کد خبر : ۷۳۹
تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۴
ماجرای خواندنی مجروح شدن حاج مهدی سلحشور در عملیات بیت المقدس

سهیلی گفته بود که مجروح می شوم

شب عملیات شهید سهیلی به بچه ها می گفت: تو شهید می شی! تو مجروح! و... ما زیاد جدی نمی گرفتیم. شهید سهیلی به من گفت: مهدی تو از جانب دست مجروح می شوی! با خنده گفتم از کجا می دانی؟ گفت اگر زنده ماندم می گویم! رفت و شهید شد.
عقیق: مهدی سلحشور، مداح اهل بیت(ع) افتخار جانبازی نیز دارد. او  در سالهای دفاع مقدس در عملیات بیت المقدس 2 (سال66) در ارتفاعات ماووت عراق مروح شده است.

ماجرای مجروح شدنش را از زبان خودش بخوانید:

شرایط عملیات بیت المقدس 2 خیلی سخت بود به طوری که سرمای حدود20درجه زیر صفر را بچه ها تحمل می کردند. یک شب قبل از عملیات با محسن درودی (که بعدا شهید شد) نشسته بودیم. محسن مسئول عقیدتی لشکر سیدالشهدا بود. یک دفعه محسن برگشت گفت: توی هیچ عملیاتی به اندازه این عملیات خودم را برای شهادت آماده نکردم. همه کارهایم را انجام دادم. از همه اطرافیان و دوستان حلالیت طلبیدم، اما فقط یک گیر کوچک در کارم هست که اگر برطرف شود من هم رفتنی هستم. اینکه نظر حضرت از من برنگردد! و چشم نازنینش مرا بگیرد.در همان عملیات بود که من مجروح شدم و محسن درودی شهید شد.

بعد از شهادتش یکی از دوستان برایم تعریف کرد که یک شب دیدم محسن نشسته و زار زار گریه می کند. گفتم آقا محسن چی شده؟ گفت خواب امام حسین را دیدم. به من گفت محسن کارهایت را انجام دادی و آماده ای برای آمدن؟ به دست و پای آقا افتادم و التماس کردم که با تمام وجود آماده ام اما می خواهم بدون سر بیایم! همین را که گفتم از خواب پریدم!

آنجا بود که متوجه منظور محسن شدم که می گفت چشم آقا باید مرا بگیرد!

شب عملیات شهید سهیلی به بچه ها می گفت: تو شهید می شی! تو مجروح! و...

ما زیاد جدی نمی گرفتیم. البته این هم از الطاف الهی بود که شب های سخت عملیات روحیه بچه ها خیلی بالا بود و حتی گاهی زیر آتش دشمن هم می خندیدند و با هم شوخی می کردند!

شهید سهیلی به من گفت: مهدی تو از جانب دست مجروح می شوی!

با خنده گفتم از کجا می دانی؟ گفت اگر زنده ماندم می گویم! رفت و شهید شد.

در سنگری که مستقر بودم سرخیلی از بچه ها را عراقی ها با قناسه زده بودند و فرمانده گردان مدام به من تذکر می داد که مراقب سرت باش. ساعت حدود 9شب بود و درگیری به اوج خودش رسیده بود.

آنقدر به عراقی ها نزدیک بودیم که نارنجک های شان توی سنگر ما می افتاد! حدود 20 یا 30 متر با هم فاصله داشتیم و تقریبا درگیری تن به تن شده بود.

یک لحظه احساس کردم گوشم خیلی یخ کرده. دستم را آوردم بالا تا کلاهم را درست کنم که یک گلوله خورد به دستم و موهایم را سوزاند. و در همان لحظه بود که یک نارنجک دستی افتاد توی سنگر.

یکی از بچه ها نارنجک را برداشت و دوید که به سمت عراقی ها پرتاب کند توی دستش منفجر شد و به شهادت رسید و منم مجروح شدم.





مهدی سلحشور با دست مجروح در کنار برادرانش


ارسال نظر
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۴
ياسر
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۱
2
0
خدا حفظ كنه رزمنده هارو كاش مي شد اون زمان هارو درك كرد
ولي راستشو بخوايين من اين سلحشور كارگردان رو خيلي نمي فهمم خيلي راحت به همه اهانت مي كنه
پاسخ ها
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۱
اقای یاسر اصلا این قضیه چه ربطی به سلحشور کارگردان دارد
سیدحمزه
| GERMANY
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۲
یاسر جان، من شاید تمام صحبت‌های آقای فرج‌الله سلحشور رو نخونده باشم، ولی مطالبی که از ایشون خوندم بخصوص درباره فساد در سینمای ایران و زنان سینما، چیزی جز واقعیت نبود و توهینی هم در کار نبود.
حسین
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۴:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۲۵
0
0
حاج مهدی سلحشور عشقه...
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین