و تولی است. اگر ما معیار نداشته باشیم، کار به جایی خواهد رسید که آن حب و بغض درست در جهت عکسش کار می کند. لذا باید برای ایجاد تبری چارچوب داشت، و این چارچوب عقل است، یک چارچوبی است برای نظام احساسی انسان که آن عقل است. امام علی(ع) از همه مردم به حضرت زهرا(س) ارادتش بیشتر بود، هیچ کسی در تاریخ بیشتر از ایشان به حضرت زهرا(س) ارادت نداشت، آیا علی ابن ابی طالب(ع) عواطف و احساساتش در ماجرای کوچه که دل همه را به درد می آورد از ما کمتر بود؟ اصلا کسی نمی تواند حتی ادعا کند، پس چرا سکوت می کند ؟ امام با عقلش می سنجد و می بیند که اینجا مصلحت اسلام سکوت است، پس حضرت زهرا(س) را هزینه می کند تا اسلام بماند.