۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۲ : ۰۸
عده ای از سالکان الی الله دچار این خطای بزرگ معرفتی
می شوند که راه رسیدن به حق عجله کردن و بی تابی و بار کردن تکالیف دشوار
بر نفس است، مثل کسی که می خواهد نماز خواندن را شروع کند و سراغ نماز شب
های طولانی می رود در صورتی که اولیا و بزرگان تذکر می دهند که این شیوه
راه صحیح سلوک نیست. امام خمینی در کتاب اسرار الصلوه به این مهم پرداخته
است. آنچه در ادامه می آید فرازهایی در این باره است.
نگاه سالک الی الله باید به توان نفس خود باشد
از احادیث استفاده می شود که مراعات از مهمات باب ریاضت است و
آن چنان است که سالک در هر مرتبه که هست، چه در ریاضات و مجاهدات علمیه یا
نفسانیه یا عملیه، مراعات حال خود را بکند و با رفق و مدارا با نفس رفتار
نماید و زاید بر طاقت و حالت خود تحمیل آن نکند؛ خصوصا برای جوان ها و تازه
کارها این مطلب از مهمات است که ممکن است اگر جوان ها با رفق و مدارا با
نفس رفتار نکنند و حظوظ طبیعت را به اندازه احتیاج آن از طرق محلله ادا
نکنند، گرفتار خطر عظیمی شوند که جبران آن را نتوانند کرد؛ و آن خطر، آن
است که گاه نفس به واسطه سخت گیری فوق العاده و عنان گیری بی اندازه، عنان
گسیخته شود و یا زاهدی بی اختیار شود، چنان در پرتگاه افتد که روی نجات را
هرگز نبیند و به طریق سعادت و رستگاری هیچ گاه عود نکند.
فرو نشاندن مشروع شهوت، منافاتی با سلوک ندارد
پس، سالک چون طبیب حاذقی باید نبض خود را در ایام سلوک بگیرد و
از روی اقتضائات احوال و ایام سلوک با نفس رفتار کند؛ و در ایام اشتعال
شهوت که غرور جوانی است طبیعت را به کلی منع از حظوظش ننماید، و با طرق
مشروعه آتش شهوت را فرو نشاند که فرو نشاندن شهوت به طریق امر الهی، اعانت
کامل در سلوک راه حق کند. پس، نکاح و زواج کند که
از سنن بزرگ الهی است که علاوه بر آن که مبدأ بقاء نوع انسانی است، در سلوک
راه آخرت نیز مدخلیت بسزا دارد. و از این جهت رسول خدا صلی الله علیه و
آله و سلم فرمودند: کسی که تزویج کند، نصف دینش را احراز نموده و در حدیث
دیگر است که کسی که دوست دارد ملاقات کند خدا را پاک و پاکیزه، ملاقات کند
او را با زوجه. و از رسول اکرم نیز منقول است که اکثر اهل آتش عزبها هستند
و در حدیث است که حضرت امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند: جماعتی از اصحاب
بر خود حرام کردند زنها را و افطار در روز و خواب در شب را. ام سلمه خبر
داد به حضرت رسول اکرم؛ آن سرور تشریف آوردند نزد آن ها فرمودند: آیا شما
اعراض می کنید از زنها؟ همانا من نزد زنها می روم و روز تناول می کنم و شب
خواب می روم، و کسی که از سنت من اعراض کند از من نیست و خدای تعالی فرو
فرستاد: "لا تحرموا طیبات ما احل الله لکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب
المعتدین، و کلوا مما رزقکم الله حلالاً طیبا و اتقوا الله الذی انتم به
مؤمنون."
مراعات ادبار و اقبال نفس ضروری است
بالجمله، بر سالک راه آخرت مراعات احوال ادبار و اقبال نفس
لازم است؛ و چنانچه از حظوظ نباید مطلقاً جلوگیری کند - که منشأ مفاسد عظیم
است - نباید در سلوک از جهت عبادات و ریاضات عملیه به نفس سخت گیر کند و
آن را در تحت فشار قرار دهد؛ خصوصاً در ایام جوانی و ابتداء سلوک که آن نیز
منشأ انضجار و تنفر نفس شود و گاه شود که انسان را از ذکر حق منصرف کند.
و در احادیث شریفه اشاره به این معنی بسیار است، چنانچه در کافی شریف است
که حضرت صادق علیه السلام فرمودند: من در ایام جوانی جدیت و اجتهاد در
عبادت نمودم، پدرم به من فرمود: ای فرزند! کمتر از این عمل کن؛ زیرا که
خدای عزوجل وقتی که دوست داشته باشد بنده ای را، راضی شود از او به کم. و
قریب به این مضمون در حدیث دیگر است.
و نیز در روایت کافی است که حضرت ابی جعفر از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه
و آله و سلم حدیث کند که فرمود: همانا این دین محکم است؛ داخل آن شوید با
رفق و مدارا، و عبادت خدا را مبغوض بندگان خدا نکنید تا مثل سوار مفرطی
باشید که نه سفر را قطع می کند و نه پشت به مرکوب خود باقی می گذارد. و در
حدیث دیگر است که عبادت پروردگار را مبغوض نفس خود مکن.
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
یکی از آداب قلبیه، خصوصا عبادات ذکریه، تفهیم است. و آن چنان
است که انسان، قلب خود را در ابتداء امر چون طفلی پندارد که زبان باز
نکرده و آن را می خواهد تعلیم دهد؛ پس، هر یک از اذکار و اوراد و حقایق و
اسرار عبادات را با کمال دقت و سعی به آن تعلیم ده و در هر مرتبه ای از
کمال هست، آن حقیقتی را که ادراک نموده به قلب بفهماند.
پس، اگر اهل فهم معانی قرآن و اذکار نیست و از اسرار عبادات بی بهره است،
همان معنای اجمالی را که قرآن کلام خدا است و اذکار، یاد آوری حق است و
عبادات، اطاعت و فرمانبرداری پروردگار است تعلیم قلب کند و به قلب همین
معانی اجمالیه را بفهماند.
و اگر اهل فهم معانی صوریه قرآن و اذکار است، همان معانی صوریه را، از قبیل
وعد و وعید و امر و نهی، و از علم مبدأ و معاد به آن مقدار که ادراک نموده
به قلب تعلیم دهد. و اگر کشف حقیقتی از حقایق معارف یا سری از اسرار
عبادات برای او شده، همان را با کمال سعی و کوشش به قلب تعلیم کند و آن را
تفهیم نماید. و نتیجه این تفهیم آن است که پس از مدتی مواظبت، زبان قلب
گشوده شود و قلب ذاکر و متذکر گردد.
در اول امر، قلب متعلم بود و زبان، معلم . ذکر زبان قلب، ذاکر می شد و قلب
تابع زبان بود، و پس از گشوده شدن زبان قلب عکس گردد: قلب ذاکر گردد و زبان
به ذکر آن ذکر گوید و به تبع آن حرکت کند. بلکه گاه شود که در خواب نیز
انسان به تبع ذکر قلبی ذکر لسانی گوید دزیرا که ذکر قلبی مختص به حال
بیداری نیست و اگر قلب متذکر شود زبان که تابع آن شده ذکر گوید و از ملکوت
قلب به ظاهر سرایت نماید: قل کل یعمل علی شاکلته.
منبع:شبستان