ماجراي اولین زائرشهيدي كه درمناشناسايي شد
نخستين زائر شهيدي كه در فاجعه منا شناسايي كرديم عزيزي به نام غلامعباس قاسمي از روحانيون بروجرد بود كه از طريق كارت شناسايي، تشخيص هويت داديم و همان زمان با خانواده اش تماس گرفتيم كه همسرشان عنوان كردند كه وي را در مكه دفن كنيم و توصيه كردند كه همراه وي انگشتري است اين انگشتر را زير زبانش بگذاريم.
عقیق:مهندس سعيد اوحدي، رئيس سازمان حج و زيارت درباره خاطرات فاجعه منا و زيبايي هاي آن مي گويد:
نخستين
زائر شهيدي كه در فاجعه منا شناسايي كرديم عزيزي به نام غلامعباس قاسمي از
روحانيون بروجرد بود كه از طريق كارت شناسايي، تشخيص هويت داديم و همان
زمان با خانواده اش تماس گرفتيم كه همسرشان عنوان كردند كه وي را در مكه
دفن كنيم و توصيه كردند كه همراه وي انگشتري است اين انگشتر را زير زبانش
بگذاريم.
اين مسئله گذشت تا اينكه به ايران برگشتيم به منزل اين
خانواده رفتيم. وي دو پسر و دو دختر داشتند. همسرش در اين ديدار عنوان مي
كردند دو شب قبل از اينكه آقاي قاسمي براي اعزام به مكه به تهران برود،
نزديك اذان صبح مرا صدا كردند و گفتند كه از اين سفر باز نمي گردند و لذا
وصيت مي كنم كه مرا در مكه دفن كنيد و انگشترم را زير زبانم و چفيه ام را
در قبر بگذارند.
همچنين زائر شهيد ديگري به اسم آقاي سيدحسن موسوي
از رودسر داشتيم كه يك روز قبل از اينكه به رودسر برويم نماينده محترم ولي
فقيه فرمودند كه عموي آقاي سيدحسن موسوي تماس گرفته كه خانواده اين شهيد
عزيز خيلي بي تابي مي كنند و هنوز پيكر وي بازنگشته است. پيكر وي نيز جزو
79 نفري بود كه روز عيد غدير 18 ذي الحجه در مقبره الشهدا دفن شده بود، يك
روز قبل از اينكه به رودسر برويم به ما اعلام كردند كه جسد وي هم شناسايي
شده است و همان روز به خانواده وي اعلام كرديم كه پيكر عزيزشان شناسايي شده
است.
ما صبح به رودسر رسيدم و با توجه به اينكه از قبل اعلام كرديم
كه به ديدار اين خانواده مي رويم برادر آقاي موسوي هم آمده بودند، سيدحسن
موسوي دو فرزند دارد كه يكي پسر 18 ساله و ديگري دختر 14 ساله كه نفر اول
نخبگان استان گيلان است.
زماني كه ديدار اين خانواده رفتيم همسر
آقاي موسوي عنوان كردند كه آقاي موسوي 2 سال قبل به حج مشرف شده بود و وي
دفترچه اي داشتند كه همه كارهاي ساليانه اش اعم از آزادي زندانيان، فراهم
كردن جهيزيه و تحت پوشش قرار گرفتن فرزندان بي سرپرست را در آن يادداشت مي
كرد. وقتي سازمان حج و زيارت اولويت هاي حج را اعلام كرد آقاي موسوي گفت كه
امسال با فيش آزاد همراه من و خواهرشان به مكه خواهند آمد و هر چه اصرار
مي كرديم كه براي نگهداري از بچه ها در ايران بماند قبول نمي كرد، تا اينكه
شب قبل از اعزام به برادرش گفته بود كه از امشب سرپرستي 2 فرزند مرا هم
قبول كن، البته آن زمان متوجه منظور آقاي موسوي نشديم.
روز 6 يا 7
ذي الحجه فرزندم طاهره سادات با من در مكه تماس گرفت و عنوان كرد كه خواب
ديده ام كه من به همراه عمه اش از مكه بازگشتيم ولي هر چه مي گردد پدرش را
پيدا نمي كند و وقتي دخترم به ما كه مكه بوديم زنگ زد و اين خواب را بيان
كرد به وي گفتم كه پدرت در كنار ما نشسته و قطعا تعبير خوابت اين است كه
وقتي ما به عرفات مي رويم گناهان پدرت ريخته خواهد شد، در حالي كه دو روز
بعد از اين خواب پدر خانواده واقعا از غافله بازگشتن به ايران باز ماند و
از جمله شهداي مظلوم منا بود و در واقع خواب دخترمان تعبير شد.
بعد
از شنيدن اين خواب به مادر خانواده عنوان كرديم كه قطعا پيكر آقاي موسوي را
به كشور بازمي گردانيم كه ايشان پاسخ دادند اصلا نيازي به اين كار نيست،
چرا كه وقتي خبر پيدا شدن پيكر همسرم را شنيدم وصيت نامه اش را باز كردم و
خودش در وصيت نامه اش نوشته بود كه اگر در مكه از دنيا رفتم، مرا در مكه
دفن كنيد و اين مسئله گويي آبي بر آتش غوغاي دروني اين خانواده معظم و معزز
شهدا و فرزندانشان بود.
خاطره ديگر مربوط به گنبدكاووس است، شهري
كه 47 نفر از اهل سنت آن در فاجعه منا از دنيا رفتند، در ديدار دسته جمعي
با خانواده ها متوجه شديم كه يك خانم 24 ساله اي به شدت گريه مي كند، به
وي گفتم وقتي در عربستان به خيمه شما آمدم، شما را نديدم كه عنوان كرد بله
من به حج مشرف نشدم، ولي الان به اين دو نوجوان نگاه كنيد وقتي به
نوجواناني كه در كنار اين خانم بودند نگاه كردم، ديدم يك پسر 19 ساله و يك
دختر 17 يا 18 ساله هستند، بعد آن خانم عنوان كرد آنها هم پدر و هم مادرشان
را در فاجعه منا از دست دادند و قطعا اين مصيبت سنگيني برلي اين پسر و
دختر خواهد بود. همان جا به آن خانم گفتم كه عصر به منزل آنها مي رويم.
وقتي
بعدازظهر به منزل اين فرزندان رفتيم، موقع خداحافظي به پسر اين خانواده
گفتم كه اسمت چيست؟ وي عنوان كرد كه اسمم رضا است. همان جا به وي گفتم مگر
شما اهل سنت نيستيد چطور اسم ات را رضا گذاشته اند؟ در جوابم گفت مادرم
وقتي مرا باردار بود به دليل ارادت به امام رضا (ع) به مشهد رفت و همانجا
نذر كردند اگر فرزندم پسر بودند اسمش را رضا و اگر دختر باشد اسمش را راضيه
مي گذارم كه اسم دختر اين خانواده هم راضيه است كه اينها زيبايي هاي از
عظمت روحي اين خانواده ها را نشان مي دهد؛ البته اولين درخواست پسر اين
خانواده هم ديدار با مقام معظم رهبري بود.
منبع:حج