۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۱ : ۰۶
حسين عليه السّلام خطاب به برادرش محمد بن علي معروف به محمد حنفيه آخرين وصيتهاي خود را نگاشت و در آن وصيّت، فرمود: «اِنَّما خَرَجْتَ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ في اُمَّةِ جَدّي مُحَمَّد - صلّيالله عليه و آله وسلّم- اُريدُ اَنْ آمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهي عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اَسيرُ بِسيرَة جَدّي وَ اَبي عَلِي ابْنِ اَبي طالِب...»
مواد برنامه قيام حضرت
در اين جمله ها، حسين عليه السّلام، علّت قيام و برنامه كار خود را در چهار مادّه اعلام كرد: 1. اصلاح امور امّت. 2. امر به معروف. 3. نهي از منكر.4. پيروي از روش جدّش پيغمبر صلّيالله عليه و آله و پدرش علي عليه السّلام.
بقاي شريعت مرهون امر به معروف و نهي از منكر
يكي از واجبات بزرگ و فرايض مهمّ اسلامي كه شرعاً و عقلاً اهميت آن معلوم گشته و تأكيدات فراواني نسبت به آن شده و بقاي احكام و شريعت، وابسته به آن است، امر به معروف و نهي از منكر است.
اين حكم، نمونهاي از احكام عالي و ترقّي بخش اسلام است و به تمام افراد حقّ ميدهد كه اجراي احكام را از همه و هر كس مطالبه كنند و با معصيت و خلاف قانون شرع مبارزه نمايند و يك فرد عادي را موظّف و مأمور ميسازد كه در اجراي حدود و احكام و حسن جريان امور نظارت نمايد و در حقيقت اين حكم، ضامن اجراي قوانين اسلام است و عزّت و آبروي مسلمانان در گرو عمل به اين حكم است و ذلّت و بيچارگي آنها راجع به ترك اين واجب است.
حسين عليه السّلام هم كه ناظر اوضاع ناهنجار اجتماعي و سياسي مسلمين بود، علاوه بر آن كه مانند يك فرد از مسلمانان تكليف داشت امر به معروف و نهي از منكر نمايد، از نظر مقام و موقعيت و محبوبيت خاصي كه در بين مسلمين داشت، تكليفش سنگينتر بود.
نگاه مردم در رفع ناهنجاري ها به زمامداران
چشم همه مسلمين به آن حضرت - كه به رهبري معنوي و اسلامي مسلّم بود- دوخته شده و اكثريت مردم پيش خود ميگفتند در صورتي كه حسين عليه السّلام در برابر اين اوضاع، مصلحت را در سكوت بداند تكليف ديگران معلوم است؛ زيرا كسي از حسين عليه السّلام بيناتر به اوضاع و داناتر به احكام نيست. چه كسي از حسين سزاوارتر به مبارزه با اين همه منكرات بود؟
حسين عليه السّلام وظيفه داشت و مكلّف بود كه براي نهي از منكر بپا خيزد و عالم اسلام را بيدار كند و با بذل جان خود و يارانش بزرگترين ضربت كاري را بر پيكر نحس و نجس حكومت بني اميّه وارد سازد.
حسين به شدّت مسئوليتي را كه داشت احساس ميكرد و در ضمن خطبهها و بياناتي كه ميكرد، اين مسئوليت بزرگ را براي مردم شرح ميداد.
عمل حسين عليه السلام، حجّت است
اگر كسي بگويد در چنان وضعي كه براي آن حضرت پيش آمده بود، شرايط وجوب امر به معروف موجود نبود، زيرا از جمله شرايط آن احتمال تأثير است كه معلوم بود يزيد و پيروانش نه از حكومت كنار ميروند و نه از روش خود دست بر ميدارند، و شرط ديگر آن نيز امن از ضرر است كه آن هم موجود نبود.
پاسخ اين است كه ما شرايط احكام و خصوصيات و فروع آن را بايد از حسين عليه السّلام استفاده كنيم و استوارتر دليل بر جواز شرعي هر عملي اين است كه حسين عليه السّلام آن را انجام داده باشد، و به عبارت ديگر، گفتار و رفتار آن حضرت از ادلّه احكام شرعيه است.
پس فرضاً اگر دليلي كه دلالت بر اشتراط امر به معروف به احتمال تأثير و امن از ضرر دارد، به عموم يا اطلاق شامل اين مورد هم بشود، همان اقدام حسين عليه السلام، مخصِّص يا مقيِّد آن خواهد بود، و ميفهميم كه در اين مورد دو شرط نام برده در وجوب دخالت ندارد و بايد امر به معروف و نهي از منكر نمود هرچند احتمال تأثير داده نشود و معرض ترتب ضرر هم باشد.
همچنين مسلّم نيست كه شرعاً در هر مورد، وجوب امر به معروف و نهي از منكر، مشروط به امن از ضرر باشد بلكه ميتوان گفت در بعضي موارد عكس آن ثابت است و بايد اهميت مصلحت امر به معروف و نهي از منكر را با ضرر و مفسدهاي كه از آن متوجّه ميشود سنجيد، اگر مصلحت آن اهّم و شرعاً لازم الاستيفا باشد، مثل بقاي دين، تحمّل ضرر لازم و ترك امر به معروف جايز نيست.
به بيان ديگر: فرق است بين امر به معروف و نهي از منكرهاي عادي و معمولي كه غرض بازداري اشخاص از معصيت و مخالفت، و واداري آنها به اطاعت و انجام وظيفه است، و بين امر به معروف و نهي از منكري كه جنبه عمومي و كلّي داشته و احياي دين، بقاي احكام و شعائر به آن وابسته باشد و ترك آن موجب خسارت ها و مصائب جبران ناپذير و قوّت كفار و تسلط آنان بر مسلمانان شود، مثل آن كه در عصر حكومت يزيد مليّت جامعه اسلام در خطر تغيير و تبديل به مليّت كفر واقع شده بود و اوضاع و احوال نشان ميداد كه به زودي دين از اثر و رسميت افتاده و فاتحه اسلام خوانده ميشود. در صورت اول امر به معروف و نهي از منكر مشروط به امن از ضرر است و در صورت دوم وجوب، مشروط به امن از ضرر نيست و بايد با احتمال تأثير و عدم ترتب مفسده بزرگتر، دين را ياري كرد و خطر را از اسلام دفع نمود اگر چه به فدا كردن مال و جان برسد.
در دنياي معاصر هم بيشتر مللي كه توانستهاند بندهاي اسارت خويش را پاره كنند و به آزادي و استقلال برسند براي مبارزه همين راه را انتخاب كردند، با فداكاري و تحمّل ناملائمات و دشواري ها و متاعب و تهييج احساسات، دشمنان خود را در افكار محكوم و پايههاي تسلّط و نفوذ آنان را متزلزل و به تدريج ساقط ميسازند و در اين مبارزات آن افرادي كه پرچم به دست گرفتند پيروز شدند و خون هايشان بهاي آزادي جامعه و برافتادن نفوذ بيگانه است، و اين پيكار را اگر چه نتيجهاش در آينده ظاهر ميشود، موفقيت آميز و افتخار ميشمارند، زيرا غرض رياست و حكومت نيست بلكه هدف، اصلاح و نجات جمعيت است.
مردان خدا نيز براي هدف هاي عالي انساني و الهي خود، گاهي چنين مبارزاتي دارند، يعني با اينكه ميدانند دشمنان خدا خونشان را ميريزند و سرشان را بالاي نيزه ميكنند ولي باز هم براي نجات اسلام و توحيد، پيكار و جهاد مينمايد تا عكس العمل قيام آنها به تدريج مردم را بيدار، و مسير تاريخ را عوض كند.
خطرات عليه اسلام و ايثارگري حسين عليه السلام
حسين عليه السّلام با وضعي كه پيش آمده بود، و احكام قرآن و موجوديت اسلام را شديدترين خطرات تهديد ميكرد، و آينده اسلام تاريك و مبهم، بلكه معلوم بود كه به زودي خورشيد نوراني اسلام غروب، و دوران شرك و جاهليت بازگشت خواهد كرد، نميتوانست با در نظر گرفتن احتمال يا قطع به ضرر، دست روي دست بگذارد و در خانه بنشيند و ناظر اين مصيبات براي عالم اسلام شود.
در مقابل چنين خطر و منكري حسين عليه السّلام بايد بپا خيزد، و دفاع كند و سنگر اسلام را خالي نگذارد هرچند خودش و عزيزانش را بكشند، و خواهران و دخترانش را اسير كنند، زيرا حسين بقاي اسلام و بقاي احكام اسلام را از بقاي خودش مهمتر ميدانست، پس جان خود را فداي اسلام كرد.
شرط احتمال تأثير هم موجود بود بلكه حسين عليه السّلام يقين به تأثير داشت و ميدانست كه نهضت و قيام او، اسلام را حفظ ميكند و حركت او ضامن بقاي دين خواهد بود.
ميدانست كه شهادت او و اسارت اهل بيت ماهيّت بنياميّه و عداوت هاي آنها را با اسلام و شخص پيغمبر آشكار ميسازد و عكس العمل قتل او ريشههاي اسلام را در دلها استوار كرده و حسّ تمرّد و سرپيچي از اوامر امويين را در همه ايجاد مينمايد و احساسات اسلامي و شعور ديني مردم را بيدار و زنده ميكند.
پس معلوم شد كه امر به معروف و نهي از منكر حسين عليه السّلام از نظر قواعد عمومي و فقهي نيز لازم و از واجبات بوده است و حسين عليه السّلام در راه اداي اين تكليف از جان خود و عزيزترين و لايق ترين جوانان و برادران و ياران چشم پوشيد و همه را فداي مقاصد بزرگ و عالي اسلامي كرد، و با اينكه سيل مصيبات به سوي او هجوم آورد ثابت و پايدار ايستادگي كرد، و از دين و هدف خود دفاع نمود.