عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می ککد

اشعار ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند.

 

اشعار ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

نفیسه سادات موسوی:

از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظه‌ها در هر وصالی نيست
مهمان درگاهت شدم با اين‌كه می‌دانم
اين خانه جای هر گدای لاابالی نيست
مانند شمعی می‌درخشی بين زائرها
دور ضريحت هرگز از پروانه خالی نيست
باران لطف و رحمتت يک‌ريز می‌بارد
در هيچ فصلی اين حوالی خشک‌سالی نيست
حاجت روا از قم به تهران باز می‌گردم؟
بعد از زيارت ديگر اين جمله سؤالی نیست
خواهش فراوان است در این دل، ولی بانو
جز دوری و دلتنگیِ مشهد، ملالی نيست

محمد حسین ملکیان:

هر که رو انداخت، خاطرجمع، زائر می‌شود
 قبل زائر کوله‌بار راه، حاضر می‌شود...
خوش به حال خانۀ خشتی نزدیک حرم
آخرش یک تکه از صحن مجاور می‌شود
دل سپردن ساده اما دل بریدن مشکل است
هر کسی یک‌بار آمد قم، مهاجر می‌شود
شیخ می‌یابد مفاتیح الجنان را پشت در
شاطر عباس قمی در صحن شاعر می‌شود
از زبان شعر بالاتر در عالم هست؟ نیست
در حرم حتی زبان شعر، قاصر می‌شود...
رو به قم هر بار در مشهد سلامی می‌دهم
خادم باب الرضا با من مسافر می‌شود
دست را بر سینه‌ات بگذار و چشمت را ببند
رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر می‌شود

محمد علی مجاهدی:

اینجا فروغ عشق و صفا موج می‌زند
نور خدا به صحن و سرا، موج می‌زند
اینجا که طورِ جلوه و سینای ایزدی‌ست
از هر کرانه نور خدا موج می‌زند
اینجا مطاف اهل زمین است و آسمان
وز شهپر فرشته فضا موج می‌زند
لبیک از زبان اجابت توان شنید
در این فضا که نور دعا موج می‌زند
اینجا که رشک هشت بهشت است و هفت چرخ
از شش جهت فروغ ولا موج می‌زند
از جلوهٔ جلال تو، ای مظهر کمال!
نور صفا در آینه‌ها موج می‌زند
در کوی تو که ساحل امن است و عافیت
دریای بی‌کران صفا موج می‌زند
ای کعبهٔ امید که در بارگاه تو
نور امید در همه جا موج می‌زند
دستی به دستگیری دل‌ها دراز کن
وین عقده‌ها ز کار دل خسته باز کن...

ای آستان تو حرم کبریا شده
وی خاک آستانهٔ تو ماسوا شده
ای فرش آستانهٔ تو، شهپر ملک
وی خاک راه تو به نظر کیمیا شده
ای کعبهٔ امید خلایق که درگهت
رشک منا و مروه ز سعی و صفا شده
ای زائر حریم تو در بارگاه قدس
مشمول فیض و رحمت بی‌منتها شده...
رنگین کمان مهر به چرخ جلال توست
یا قامت سپهر به تعظیم تا شده؟
معصومهٔ شفیعه تویی، اِشفعی لنا
ای شهره در شفاعت اهل ولا شده
گویم مدیح تو که ز لطف تو تاکنون
بر روی من هزار در بسته واشده
گل‌های طبع من ز نسیم عنایتت
خرم شده، شکفته شده، دلربا شده
تا بارگاه تو حرم اهل‌بیت باد
ما را اگر غمی‌ست غم اهل‌بیت باد

سعید مبشّر:

و صبح و ظهر و عشا می‌وزد به خاطر تو
خوشا به حال نسیم این همیشه زائر تو
کنار چشمه، تیمم کمال بی‌عقلی‌ست
مگر بهشت طلب می‌کند مجاور تو؟
به رنگ نور خیابان کشیده‌ای تا عشق
که راه را نکند گم، نگاه عابر تو
به «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» سوگند
که جز امام نباشد کسی مفسّر تو
شبیه کوزه‌ای از رودخانه پر برگشت
دو دست خالی‌ام از سمت لطف وافر تو
دوباره گونهٔ قم خیس شد که در شأنت
سروده‌اند غزل ابرهای شاعر تو
جهان حاضر و غایب دو روی یک سکه‌ست
که عطر فاطمه دارد شکوه ظاهر تو
به وصف گنبد و گلدسته، ای قلم خوش باش
که نیست در خور حضرت زبان قاصر تو

سید مهدی حسینی:

اى جوهر عقل! عشق را مفهومی
هم‌چون شب قدر، قدر نامعلومی
قم با تو مدینهٔ ولایت شده است
تو، فاطمهٔ‌ چهارده معصومی

مریم سقلاطونی:

تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند
نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند
بانو! تو آمدی، سر هر سفرۀ تهی
سیب گلاب و سبزه و گندم گذاشتند
باران گرفت و عطر هزاران گل انار...
روی لبِ کویر، تبسّم گذاشتند
از برکت قدوم شما شوره‌زارها
رودی شدند و سر به تلاطم گذاشتند
این شهر را به عشق شما «شهر اهل‌بیت»
شهر ستارگان زمین... قم گذاشتند
«این‌جا برای چیدن یک خوشه یاد تو
هر گوشه از حریم تو را خم گذاشتند»
دستان مهربان تو را آسمانیان
بر شانه‌های خستۀ مردم گذاشتند...


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین