مرگ در راه حق، افتخار توست...
خبری آمده است میهمان آوردهاند، میهمانی نامآشنا و دردآشنا؛ کسی که سالها با درد مردم زیست و این دردها را سرود و خواند و سرانجام، به نقطهای از تقدیر رسید که اکنون باید برایش، غزل خداحافظی را خواند. آری! روز گذشته مردم هنردوست و ادیب مشهد، میهمانی داشتند که برای وداع با حضرتش آمده بود، مرد سپیدموی شعر و ادب پارسی.
عقیق:روز گذشته پیکر رنجور استاد حمید سبزواری را برای طواف حرم آقایش آورده بودند تا این بزرگمرد شاعر را تا خانهی آخرتش مشایعت نمایند.
در صحن آزادی حرم مطهر رضوی، مردم با زبان روزه منتظر ایستادهاند، هرکسی نمیداند اینجا چه خبر است از بغلدستیاش میپرسد و آنکه تازه باخبر شده، در همان نقطهای که سؤالش را پرسیده، با شنیدن پاسخ متوقف میشود؛ گویی بار سنگینی روی دوشش میگذارند و وادارش میکند به ایستادن و ادای احترام به پیرمرد انقلابی عرصهی شعر.
تابوت مرحوم سبزواری را برای طواف داخل حرم میبرند و پس از بازگشت، در گوشهای از صحن و بر جایگاه مربوطه قرار میدهند تا مراسم وداع با این شاعر انقلابی آغاز شود.
قرآن میخوانند و ندای آسمانی قرآن، خبر از رستاخیزی میدهد که روزی، همهی انسانها را فرا خواهد خواند برای لبیک گفتن به دعوت حق؛ بهراستیکه مرگ، پلی است برای رسیدن به آغوش خداوند مهربان.
استاد، آرامگرفته است در گوشهای از صحن، گویی تحمل سالها درد و رنج و بیماری، خستهاش کرده باشد و اکنون، نوبت آرامش و استراحت این هنرمند همیشه بیقرار است. جمعی از دانشآموزان در مقابل جایگاهی که پیکر استاد در آنجا قرار دارد، میایستند و سپس، قطعه سرودی را اجرا میکنند که مردم، از شنیدن آن خاطرات خوشی را به یاد خواهند آورد؛ سرود «خمینی ای امام» بهصورت زنده اجرا میشود و حاضران در صحن را به دنیای خاطرات سالهای امید و انتظار میبرد؛ شعری که اکنون وصف حال خود استاد میشود: «مرگ در راه حق افتخار توست».
جمعیت ایستاده است به انتظار تا برنامه بعدی آغاز شود. آیین خطبهخوانی و ادای ادب و احترام به محضر امام الرئوف (ع)، در برابر چشمان روحانی استاد، فضا را مملو از طراوتی میکند که پس از زیارت حضرتش، نصیب زائران خواهد شد.
با اعلام مسؤولان اجرای مراسم تشییع، جمعیت صفی را تشکیل میدهند برای اقامه نماز بر پیکر استاد سبزواری، آیتالله علمالهدی پرچمدار همیشگی مردم مشهد، قامت نماز را میبندد و مردم نیز به ایشان اقتدا میکنند. شرکت در این نماز، شاید کوچکترین ادای دینی باشد که از عهدهی مردم قدرشناس مشهد برمیآید.
نماز را که میخوانیم، مراسم ادامه مییابد. شعری برای استاد میخوانند که در فراق ایشان سروده شده، همراه با سوزوگدازی که از سینهای غمدیده از فراق یار همیشگی انقلاب برمیآید. سپس، یکی از اشعار زیبای استاد را با صدای رسا میخوانند و جمعیت، برای آخرین بار در حضور این شاعر انقلابی، بندهای شعرش را زیرلب زمزمه میکنند.
اما در میان جمعیت، چند تن از هنرمندان و مسئولان شهرمان به چشم میآیند که همصدا با مردم، گوشهای از صحن را برای خلوت وداع گونه با استاد انتخاب نمودهاند.
ذکر توسل در محضر امام الرئوف (ع)، آنهم برای مردی که بیشک، نمکپروردهی سفره حضرتش بوده است، قطعاً باعث آرامش و شادی روح استاد بزرگوارمان میشود و بهترین بدرقه برای آن مرحوم تا خانهی ابدیاش خواهد بود.
درست است که جمعیت، برای وداع با شاعر عزیزشان آمدهاند، اما حس غربتی عجیب در این جمع به من دست میدهد، غربتی از آن جنس که؛ ما انسانها همگی مسافران چندروزهی این خاکیم و چقدر غریبیم میان آدمها و این غربت تنها زمانی از بین خواهد رفت که انسان به اصل خویش یعنی معبود بازگردد، راهی که استاد سبزواری در حال پیمودنش هست و منتهی میشود به سرای خداوندی آخرت.
ذکر مصیبت امام حسین (ع) دل صحن را به لرزه درمیآورد که غریبانهترین وداع را مظلومترین شهید عالم داشت و بیگمان، روح شاعر انقلابی ما نیز با این روضهی سوزناک، آرامش خواهد یافت. با ادای احترام و ادب به محضر امام و دست ارادت بر سینه نهادن و سلام دادن، مراسم به اتمام میرسد و آنگاه، تابوت استاد را بر شانه مینهند برای مشایعت به بیرون از حرم.
مردم گامبهگام استاد را بر دوش میبرند و لاالهالاالله گویان، بدرقهاش میکنند، مردمی که سالها در شعرها و سرودهای استاد نوشته و خوانده شدند، مردمی که دردهایشان در سینهی استاد جا گرفته بود و سپس در قالب شعر، به بیرون هدایتشده بود. مردمی که امروز درد از دست دادن شاعر دردآشنای خویش را در دلهایشان دارند و داغ نبودنش را بر سینه تحمل میکنند که مشیت الهی اینچنین است.
آرامآرام میرویم و استاد را بر دوش جان و بر چشم دل مشایعت میکنیم تا تابوت را سوار بر آمبولانس مستقر در خارج از حرم میکنند. چشمها به دنبال آمبولانس میرود و دعای آمرزش و طلب خیر برای ایشان، میشود بدرقهی راهی که برگشتی ندارد؛ استاد را به زادگاهش سبزوار میبرند تا در محل تولدش، به خاک ابدیت سپرده شود.
استاد بر گردن همهی ما حق دارد، راه حرم را دوباره در پیش میگیرم، گوشهای از صحن انقلاب مینشینم و مفاتیح را باز میکنم، به نیابت از استاد... بسمالله... السلام علیک یا امینالله فی ارضه... .
=============
گزارش از: فریبا دهقان
منبع:فارس