۰۹ آذر ۱۴۰۳ ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۰ : ۰۷
عقیق: ذات گرامی و اقدس مولای متقیان امیرالمومنین حضرت علی علیهالسلام حامل صفاتی الهی است که هرچقدر درباره آن اندیشه کنی در اقیانوس بیکران او غرق خواهی شد.
ذات علی (ع) چون محبوب دلهای همه حق پرستان است تمام ملل دنیا در زبان خود او را مدح کردهاند و قصایدی در شأن او سرودهاند و در طبق اخلاص گذاشته و به پیشگاه او تقدیم کردهاند.
پارسیگویان اردو زبان هم در مدحت مولای پرهیزگاران و سرور راستگویان سعی بلیغ نموده و قصایدی غرا سرودهاند.
در این نوشتار که به همت دکتر «راشد نقوی» تهیه شده است برآنیم که قصایدی چند از شعرای اردو زبان را به خوانندگان فارسی زبان تقدیم کنیم:
«غالب دهلوی» این طور میگوید:
زحیدریم من و تو زما عجب نبود گر آفتاب سوی خاوران بگردانیم
عاشقم، لیکن ندانی کز خرد بیگانهام هوشیارم با خدا و با علی دیوانهام
وی در منقبت امیرالمومنین (ع) نیز چنین مینویسد:
چون برگ گل زباد سحرگاهیم زبان رقصد به نام حیدر کرار در دهان
فیض برگ گل زباد سحرگاهیم زبان رقصد به نام حیدر کرار در دهان
فیض دم انا اسدالله برآورم منصور به نام حیدر کرار در دهان
ساغر پی صبوح لبالب کنم زمی چونان که لب از زمزمه یاابوالحسن
شاه نجف، وصی نبی، مرتضی علی (ع) آن از ائمه اول و ثانی ز پنج تن
ذاتش دلیل قاطع ختم نبوت است وقت غروب مهر دمد ماه بیسخن
مه والی شب است و ولیعهد آفتاب باید به روشنی مه از مهر دم زدن
«اسدالله غالب» شاعر معروف اردو زبان در منقبت امیرالمومنین (ع) مینویسد:
بلبل گلشن خداست علی (ع) میوه باغ مصطفی است علی (ع)
هربلندی که این جهان را هست پیش قد بلند او شد پست
جذبه عشق او ز روی یقین کرده بی پرده حسن شاهد دین
عاشق مصطفی خدا بوده ست به علی عشق مصطفی بوده ست
«اقبال لاهوری» میگوید:
مسلم اول شه مردان علی عشق را سرمایه ایمان علی
از ولای دودمانش زندهام در جهان مثل گهر تابندهام
زمزم ار جوشد زخاک من از اوست می اگر ریزد زتاک من ازوست
خاکم و از مهر او آیینهام میتوان دیدن نوا در سینهام
از رخ او فال پیغمبر گرفت ملت حق از شکوهش فر گرفت
قوت دین مبین فرمودهاش کاینات آیینپذیر از دودهاش
مرسل حق کرد نامش بوتراب حق یدالله خواند در امالکتاب
«جویا کشمیری» متخلص به «جویا» می نویسد:
ای فدای مرقد پاک تو سر تا پای من یا علی مولای من، مولای من، مولای من
مظهر کل، فاتح خیبر امیرالمومنین بندگی قنبرش فخر من و آبای من
آب و رنگ زینت گلزار هستی تا شدند چون گل رعنا به گیتی سید و مولای من
کرد درک ذات پاک هر دو در یک آیینه رأی نعت آرای و طبع منقبت پیرای من
چون تویی ساقی من یا ساقی کوثر چه باک سنگ گر باده بود چون پنبه بر مینای من
مسند آرای امامت یا امیرالمومنین بس که لبریز محبت گشته سرتا پای من
میتوان دیدن ز فیض مهرت ای گلشن بهار جلوه رخسار برگ گل زنقش پای من
گر نگویم آنچه باید گفت اعدای ترا میتراود خون دل چون پسته از لبهای من
«حسینی ترمذی اکبر آبادی» میگوید:
آن که او زیب «هل اتی» آمد نفس پیغمبر خدا آمد
ساقی حوض کوثر است علی هادی روز محشر است علی
حامی شرع و فخر مجتهدین مفتی ملت است و قاضی دین
هر که را حب مرتضی نبود بی شک او عارف خدا نبود
شاعر متخلص به «رسوا» می نویسد:
شها تو نور نگاهی پی صفیالله سزد ملائکه گر بر درت نهند جباه
کسی که معتقد تست کیش او عشق است کند وظیفه نام تو هر مساء و پگاه
تو آن شهی که ترا «مظهرالعجائب» خواند تمام امت و خود حضرت رسولالله
تو آن شهی که خطاب تو فاتح خیبر بیامد از کرم و لطف ایزدی یا شاه
تو آن شهی که به عالم رجوع حق با تست عبادت ست فکندن به روی پاک نگاه
بر آستان تو خود ایستاده است مدام برای عرض سلامی فلک به پشت دو تا
«شاه نیاز احمد بریلوی» می نویسد:
زهی عز و جلال بوترابی فخر انسانی علی مرتضی مشکل گشای شیر یزدانی
ولی حق، وصی مصطفی، دریای فیضایی امام دو جهانی،قبله دینی و ایمانی
امیر کشور فقری، شه اقلیم عرفانی خداگویی، خدابینی، خدادانی، خداشانی
انیس محفل انسی، جلیس مجلس قدسی سرور جان خاصانی، نشاط روح پاکانی
مه ظلمت گشای مشعل تاریکی عالم سراپا جلوه نوری، تمامی مهر تابانی
به راه حق نمایی ناقههای کاروانش را نباشد جز هدای او کسی دیگر حدی خوانی
پیمبر بر سر منبر نشست و خواند مولایش که تا مولائیش را باشد اندر خلق برهانی
عجب نبود بهار بیخزان باغ محبان را که میبارد ازو هر لحظه ابر فیض و احسانی
نیاز اندر قیامت بی سروسامان نخواهی ماند که از حب تولای علی داری تو سامانی
منبع: فارس
211008