۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۴ : ۱۱
رحمان نوازانی :
آنقدر رفت که در ثانیه ها هم گم شد
بعد آنسوی زمان پنجره ای در قم شد
و همین زائره سبز زیارتگاهش
در پرواز به سمت حرم هشتم شد
گوشه چادر او روی سر قم افتاد
کآفتاب آمد و تاریکی شیطان گم شد
خاک قم عطر گل یاس گرفت و آنگاه
قم مدینه شد و او فاطمه دوم شد
یازده کعبه به همسایگی اش آمده اند
یازده مرتبه اینجا حرم مردم شد
جمع بودند در اینجا همگی تا اینکه
جمکران آمد و همسایه این خانم شد
قاسم نعمتی :
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند
با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند
آه چون از دل برآید کار آتش می کند
بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند
آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل
حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند
هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده
هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند
با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد
کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند
نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم
ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند
لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا
خون زینب در رگان تو تلاطم می کند
کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش
جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند
با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود
بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند
وحید محمدی :
تب باران گرفته چشمانم
مست باران ترانه می خوانم
بنویسید عبد معصومه
بنویسید غرق بارانم
بنویسید شیعه ی مولا
نوکری از تبار سلمانم
گاه پای ضریح معصومه
گاه پای ضریح سلطانم
و به لطف کرامت بی بی
سر این سفره باز مهمانم
من اگر بی قرار می چرخم
مست طعم لذید سوهانم
شب لبخند آسمانی هاست
شب بانوی مهربانی هاست
شده ام بار، بار معصومه
میثم روی دار معصومه
بی صدا حرف می زند امشب
نوکری از تبار معصومه
شوق بالای سر به سر دارم
شده ام بی قرار معصومه
در سرم فکر و ذکر دیگر نیست
تا که هستم کنار معصومه
و به قم اعتبار بخشیده
به خدا اعتبار معصومه
ماند حسرت به دل، به سر نرسید
عاقبت انتظار معصومه
به سرم هست شور معصومه
غرق نورم به نور معصومه
*ربنا بعد ربنا* آمد
نور، توحید، اهدنا آمد
همنشین فرشته های خدا
سفره دار ستاره ها آمد
با قدم های او بهشت آمد
با نفس های او خدا آمد
آسمان غرق نور سلطان شد
خواهر حضرت رضا آمد
هر کسی رفت سمت بیت النور
از در خانه مبتلا آمد
مفتخر شد به منصب شاهی
در این خانه هر گدا آمد
در این خانه نوکری خوب است
با فقیران برابری خوب است
سحر آورده، کوثر آورده
نفحاتی معطر آورده
به میان رواق آینه ها
چلچراغی منور آورده
از حوالی کوچه های خدا
بوی موسی بن جعفر آورده
نذر دیدار با امام رضا
چند تایی کبوتر آورده
شده از ریشه های چادر او
حاجت هر کسی بر آورده
و خدا هم به قم، نه معصومه
بلکه زهرای دیگر آورده
به نفس های قم کرم دادند
و به زهرای آن حرم دادند
هست بال و پر ولی الله
اول و آخر ولی الله
هست هم عمه ی ولی الله
هست هم خواهر ولی الله
هست زهرای دیگر این قوم
هست او دختر ولی الله
تاج روی سر پدر، دختر
هست تاج سر ولی الله
مادری کرده او برای رضا
بوده پس مادر ولی الله
همه ی عمر غرق برکت را
بوده در محضر ولی الله
درس خوانده به پای این منبر
پدر او فدای این دختر
منبع: حسینیه