عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

با حضور شاعران آیینی تهران و قم برگزار شد
هفتاد و چهارمین حلقه ی شعر ولایی فرات با حضور شاعران آیینی تهران قم روز دوشنبه 6 اردیبهشت ماه 1395 در حسینیه سادات برگزار شد.
سرویس شعر آیینی عقیق : هفتاد و چهارمین حلقه ی شعر ولایی فرات با حضور شاعران آیینی تهران قم روز دوشنبه 6 اردیبهشت ماه 1395 در حسینیه سادات برگزار شد.
 در این جلسه که با حضور سید مهدی حسینی ، جواد هاشمی ، محمد بیابانی ، محمد مبشری ، روح الله گایینی ، هادی ملک پور ، حسن ملکان ، مهدی علی قاسمی ، مصطفی قربانعلی ، سجاد عادلی ، امیر خرسند و دیگر شاعران آیینی برگزار شد. تعدادی از شاعران شعر خوانی کرده و استاد حسینی به نقد اشعار پرداختند .
تعدادی از اشعار خوانده شده در این جلسه را به همراه نقد استاد سید مهدی حسینی می خوانید:





روح الله گایینی :

باز در خلوت خود شام غریبان دارد

چشمهایش خبر از بارش باران دارد

بیخود از خود شده و ناد علی سر داده

مثل هاجر به خدا سر به بیابان دارد

شیر در سینه ی زخمی رباب آمده است

او که از بعد علی حال پریشان دارد

لای لایش همه ی کرب و بلا را پر کرد

لای لایش خبر از داغ فراوان دارد

لب به هم می زد و جانش همگی بر لب بود

باز هم با همه تشنگی اش خندان بود

 

نقد استاد:

کار یک دست و خوبی بود .عبارت نادعلی اگر ایراد تاریخی نداشته باشد تعبیر خوبی است .  بیت سوم اصلا شعر نیست اگر وزن را بگیرید حرفی برای گفتن ندارد. از طرفی رعایت ادب رفتاری و گفتاری و حیا از الزامات شعر آیینی است.

اگر یک شعر بیت هایش چند زبانه باشد اهل فن به این شعر می گویند طنز . زبان خیلی مهم است یعنی تا زبان مان قوی نباشد شعر ما روشنگرانه و تاثیر گذار نمی شود.

نسخه خوب برای بعضی از دوستان این است که چاپ اول کتاب تنفس صبح قیصر امین پور را بخوانند ایشان در چاپ دوم تنفس صبح و در کوچه ی آفتاب را با هم ادغام کرده و کتاب 40 صفحه ای در آورده و خیلی از غزلیاتش را حذف کرده است .

و از طرفی کتاب اول مرحوم سیدحسن حسینی (همصدا با حلق اسماعیل) را که سال 62 چاپ شد  می گویند یکی از اتفاق های بزرگ در ادبیات انقلاب و یک الگوی خوب برای شعر حماسی است .

کتاب گنجشک و جبرییل که چند سال بعد چاپ می شود زمین تا آسمان با کار اول سید حسن حسینی متفاوت است و کار موفق تری است .

در همان دوره ماشاعری داریم به نام نصر الله مردانی زبان شعر ایشان یک زبان وحشی و ترکیب ساز، کتابی دارد به نام خون نامه ی خاک . در مجموعه ای به نام سوره و بچه های مسجد مرحوم امین پور نقدی نوشت به آثار مرحوم نصرالله مردانی که یکی از بهترین نمونه های نقد در ادبیات آیینی است شاعری مثل زکریا اخلاقی سال 64 به شدت تحت تاثیرشعر نصر الله مردانی بود و از سال 68 به بعد شعرش کاملا متفاوت است و این بی تردید اثر نقد مرحوم قیصر است . این را هم بگویم امثال قیصر و سید حسن حسینی اهل هیات و منبر و مراسمات مذهبی بودند و با این فضاها بیگانه نبودند. حال سوالی که دارم این است که بنده قریب به ده سال است که از زبان در شعر حرف می زنم وبعضی از دوستان هیچ تکانی به خودشان نمی دهند. و تغییری در شعرشان دیده نمی شود.

و حالا قضاوت کنیم اشعار مرحوم حسینی و قیصر چقدر ماندگار و بر سر زبان هاست ولی هیچ اثری از اشعار احمد عزیزی و نصر الله مردانی با اینکه شاعران پرکاری بودند نیست.

مثلا در کتاب راوی باش آقای محسن ناصحی شما کلا دوشاعر می بینید یکی شاعر شعر هیات و دیگری خود آقای ناصحی فضای هیات باعث چنین مساله ای شده است . اگر ما هویت شاعری مان را حفظ کنیم توانایی شعری ما بر فضای هیات غالب می شود.

مهدی علی قاسمی:

ای ماه من نگار من از ماه ماه تر

چشم تو دلبخواه و لبت دلبخواه تر

روی تو سیب منع شده دیدنش گناه

توبه از این گناه من است شتباه تر

با گیسویت به جنگ دل خسته ام نیا

حالا که من شدم ز همه بی سپاه تر

زندان و چاه عصمت یوسف نمی شناخت

پر رنج تر هر آنکه شود بی گناه تر

چشمم که در فراق تو می شد سپید تر

اما شده ز چشم تو روزم سیاه تر

شر می شود بدون تو احوال من ولی

من با دعای خیر تو ام روبه راه تر

باشد بخند مثل همه بعد رفتنت

حالا که شد دو چشم من از فرط آه تر

نقد استاد: ساختار قافیه ساختار خوبی است .

بیت دوم بیت خوب است  اما از نظر موسیقی  اختلال دارد اصلاح کنید.

بیت سوم عاشقانه اش به زبان امروز نیست مثلا گیسو دیگر هر بلایی بود در شعر سر این واژه آوردند . گیسو از آن واژه هایی است که شاعری مثل حافظ رمق آن را کشیده است و به زبان امروز هم نمی آید.

عبارت شر می شود در بیت ششم خوب نیست .

و شما تقریبا از بیت سوم به بعد بیشتر به مضمون پردازی افتادید و شعریت شعر کمرنگ شده است تا بیت آخر که دوباره رنگ شعر گرفته است.

 

امیر خرسند:

پدری آب شده تا پسری آب خورد

خون ز پیمانه ی خورشید جهانتاب خورد

ماهی تنگ عطش راه به جایی نبرد

حنجرش آنقدری نیست به قلاب خورد

به لبش آب رسد یا نرسد می میرد

نوشداروست پس از مرگ که سهراب خورد

پلک بر پلک نهاده است به آغوش پدر

شاید او خوب ببیند که کمی آب خورد

لعنت حق به کسانی که گمان می کردند

که به نام پسرش کام پدر آب خورد

سرخی خون علی شانه به مغرب زده است

آسمان سرخی اش از جای دگر آب خورد

 

دختری درد سرای بدنش را پر کرد

لاله ی خون همه ی پیرهنش را پر کرد

مصحفش از قلم کعب نی آزرده شده

خط کوفی همه ی لوح تنش را پر کرد

گل لبخند ز باغ رخ او پر زده است

ترک سرخ عقیق یمنش را پر کرد

آنقدر گفت پدر با سر بی تن آمد

نفحه ی سیب فضای چمنش را پر کرد

چون خدا خواست که گنجینه ی پنهان باشد

خاک روی بدن بی کفنش را پر کرد

 

نقد استاد:

شعر خوبی بود نوشدارو و داستان سهراب از نظر تاریخی تناسب ندارد نه از نظر المان و نه از نظر زمان اما نفس کار خوب است دو فقر بزرگی که در ادبیات آیینی می بینیم یکی فقر مضمون است و دیگر فقر صنایع ادبی اسلوب معادله های خوب ، حسن تعلیل های خوب و استعار های خوب در شعر آیینی نمی بینیم یا خیلی کم می بینیم.

در شعر دوم حسن تعلیل خوبی در بیت آخر آوردید.

سجاد عادلی:

از کفم رفته همه  دارو ندارم چه کنم؟

من اگر از غم این داغ نبارم چه کنم؟

خانه ام سوخته و این دل من سوخته تر

خانه ام هیچ بگو با دل زارم چه کنم؟

باعبان بودم و گلهام لگد مال شدند

رفته از دست همه باغ و بهارم چه کنم؟

مانده از خانه به مسجد رد خونت زهرا

اگر افتاد به کوچه سرو کارم چه کنم؟

روی دستم به دل شب بدنت مانده عزیز

به دل خاک تو را گر نسپارم چه کنم؟

همدمم بعد تو آه است فقط همدم من

نشود هیچ کسی مثل تو یارم چه کنم؟

 

نقد استاد: به جز فضای حسی شعر ، شعر شما به چند نمونه از کارهای آقای انسانی  بی شباهت نیست البته عیبی هم ندارد که شاعر ازچند تا از غزل های خوب شاعران دیگر استقبال کند.

قافیه زار خوب نیست .  بیت ذوالفقاری که ...  بیت خوبی است اگر به دستم را نمی آوردید و استعار پرنگ تر بود خیلی بیت زیبایی می شد . در این بیت آرایه استخدام استفاده شده است.

مثل این بیت حافظ باز آ که در فراق تو چشم امیدوار    چون گوش روزه دار به الله اکبر است

در بیت آخر روی دستم مانده و عزیز خوب نیست بازبینی کنید.

چرا شعر حافظ را مردم دوست دارند؟ چون آن طوری که دوست دارند از شعر حافط برداشت می کنند.

استعاره مثل تیغ دولبه است یعنی بعضی جاها خوب است و بعضی جاها معنی خیلی بدی دارد.

مصطفی قربانعلی:

شب جمعه حرمت بوی محرم دارد

شب جمعه حرمت روضه دمادم دارد

شب جمعه شده و مادری آمد از بهشت

گوشه ای از حرمت فاطمه ماتم دارد

مادری آمده امشبه به زیارت حرمت

مادری که مژه ای تر و قدی خم دارد

مادرت روضه گرفته است برایت آقا

زیر لب زمزمه ی وای حسینم دارد

بیرق روضه نشسته است به روی گنبد

مجلس روضه همانجاست که پرچم دارد

گریه مادرتان عرش خدا را لرزاند

روضه ی آه بنیه چقدر غم دارد

حجره های حرمت پر شده از ذکر حسین

هر که آید به حرم نام تو را دم دارد

در هوای لب خشکت به لب آب فرات

چشم هر زائرتان اشک چو زمزم دارد

عطر سیب حرمت از سر شب تا به سحر

برده غم از دل هرکس که به دل غم دارد

فطرش امشب چقدر بر تو سلام آورده

فطرس انگار خبر از همه عالم دارد

نقد استاد:

شعر روان حسی و هیاتی است در اوایل شعر مصراع اول خیلی برجسته است و مصرع دوم حرفی برای گفتن ندارد. در دوسه بیت اول قافیه ها بهنجار نیست . در بیت سوم مصرع دوم مکمل خوبی برای مصرع اول نیست .

بیت چهارم از نظر زبان متفاوت است هم چنین بیت حجره های حرمت ..  . بیت پنچم عبارت مصرع اول به ذوق می زند مصرع دوم خیلی بهتر است .

بیت عطر سیب حرمت .. بیت خوبی است .

توصیه ای که برای دوستان دارم این است که اول بابا طاهری شعر بگویند یعنی موقع سرایش شعر راه را برای ذوق و خیال خود سد نکنند و دچار خود سانسوری نشوند. هر نکته ی نقدی که در جلسات می شنوید احساس نکنید به شعر شما هم وارد است و شعر شما مجمع الامراض است . بعد از سرایش شعر خوتان شعرخودتان را نقد کنید .

هادی ملک پور:

تا آخرین نفس که توانی در این تن است

داغت امانتی است که همراه با من است

داغ تو بی تو دامن را رها نکرد

یادت همیشه با من و اشکم به دامن است

چون شمع ذره ذره دلم آب شد ولی

در من هنوز شعله ی امید روشن است

جان می سپارم و دم آخر دلم خوش است

دیدار تو مقارن این جان سپردن است

یک سال و نیم خواهر تو مرد و زنده شد

یک سال و نیم کار دلم غصه خوردن است

حتی ز داغ تو دل سنگ  آب می شود

دل های دشمنان تو از جنس آهن است

مویی که شانه بود به آن دست فاطمه(س)

دیدم که غرق خون شده در چنگ دشمن است

رفتی و بین این همه نامرد و بی حیا

یک مرد هم نبود بگوید مزن زن است

نقد استاد: شعر خوبی بود زبان مرثیه پردازی داشت .بیت سوم بیت خوبی است اما بیت مویی که شانه بود ضعف تالیف دارد .

شما در شعر دو قافیه مصدری آوردید اگر قبل از فتحه و نون در قافیه های مصدری حروف متفاوتی می آوردید ایراد پیدا می کرد ولی شما از عیب قافیه فرار کردید و در شعر شما ایرادی وارد نیست .

مثلا در شعر آقای شکوهی این ایراد وارد است که ایشان توجیه شاعرانه برایش آورده است.

محمد بیابانی :

ای قطره در حوالی دریا قدم مزن
ای ذره از ستایش خورشید دم مزن
حرف وجود را به زبان عدم مزن
کار تو نیست؛ مدح علی را قلم مزن

هرچند آرزوی من از او سرودن است
کی در توان بنده خدا را ستودن است

روزی اگر که خلق به وصفت زنند دم
یا شاعران شوند به مدح تو هم قسم
دریا شود مرکب و اشجار هم قلم
صدها هزار حافظ و سعدی و محتشم

لالند در بیان تو یا مرتضی علی
وقتی که هست وصف تو کار خدا علی

 

 

نقد استاد:نسبت به زبان قدیم شعر شما  خیلی بی عیب ترشده است .  شعر شما شروع خوبی داشت . چونان و ویا مناسب زبان شعر شما نیست.

کعبه هرشب به تو سجده می برد تصویر عینی ندارد و پیوند عینیت و ذهنیت برقرار نیست .

به طور مثال این بیت از قیصر امین پور : گویی که آسمان سر نطقی فصیح داشت     با رعد سرفه های گران سینه صاف کرد

با دست های فاطمه تعبیر خوبی نیست.

 

 

 

 

 




ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین