۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۶ : ۱۷
عقیق* : خدا کند گرمی باطنی و
اُنس باطنی به قرآن و دین و مقدمات و لوازم دینداری داشته باشیم و کتاب و عترت، ما
را کافی باشد، تا حقّانیّت دین نزد ما یقینی گردد.
* در اطاعت اوامر الهی و نیز در معصیت و به فرمان شیطان و نفس بودن، امر دایر
است بین این که: با کسی که حیات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحّت و مریض خانه و
دکتر و خزانه و ثروت... به دست او است مجالست کنیم، یا با کسی که هیچ ندارد؟
* ما در عزم به طاعت، عازم به رفاقت و دوستی و همنشینی با غنیّ قادر و دانای
کریم هستیم؛ و در عزم بر معصیت، عازم به رفاقت و همنشینی با فقیر عاجز جاهل و لئیم.
* برای تسهیل طاعت، و اجتناب از معصیت، راهی جز این نداریم که متوجه شویم و
یقین کنیم که: طاعت، نزدیکی به تمام نعمت ها و خوشی ها و دارایی ها و عزّت ها است.
و معصیت، عبارت است از محرومیّت و ناخوشی و نداری و ذلّت...
* اگر کسی اهلیّت داشته باشد یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیّت و خلوص
داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود!
* ائمۀ ما (علیهم السلام) به ما یاد داده اند که: به یقینیّات عمل کنیم و هر
جا یقین نداشتیم، توقّف و احتیاط نماییم.
* هر شب، در عوالمی از بزرخ می رویم که هیچ اختیارش دست ما نیست... با این
همه، این گونه از مرگ غافل هستیم!
* خدا کند در ما عشقی پیدا شود به مجموع قرآن و عترت، تا اوّلاً بتوانیم یگانگی
قرآن و عترت و معجون مرکّب از آن دو را بیابیم؛ و ثانیاً در مقام پیروی و عمل، با
توجه به آن دو و بر محور آن دو، طواف عاشقانه بنماییم و بدانیم که آنها از هر
معشوقی بیشتر شایستۀ عشق ورزی هستند.
* محال است کسی راه قناعت را پیشه نکند، و به آن چه دارد راضی گردد! برعکس
اگر کسی قناعت کند، مایحتاجش به او می رسد، هر چند زیاد باشد!
* آیا می شود همان گونه که به هنگام گرسنگی و تشنگی، به آب و نان احساس
احتیاج می کنیم بلکه بیشتر از آن، برای رفع گرفتاریهای اهل ایمان احساسِ احتیاج به
دعا برای آنان بکنیم؟!
* آیا می توانیم سالم بار به منزل ببریم و در عین حال به امور مسلمانان و
مؤمنین بی تفاوت باشیم؟! آیا امکان دارد بدون اهتمام به امور مسلمانان، به
مقصود برسیم؟!
* هیچ کاری نیست که احتیاط در آن، پشیمانی در پی داشته باشد.
* فقرا در کمبودها و فقر و ناداری، باید صبر و شکیبایی داشته باشند؛ و بدانند
که آنها هم از نعمت های دیگری برخوردارند که اغنیا برخوردار نیستند. و ثروتمندان، بلاها و ابتلائات و
گرفتاریهایی دارند که مستضعفان و محرومان ندارند!
* خوبی و خوشی عیش، تنها به زیادی وسایل راحتی نیست؛ راحتی درونی و رفاه و
خوشی و آرامش دل، به داشتن وسایل رفاه و راحتی نیست؛ بلکه چه بسا وسایل رفاه،
اسباب نگرانی و ناراحتی و اضطراب درونی را فراهم کنند!
* خدا کند که مادیات برای ما وسیله باشند، به گونه ای که وقتی امور دنیویه به
ما اقبال کردند، سبب تأکید و اقبال ما به امور معنویه و آخرت گردند.
* داشتن وسایل راحتی و رفاه، غیر از راحتی و رفاه و آرامش دل است: (اَلا بِذِکرِ
اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ...: تنها وسیلۀ آرامش دل، ذکرُ الله است) ولی ما بر
اسباب تکیه می کنیم و از مسبّبُ الاسباب غافل هستیم.
* اگر بی تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان
مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود.
* خدا به ما توفیق تنبّه دهد که اگر در ابتلا و آزمایش قرار گرفتیم، بد را خوب
و خوب را بد نبینیم... ما خرابیم، خدا کند بفهمیم که خرابیم تا به فکر اصلاح و
درمان برآییم!
* چه قدر رحمت خداوند شامل حال کسانی است که بی تفاوت نباشند و برای رفع این
همه ابتلائات و بلاهایی که مسلمانان و بر اهل ایمان وارد می شود، گریه و تضرع و
ابتهال کنند!
* شیطان با شش هزار سال عبادت، عاقبتش آن طور شد، آیا ما می توانیم به خود
مغرور شویم؟! به خدا پناه می بریم!
* ای کاش می فهمیدیم که چارۀ کار ما در یک چیز منحصر است و آن این است که: تکلیف الهی را تشخیص بدهیم و بدانیم که
چه کار را باید بکنیم و چه کار را نباید بکنیم!
* وظیفۀ ما همین است که در صورت امکان، امر به معروف و نهی از منکر کنیم. اما
این که چه طور نتیجه بدهد، مقدّرات دست ما نیست.
* بنده خیال می کنم فضیلت بُکاء [گریه] بر سیدالشهداء (علیه السلام) بالاتر
از نماز شب باشد.
* به هر عملی که به واسطۀ آن و از راه آن، حال ما مساعدتر است و توجه ما به
خدا بیشتر است، باید به همان بیشتر بپردازیم و خود را با آن، به ذکر و مراقبه و
توجه به حضرت حقّ مشغول سازیم.
* آنان که مثل انبیا (علیهم السلام) مأمور تبلیغ هستند و بدون چشم داشت و
منّت، کار آنها را انجام می دهند، خدا می داند چه مقاماتی دارند! البته در صورتی
که (عالمِ بما یُفعَل و یُترَک و عاملِ بما یَأمُرُ وَ یَنهی: به آن چه باید عمل
یا ترک شود آگاه باشد و به آن چه امر یا نهی می کنند، عمل کند.) باشد!
* دینداری انسان وقتی معلوم می شود که بر سر دوراهی دنیا و آخرت، و متابعت
هوای نفس و شیطان یا بندگی رحمان قرار گیرد.
* چه قدر انسان مؤمن باید مقیّد باشد که خلاف یقین مرتکب نشود! حفظ دین، روی
آتش راه رفتن یا آتش در دست گرفتن است.
* اگر بخواهیم محیط خانه گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و
گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشۀ خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.
* خوشا به حال کسی که خطای خود را ببیند، و به عیب خود توجه داشته باشد و
عیوب دیگران را نادیده بگیرد و خود را کامل و بی نقص نبیند.
* ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم و برای هر خطا، زبان
به استغفار بگشاییم و اگر قابل جبران باشد، جبران کنیم.
* خدا نکند حرام در نزد انسان زینت داده شود! این یک بیماری قلبی است که انسان
به آن مبتلا می شود، و با وجود راههای حلال که نیازش را برآورده می کند، خود را به
حرام گرفتار می نماید!
* در گرفتاریها باید قدم به قدم، به دفتر شروع نگاه کنیم! هر کجا دیدیم واضح
و آشکار است، پیش برویم. و در موارد شبهه ناک و تاریک، خودداری و توقف کنیم.
* وای بر ما اگر در خصوص خوردنیها و نوشیدنیها از حرام اجتناب نکنیم! زیرا
همین غذاها است که منشأ علم و ایمان و یا کفر ما می شود!
* در این مطلب جای شکّ نیست که اگر انسان بدان موفق باشد، برای او کافی است و
تمام مطالب و نتایج ریاضات شاقّه و دشوار را دارد! و آن مطلب این است که: انسان خود را در محضر خدا ببیند و خدا
را در همۀ احوال مطلع از خود و در همه جا حاضر و بر همۀ کارها و احوال خود، ناظر
بداند.
* شُکر، موجب ازدیاد [فراوانی] نعمتها است، و اگر شکر نکردید، خبری از ازدیاد
نیست. لذا اگر دیدیم ازدیاد
نیست، شکّ نکنیم و بدانیم که شکر نیست.
* ما باید در حال رخاء [آسایش]، حالت ابتهال و تضرع و توسل داشته و ملتجی و شاکر
باشیم، تا در حال شدت و گرفتاری به فریاد ما برسند؛ وگرنه همان بلا و گرفتاری به
سراغ ما می آید.
* عدم انجام کارهای خیر از قبیل صدقات جاریه و ساختن بناهای خیریّۀ عامّ
المنفعه، مساجد، حسینیّه ها، حمامات، مدارس، و بیمارستانها و... که امروزه مردم از
آنها محروم هستند، از بی پولی نیست؛ بلکه از بی توفیقی ما است!
* آن چه از ما می پسندند، معرفت الله و خداشناسی است که موضوع آن اشرف
موضوعات است، واز راه معرفت نفس نیز حاصل می شود