ماجرای مسلمان شدن دختر ژاپنی +عکس
با اینکه من دوست داشتم لباس های مد روز را بپوشم اما با پوشیدن حجاب احساس آرامش میکردم. بعداز ان تصمیم گرفتم که بدنم را بیشتر بپوشانم به دلیل احترام به وجود و نفسم
عقیق:قصد داشتم زبانی را مطالعه کنم که اکثر
مردم ژاپن آن را نمیشناختند. بنابراین به پیشنهاد مادرم زبان مالایی را در
بهترین دانشگاه در رشته ی زبان و ادبیات خارجی انتخاب کردم. بعد از شروع
مطالعه زبان مالایی, به کشور مالزی علاقه مند شدم. من توانایی ادامه تحصیل
درخارج از کشور را نداشتم اما تلاش کردم که بهترین دانشجو در کلاس خود
شوم.
۲۰۱۲ شرکت در کلاس های اسلامی دانشگاه
بعد
از یک سال مطالعه ی زبان مالایی هنوز کلمات زیادی بودند که معنی انها را
نمیدانستم. متوجه شدم که بیشتر این کلمات مربوط به اسلام هستند. بناربراین
در کلاس های اسلامی شرکت کردم. در آن زمان این فقط برای مطالعه بود.
۲۰۱۴ اولین تجربه ی رفتن به مسجد توکیو و پوشیدن حجاب
دوست
مالزیایی من مرا دعوت کرد که به مسجد بروم ، برای دیدن نمازشان به آنجا
رفتم. این اولین باری بود که حجاب داشتم. تصور میکردم که چون دوسال در
دانشگاه مطالعه کرده ام چیزهای زیادی درباره ی اسلام میدانم. اما زمانی که
نماز مسلمانان رادر مسجد دیدم خیلی تعجب کردم، نمیدانستم چرا انها روزی پنج
مرتبه نماز میخوانند.بله.البته انها مسلمان بودند و برای خدا نماز
میخواندند.اما نمیفهمیدم چرا میخواهند آن را انجام دهند. با اینکه من دوست
داشتم لباس های مد روز را بپوشم اما با پوشیدن حجاب احساس آرامش میکردم.
بعداز ان تصمیم گرفتم که بدنم را بیشتر بپوشانم به دلیل احترام به وجود و
نفسم.
۲۰۱۴ پیداکردن هدایت در مالزی
تصمیم
گرفتم که یک ماه در مالزی درباره ی اسلام مطالعه کنم. از این سفر چیزهای
زیادی یادگرفتم. یک ماه چالش! هرروز حجاب میپوشیدم . بااینکه هوا خیلی گرم
بود و توانایی تحمل گرما را نداشتم اما با پوشیدن حجاب قلبم پر از ارامش و
خوشحالی میشد. هرروز نماز میخواندم و سعی میکردم دعای افتتاح را حفظ
کنم.(البته سوره ی فاتحه را قبل از اینکه به مالزی بیایم تمرین کرده و حفظ
بودم).شکر خدا مردم زیادی برای من دعا کردند. اما مشکلات زیادی با
خانواده.دوستان و شغلم داشتم و برای گفتن شهادتین اماده نبودم. به خدا
اعتقاد داشتم بنابراین شهادتین را درقلبم گفتم و برای برطرف شدن مشکلاتم
دعا کردم.
۲۰۱۵ شهادتین در مسجد توکیو
بعد
از خواندن قرآن خیلی گریه کردم و ناگهان نور هدایت را در قلبم احساس کردم.
برای اینکه شهادتین را حظ نبودم به مسجد رفتم . بدون اینکه بپرسم میتوانم
امروز شهادتین بگویم یا نه. مردمی که درمسجد بودند با خوشرویی به من خوش
آمد گفتند. بیشتر از ده خواهر مالزیایی امدند تا شاهد مسلمان شدن من باشند.
از ان به بعد من به "نور آریسا مریم” تبدیل شدم. ان روز شانس این را داشتم
که برای اولین بار به عنوان یک مسلمان نماز بخوانم.
زندگی جدید مریم
هنوز هم درحال یادگیری چیزهای زیادی درباره ی اسلام هستم. چون ما مسلمانان کامل نیستیم و باید همیشه مسلمان بهتری باشیم.
خیلی
از مردم درباره ی تفاوت قبل و بعد از مسلمان شدنم از من سوال میپرسند.
زندگی ام خیلی تغییر کرده است. قبلا سریع عصبانی میشدم و باید یکی همیشه
همراه من می بود تا ارامم کند. اماالان اینطور نیست چون میدانم همه چیز
باخدا اسان است. باوجود مشکلات زیادی که در زندگی دارم اما قوی شده ام.
من
به اینکه یک مسلمان ژاپنی هستم افتخار میکنم. خدا به من لطف کرده و در
اداره برای من محل مخصوصی برای نماز درست کرده اند. خدا هیچ وقت ما را تنها
نمیگذارد.
منبع:فرهنگ