مرحوم دولابی:کمال ایمان در ۳ چیز است!
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خداوند کمال ایمان را در سه چیز قرار داده است: اول، «ایمان به خدا» دوم، «عمل خالص برای خدا»، سوم «صبر و استقامت».
عقیق:مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: این درسی است که در دانشگاه و
حوزه نیست. شما که نصیبتان شده است آن را بگیرید. مبادا خیال کنی حرف
کوچکی است. در دانشگاههای دنیا نیست، درس طلبگی نیست. درسی است برای نجات
انسان. درس انبیاء و اولیاء است که نصیب من و شما شده است. این جور نیست که
مثل بچه بیاییم و برویم و تا دو کلمه علم به دست آوردیم، ورم کنیم. یا اگر
به کسی گفتند تو شاگردی بلد نیستی سرش پایین بیافتد. آن تعلیم و تعلّمها
خیلی کوچک است، در حالی که این با کوچک بودن نمیسازد و گرنه خداوند در
قرآن نمیفرمود: لِکَیلا تَاسَوا عَلی ما فاتکُم وَلاتَفرَحُوا بِما اتاکُم
اگر چیزی از شما گرفته شد، ناراحت و مأیوس نشوید. اگر دری را به رویتان
گشودیم خوشحال نشوید. به نظر میرسد عقلایی نباشد وقتی خداوند دری را به
روی انسان محتاج میگشاید، خوشحال نشود و یا اگر دری به روی انسان محتاج
بسته میشود پکر نشود. آیا این زور نیست؟
خداوند میگوید: بندههای من،
اگر از ناحیه خیرخواهی، خیری به شما میرسد، آن را من برایتان بریدهام و
آن خیر از طرف خداست. برای همین انسان در پاسخ کسی که به او خوبی میکند
میگوید: متشکرم چون منطق بلد است. نمیگوید: شکراً لک، میگوید: متشکرم.
یعنی من از شکرگزار به حساب آورد.
آنانی که علم دارند و میدانند،
میگویند: خدایا تو را شکر که هیچ خواستهام را اجابت نکردی. آن
خواستههایی را که اجابت کردی که شکر، آنهایی را که اجابت نکردی چقدر باید
شکر کنیم زیرا من چیزهای مضرّ برای خودم میخواستم.
اگر کسی چیزی به او
رسید، خوشحال نشود. چون خدا از قبل برای بریده بود و کسی هم نمیتوانست آن
را تغییر دهد. پس بیزحمت بگیریم، خوشحالی نکنیم، چون به دنبال آن
میخواهد یک نعمت بزرگتر بدهد و اگر بنا شد من کم دل باشم، دوّمی نمیآید.
انسان بایستی استخواندار باشد.
اگر هم آیهاش را بخواهی خداوند کمال
ایمان را در سه چیز قرار داده است: اول، «ایمان به خدا» دوم، «عمل خالص
برای خدا»، سوم «صبر و استقامت». به این معنا که از روی اعتقاد بگویی خدایا
تو میدانی و من نمیدانم، هرچه برایم انجام دادهای همه به خیر و صلاح من
بوده است و به آن راضی باشی. این معنای خیلی لطیفی دارد و شما را با
غصههایت آشتی میدهد. به نفس خودت میگویی مرا ببخش که تو را اذیّت کردم.
به نفس خود میگفتم: چرا فلان کار را نکردی، چرا فلان چیز را نگفتی؟
همینطور بیجهت خود را اذیّت میکردم و برای دنیا غصّه میخوردم. بایستی
منصف شد، تمام کارهای من را امضاء کرد و غصههایش را فراموش کرد.
پی نوشت:
کتاب طوبی محبّت – جلد دوم ص 48
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی
منبع:تسنیم