عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۷۹۸۲۵
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۷:۰۶
مقتل‌خوانی به روایتی دیگر؛ روز شانزدهم
تاریخ خبر را دیده که از کوفه به همه شهرها سرازیر شده و بعد ابن‌زیاد را که سرمست از قدرتى که نمایانده و نتیجه‌اى که به دست آورده، پشت به کرسى کوفه محکم کرده و بار مسئولیت را زمین گذاشته و لباس فخر تن کرده. چشم تاریخ ندیده اما خبر، همان روز دهم به مدینه رسیده و از دیوارها و حصارها گذشته و تا مسجد النبى رفته. ایستاده و اجازه گرفته، سر پیش پیغمبر خم کرده و اشک ریخته.
عقیق:محمدرضا جوان‌آراسته: تاریخ امروز را در دارالحکومه کوفه نشسته، کنار دست کاتبى که خبر شهادت امام و اسارت خانواده‌اش را براى یزید مکتوب مى‌کرده. 

تاریخ دیده که چه طور ابن‌زیاد دنبال کلمه مى‌گشته، کلماتى خوش تا براى جنگى که گذرانده افتخار بیاورند. کلماتى که شادى موفقیت داشته باشند و نشاط پیروزى. ابن‌زیاد گفته و کاتب نوشته، مُهرش کرده و سپرده به پیکى تند پا که تا دمشق بتازد. دمشق هنوز بى‌خبر از عاشورا بوده و پیک مژده آسایش خیال خلیفه را همراه مى‌برده. ابن‌زیاد باز کلمه گفته و کاتب نوشته، باز نامه‌اى را سرشار از پیروزى کرده و مُهر زده و براى والى مدینه فرستاده. سوار، اجرت بیشتر گرفته و قول داده اسبش را تا حد مرگ بتازاند و میانه راه اسبى تازه نفس بگیرد تا خبر زودتر به دیوارهاى مدینه برسد.

تاریخ خبر را دیده که از کوفه به همه شهرها سرازیر شده و بعد ابن‌زیاد را که سرمست از قدرتى که نمایانده و نتیجه‌اى که به دست آورده، پشت به کرسى کوفه محکم کرده و بار مسئولیت را زمین گذاشته و لباس فخر تن کرده. 

چشم تاریخ ندیده اما خبر، همان روز دهم به مدینه رسیده و از دیوارها و حصارها گذشته و تا مسجد النبى رفته. ایستاده و اجازه گرفته، سر پیش پیغمبر خم کرده و اشک ریخته.

با نگاهى به لهوف

منبع:فردا


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین