۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۲ : ۲۳
*اهميت پزشكى
در حوزه علوم بشرى ، پزشكى ، سرآمد همه دانش هاست ؛ چرا
كه فلسفه ساير علوم ، بهره ورى انسان از مواهب زندگى است و اين هدف ، جز در پرتو
سلامت جسم و جان ، ميسر نيست .(1) از اين رو، امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:
«واعلم اءنه لا علم كطلب السلامة ، ولا سلامة كسلامة
القلب» .(2)
بدان كه نه هيچ دانشى چون جستن سلامت است و نه هيچ
سلامتى چون سلامت دل .
اين سخن ، به روشنى نشان مى دهد كه از نگاه اسلام ، طب
روان ، ارجمندتر از طب تن ، و طب تن ، ارزشمندتر از ساير علوم است . اين حديث نبوى
نيز بدين معنا اشاره دارد كه مى فرمايد:
«العلم علمان : علم الاديان و علم الاءبدان» .(3)
دانش بر دو گونه است : دانش دين ها و دانش بدن ها.
*طبابت ، كار خداوند است
قرآن كريم ، از ابراهيم خليل (عليه السلام ) نقل مى كند
كه فرمود:واذا مرضت فهو يشفين .(4)
و چون بيمار شوم ، او (خداوند) شفايم مى دهد.
اين سخن ، بدين معنا است كه طبابت ، كار خداوند متعال
است و طبيب واقعى اوست .(5)
خداوند است كه خواص درمانى را در داروها نهاد و در نظام
آفرينش ، براى هر دردى دارويى آفريد(6) و به انسان ، استعداد شناخت دردها و داروها
و چگونگى درمان آنها را عنايت كرد و بدين سان ، او را مظهر نام هاى ((طبيب )) و
((شافى )) خود، قرار داد، چنان كه پيامبران
الهى نيز (براى درمان بيمارى هاى جان ) مظهر اين نام
هاى مقدس هستند. امام على (عليه السلام )، در
توصيف پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
طبيب دوار بطبه ، قد اءحكم مراهمه ، واءحمى مواسمه ، يضع
ذلك حيث الحاجة اليه ، من قلوب عمى ، وآذان صم ، واءلسنة بكم . متتبع بدوائه مواضع
الغفلة ، ومواطن الحيرة .(7)
طبيبى بود كه طبابت را بر بالين بيماران مى برد، مرهم را
درست بر جايى كه بايد، مى نهاد و آن جا كه بايسته بود، داغ مى نشاند. او اين همه
را بدان جا مى رساند كه نيازمندش بود: دل هاى بى فروغ ، گوش هاى ناشنوا و زبان هاى
ناگويا. با درمان خويش ، منزلگاه هاى بى خبرى و جايگاه هاى سرگشتگى انسان را مى
جست .آیت الله محمدی ری شهری
بنابراين ، از نگاه اسلام ، طبيب و دارو خواه براى روح
(جان / روان )، و خواه براى تن (بدن / جسم )، تنها نقش يك واسطه را در نظام
حكيمانه آفرينش ايفا مى كنند و درمان كننده ، فقط خداوند متعال است
.
*دانش نامه احاديث طبى
هر چند نظر لغت (8) و متون اسلامى ، ((طب ))، شامل درمان
بيمارى هاى جسم و جان است و درمان كنندگان جسم هم مانند درمان كننده جان ، مظهر
اسماى حسناى الهى هستند، و افزون بر اين ، ((طب تن )) و ((طب روان ))، ارتباط
بسيار نزديكى با هم دارند (به گونه اى با تدبير روانى مى توان شمارى از بيمارى هاى
جسمانى را علاج كرد و به عكس ، با درمان جسمانى ، پاره اى از بيمارى هاى روانى را
مى توان درمان نمود)؛ اما طب تن و طب جان ، در نوشتارهاى اسلامى دو موضوع مستقل
اند. ((طب روان ))، موضوع علم اخلاق است و اصطلاحا به آن طب اطلاق نمى شود.
بنابراين ، دانش نامه احاديث طبى ، تنها احاديثى را در خود جاى داده است كه در
آنها بهداشت و يا درمان بيمارى هاى جسمى مطرح شده است .
* جايگاه طب در قوانين اسلام
فلسفه احكام و قوانين اسلامى ، تكامل مادى و معنوى جامعه
انسانى است . از نگاه اسلام ، بزرگ ترين نعمت الهى ، سلامت جسم و بزرگ تر از آن ،
سلامت جان است . همچنين ، خطرناك ترين بلاها، بيمارى
جسم و خطرناك تر از آن ، بيمارى جان است . متن سخن امام على (عليه السلام ) در اين
باره چنين است :
ان من البلاء الفاقة ، واءشد من ذلك مرض البدن ، واءشد
من ذلك مرض القلب ، وان من النعم سعة المال ، واءفضل من ذلك صحة البدن ، واءفضل
من ذلك تقوى القلوب .(9)
يكى از گرفتارى ها تنگ دستى است . سخت تر از آن ، ناتن درستى
است و سخت تر از آن هم بيمارى دل ؛ و يكى از نعمت ها توانمندى مالى است و برتر از
آن ، تن درستى است و بهتر از آن نيز تقواى دل ها.
مسئله اين است كه اگر بيمارى ، خطرناك ترين بلا و سلامت
، بزرگ ترين نعمت است ، اسلام كه تكامل و سعادت انسان را هدف خود قرار داده ، براى
مبارزه با بيمارى ها و تاءمين سلامت جامعه چه برنامه اى دارد؟ و به ديگر سخن ، طب
در احكام و قوانين اسلامى چه جايگاهى دارد؟
*جايگاه طب پيشگيرى در اسلام
بررسى متون اسلامى به روشنى نشان مى دهد كه يكى از اهداف
اصلى و حكمت هاى مهم احكام و مقررات اسلامى ، طب پيشگيرانه ، از طريق پيشگيرى از
بيمارى ها و تاءمين سلامت انسان است . خداوند متعال ، تصريح مى كند كه قرآن و
برنامه هاى نورانى و حياتبخش آن ، جامعه بشر را به راه هاى تاءمين سلامت ، رهنمون مى
گردد:
«يهدى به الله من اتبع رضونه سبل السلم» .(10)
خداوند، هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن
(كتاب ) به راه هاى سلامت ، رهنمون مى شود و بدين سان ، انسان مى تواند با پيوند
با خدا و برنامه هايى كه او براى زندگى بشر ارائه كرده ، به بزرگ ترين نعمت هاى
الهى دست يابد و نه تنها آخرت ، بلكه سلامت و سعادت و خوش بختى دنياى خود را نيز
تاءمين نمايد:
«من كان يريد ثواب الدنيا فعند الله ثواب الدنيا
والاخرة» .(11)
هر كس پاداش دنيا مى خواهد، (بداند كه ) پاداش دنيا و
آخرت ، نزد خداست .
بر اين پايه ، در اسلام ، آنچه براى سلامت جسم و يا جان
خطرناك و زيانبار است ، حرام يا مكروه است و آنچه براى سلامت انسان ، لازم و مفيد
است ، واجب يا مستحب ، و آنچه سود و يا زيانى براى جسم و يا جان ندارد، مباح
شناخته شده است . اين بدان معناست كه طب پيشگيرى در متن مقررات و احكام پنجگانه
اسلام ، تنيده شده و اجراى كامل و دقيق قوانين الهى در زندگى ، سلامت جسم و جان انسان
را به همراه دارد.(12)
امام رضا (عليه السلام ) درباره حكمت مقررات الهى كه بر
انسان حلال و يا حرام شده است مى فرمايد:
انا وجدنا كل ما اءحل الله - تبارك وتعالى - ففيه صلاح
العباد وبقاؤ هم ، ولهم اليه الحاجة التى لا يستغنون عنها، ووجدنا المحرم من
الاءشياء لا حاجة بالعباد اليه و وجدناه مفسدا داعيا للفناء والهلاك .(13)
ما مى بينيم هر آنچه كه خداوند - تبارك و تعالى - حلال
كرده ، در آن ، صلاح و بقاى بندگان است و بدان نيازى گريز ناپذير دارند، و مى بينيم
همه آنچه كه حرام شده است ، بندگان ، بدان نيازى ندارند و مى بينيم كه همه ، موجب
تباهى و زمينه نابودى اند.
در اين سخن ، امام تصريح مى فرمايد كه آنچه در مقررات
الهى در زمينه هاى مختلف (مانند: خوردن ، آشاميدن ، ازدواج و...)،
حلال شمرده شده ، امورى است كه مردم براى تاءمين سلامت ، رفاه و آسايش خود، بدان
نياز دارند و مصالح زندگى و بقاى آنها وابسته به آن است و به عكس ، آنچه تحريم شده
، امورى است كه نه تنها مورد نياز مردم نيست ، بلكه به زيان سلامت و آسايش آنان و
موجب هلاكت آنهاست .
* ارزيابى كلى احاديث طبى
پيش از ارزشيابى احاديث طبى ، پاسخ دادن به سه سؤ ال
اساسى در اين باره ، ضرورى است :
سؤ ال اول : آيا علم پزشكى ، مبداء الهى دارد و متكى به
وحى است ؟ يا سر آغاز آن ، تجربه انسان هاست ؟
سؤ ال دوم : آيا پيشوايان دين ، يعنى پيامبر اسلام (صلى
الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن بزرگوار، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند
يا نه ؟
سؤ ال سوم : بر فرض اطلاع آنان از دانش پزشكى ، آيا
اصولا بناى دين ، ورود به مسائل پزشكى و درمان انواع بيمارى هاى جسمى بوده يا نه ؟
* مبداء علم طب
برخى از دانشمندان بر اين باورند كه علم طب ، مبداءى
الهى دارد و متكى به وحى است .انديشمند و محقق بزرگوار شيخ مفيد رحمة الله در اين
باره چنين مى فرمايد:
طب ، (دانشى ) است درست كه آگاهى از آن ، امرى ثابت است
و راه دسترس بدان نيز وحى است . آگاهان به اين دانش ، آن را تنها از پيامبران بهره
گرفته اند؛ چه آن كه نه براى آگاهى يافتن از حقيقت بيمارى ، جز به كمك سمع (ادله
نقلى )، راهى هست ، و نه براى آگاه شدن به درمان ، راهى جز توفيق . بدين سان ،
ثابت مى شود كه يگانه راه اين آگاهى ، شنيدن از همان خدايى است كه به همه نهفته ها
آگاه است .(14)
به نظر مى رسد نياز انسان هاى نخستين ، ايجاب مى كرد كه
((وحى ))، برخى از دانش هاى تجربى ضرورى براى زندگى را در اختيار آنان قرار دهد.
مؤ يد اين نظريه ، مطلبى است كه سيد بن طاووس نقل كرده است :
ان الله - تبارك وتعالى - اءهبط آدم من الجنة ، وعرفه
علم كل شى ء، فكان مما عرفه النجوم والطب .(15)
خداوند، آدم را از بهشت ، فرو آورد و او را از آگاهى به
همه چيز، برخوردار ساخت . نجوم و پزشكى ،
از جمله چيزهايى بود كه خداوند، وى را از آنها آگاه كرد.
بنابراين ، مى توان گفت كه سرآغاز علم طب ، آموزه هاى
وحى بوده ؛ اما تجربه دانشمندان نيز بدان افزوده شده و تدريجا اين دانش ، گسترده
تر شده و مى شود؛ ليكن اين ادعا كه وحى ، تنها راه رسيدن به اين دانش است ، علاوه
بر اين كه متكى بر برهان عقلى و يا شرعى نيست ، بطلان آن به وسيله تجربه ثابت شده
است و آنچه از مرحوم شيخ مفيد نقل شده كه راه رسيدن به دانش طب ، ((السمع عن العالم بالخفيات )) است ، اگر مقصود، از يكى راههاى
رسيدن به اين دانش باشد، صحيح است ؛ و گرنه نمى تواند صحيح باشد.
* اهل بيت و دانش پزشكى
بررسى دقيق احاديثى كه در باره ويژگى هاى علمى ، سرچشمه
هاى دانش ها و نيز انواع دانش هاى اهل بيت (عليهم السلام ) به ما رسيده ،(16) نشان
مى دهد كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن بزرگوار، نه
تنها از دانش پزشكى ، بلكه همه علوم ، نه از راه تحصيل ، بلكه از طريق الهام الهى
برخوردار بوده اند، به گونه اى كه هر گاه اراده مى كردند چيزى را بدانند، مى
دانستند، چنان كه امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
«ان الامام اذا شاء اءن يعلم علم» .(17)
امام ، آن گاه كه بخواهد بداند، مى داند.
به دليل اين دانش گسترده و علم خارق العاده بود كه امام
على (عليه السلام )، مكرر خطاب به مردم مى فرمود:
هر چه مى خواهيد، از من بپرسيد:
«سلونى قبل اءن تفقدونى ، فان بين جنبى علوما كثيرة
كالبحار الزواخر».(18)
از من بپرسيد، پيش از آن كه مرا از كف بدهيد؛ چرا كه در
سينه من ، به سان درياهاى بيكران ، دانش هاى فراوان نهفته است
.
همه امامان (عليهم السلام ) از چنين دانشى برخوردار بوده
اند و در پاسخ دادن به هيچ مسئله علمى اى در نمى ماندند. امام رضا (عليه السلام )
در اين باره مى فرمايد:
ان العبد اذا اختاره الله (عزوجل ) لامور عباده شرح صدره
لذلك ، واءودع قلبه ينابيع الحكمة ، واءلهمه العلم الهاما، فلم يعى بعده بجواب ،
ولا يحير فيه عن الصواب .(19)
آن گاه كه خداوند (عزوجل ) بنده اى را براى عهده دارى كارهاى بندگان خويش برگزيند، سينه وى را براى اين
كار، فراخ مى سازد و سرچشمه هاى حكمت را در دل او به وديعت مى گذارد و دانش را به
تمامى به او الهام مى كند و از آن پس ، او نه در پاسخى فرو مى ماند و نه از راه
صواب ، سرگشته مى گردد.
بنابراين ، بى ترديد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله
و سلم ) و اهل بيت او، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند و اگر ثابت شود كه در هر
مسئله اى از مسائل مربوط به اين دانش ، چيزى فرموده باشند، قطعا كلام آنان ، مطابق
با واقع است .
* دين و حرفه پزشكى
هر چند طب پيشگيرى ، چنان كه توضيح داديم ، در متن
مقررات دينى مورد توجه بوده و پيشوايان دينى ، از دانش پزشكى برخوردار بوده اند؛
اما فلسفه دين ، ورود در حرفه پزشكى نبوده است و از اين رو، در روايات اسلامى ،
علم دين ، قسيم علم طب است .(20)
همچنين اهل بيت (عليهم السلام ) به عنوان يك حرفه ، وارد
مسائل پزشكى نشده اند. جدا كردن فقه (دين شناسى ) از طب (پزشكى )
و حرفه فقيهان از كار طبيبان نيز شاهد ديگرى براى جدا
بودن حوزه دين و حوزه علم طب است .(21)
بنابراين ، ورود پيشوايان دين در مسائل پزشكى ، مانند
ورود آنان به ساير علوم ، به صورت موردى و گاه به عنوان كرامت و اعجاز بوده ، نه
به صورت دائم و بدان نحو كه مردم به ديگر پزشكان ، مراجعه مى كنند. بديهى است كه
اگر مردم ، اهتمام مى ورزيدند و از دانش سرشار اهل بيت (عليهم السلام ) بهره مى
جستند و به صورت متقن ، آثار علمى آنان را ثبت و ضبط مى كردند، امروز، ذخاير علمى
و فرهنگى عظيمى در رشته هاى مختلف دانش ، در اختيار بشر بود؛ اما متاءسفانه ،
جايگاه علمى اهل بيت (عليهم السلام ) شناخته نشد و
آنچه از آنان به يادگار ماند نيز از نيرنگ سياست بازان و دروغ پردان ، مصون نماند،
به گونه اى كه اكنون ، دستيابى به ميراث علمى آنان ، نياز به تلاش هاى فراوان دارد.
با عنايت به آنچه گفتيم ، اينك به ارزشيابى احاديثى كه
از اهل بيت (عليهم السلام ) درباره مسائل پزشكى به ما رسيده مى پرديم
.
*ارزيابى احاديث طبى از نگاه شيخ صدوق
بزرگ محدثان شيعه ، محمد بن على بن بابويه قمى ، معروف
به صدوق رحمة الله احاديث طبى را به گونه اى ارزيابى مى كند كه در موارد خاص ، نمى
توان به آنها اعتماد كرد. وى مى نويسد:
عقيده ما درباره اخبار و احاديثى كه درباره طب رسيده ،
آن است كه اين احاديث ، بر چند گونه اند:
- برخى از آنها با نظر به آب و هواى مكه و مدينه گفته
شده اند و به كار بستن آنها در ديگر شرايط آب و هوايى ، درست نيست ؛
- در برخى از آنها، معصوم (عليه السلام ) بر پايه آنچه
از حال و طبع سؤ ال كننده مى دانسته ، پاسخ داده و از همان موضع ، فراتر نرفته است
؛ چه اين كه امام ، بيش از آن شخص به طبع وى آگاهى داشته است ؛
- برخى از آنها را مخالفان ، با هدف زشت نماياندن چهره
مذهب در نگاه مردم در ميان احاديث گنجانده اند؛
- در برخى از آنها، سهوى از راوى حديث ، سر زده است ؛
- در برخى از آنها بخشى از حديث حفظ شده و بخشى ديگر از
آن ، فراموش شده است ؛
اما آنچه درباره عسل روايت شده كه درمان هر دردى است ،
روايتى است صحيح و معنايش نيز اين است كه عسل ، شفاى هر بيمارى اى است كه از برودت
طبع برخيزد. آنچه نيز درباره استنجا به آب سرد براى مبتلايان به بواسير رسيده ، در
موردى است كه بواسير شخص ، از حرارت طبع ، سرچشمه گرفته باشد.
آنچه هم در مورد بادنجان و درمانگر بودن آن روايت شده ،
ناظر به هنگام رسيدن خرما و در مورد كسانى است كه خرما مى خورند، نه ناظر به ديگر
اوقات .
در نهايت بايد گفت : آنچه در مورد درمان درست بيمارى
امامان (عليهم السلام ) رسيده ، مضمون
آيات و سوره هاى قرآن و يا دعاهايى است كه به حكم سندهاى قوى و طرق صحيحى كه به
واسطه آنها به ما رسيده اند، پذيرفته خواهند شد.(22)
بر اساس اين ارزيابى ، تنها بخشى از احاديث طبى را مى
توان در اختيار افراد خاصى كه آن احاديث مربوط به آنهاست ، قرار داد و ساير احاديث
طبى را بايد كنار گذاشت و تنها احاديثى كه مى توانند در اختيار عموم مردم قرار
گيرند، احاديث صحيحى است كه مردم را به درمان از طريق دعا و استشفا به آيات قرآن ،
دعوت كرده اند.
به نظر مى رسد كه هر چند سخن شيخ صدوق رحمة الله از نظر
اصولى صحيح است ، چون غالبا احاديث طبى ، فاقد سندند و زمينه جعل در آنها به طور
جدى وجود دارد؛ ليكن حاصل اين گونه ارزيابى ، بى بهره شدن مردم از بخشى از ذخاير
علمى اهل بيت (عليهم السلام ) خواهد بود؛ زيرا ضعف سند، بى ترديد، نشانه عدم صدور
حديث نيست ، چنان كه درستى سند، نمى تواند دليل صدور قطعى آن باشد. از سوى ديگر،
قضاوت درباره اين كه شمارى از درمان هايى كه در احاديث آمده ، ويژه افراد خاص است
نيز، كار آسانى نيست .
بنابراين ، نه مى توان همه اين احاديث را به عنوان
رهنمودهاى پيشوايان دين در امر پزشكى در اختيار عموم گذاشت ، و نه مى توان به طور
كلى آنها را كنار زد و از كتب حديثى حذف كرد. پس چه بايد كرد؟
*اقسام احاديث طبى
براى پاسخ به اين پرسش ، بايد گفت كه احاديث طبى را به
سه دسته مى توان تقسيم كرد:
دسته اول : احاديثى كه اعجاز پيشوايان دين در درمان
بيمارى هاست ، مانند آنچه قرآن كريم در بيان معجزه حضرت عيسى (عليه السلام ) نقل
كرده كه مى فرمود:
واءبرى الاكمه والابرص واءحى الموتى باذن الله .(23)
به اذن خدا، نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى بخشم .
دسته دوم : احاديثى كه در مورد پيشگيرى از بيمارى ها
وارد شده است .
دسته سوم : احاديثى كه در مورد درمان بيمارى ها نقل شده
است
پى نوشت ها:
1- چنان كه از اميرمؤ منان على بن ابى طالب (عليه
السلام ) روايت شده كه فرمود: بالعافية توجد لذة الحيات لذت زندگى با عافيت (سلامت
) به دست مى آيد. (غررالحكم : ح 4207).
2- ر. ك : ص 33 ح 4.
3- ر. ك : ص 33 ح 1.
4- شعرا، آيه 80.
5- ر. ك : ص 42 (پزشكى از ديدگاه اسلام / شفا خداوند است
).
6- ر. ك : ص 39 (پزشكى از ديدگاه اسلام / هر دردى را
درمانى است ).
7- نهج البلاغه : خطبه 108.
8- الطب : ((علاج الجسم والنفس ؛ طب ، به معناى درمان تن
و روان است )) (القاموس المحيط: ج 1 ص 96).
9- الامالى ، طوسى : ص 146 ح 240.
10- مائده ، آيه 16.
11- نساء، آيه 134.
12- به استثناى مواردى كه حكمت الهى به دليل مسائل
تربيتى بيمارى فردى را اقتضا نمايد (ر. ك : ص 80، حكمت بيمارى
).
13- علل الشرائع : ص 592.
14- تصحيح الاعتقاد: ص 144.
15- ر. ك : ص 34 ح 6.
16- ر. ك : اهل بيت در قرآن و حديث : ج 1 ص 253 (ويژگى
هاى علمى اهل بيت (عليهم السلام ) و
ص 279 (درهاى علوم اهل بيت (عليهم السلام ) و ص 309 (مبادى علوم اهل بيت (عليهم السلام ).
17- ر. ك : اهل بيت در قرآن و حديث : ج 1 ص 333 (چگونگى
علوم اهل بيت (عليهم السلام ).
18- ر. ك : دانش نامه اميرالمؤ منين (عليه السلام ): ج
10 ص 331 (باب دهم : پيش از آن كه مرا از دست بدهيد، از من بپرسيد).
19- الكافى : ج 1 ص 202 ح 1.
20- ر. ك : ص 33 ح 1.
21- ر. ك : ص 33 ح 2 و 3 و 5.
22- الاعتقادات ، صدوق : ص 115.
23- آل عمران ، آيه 49.
*دانش نامه احاديث پزشكى آیت الله محمد محمدى رى شهرى
منبع:حج